1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی دستهای انسان بسته میشود و دیگر هیچ کاری نمیتواند برای خودش بکند..
🎙 #رهبر_انقلاب
التماس دعا
♦️قاری قرآنی که جهنمی شد
👈یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدنداو نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی(علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: امّن هو قانت آناء اللّیل ساجداً و قائماً یحذر الاخره و یرجو رحمه ربّه...؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟
👈کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت.امام به کمیل توجه کرد و فرمود: صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، ازاهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد.
👈کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام )از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند.
👈کمیل در جبهه همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بود، امیرالمومنین (علیه السلام)در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سرشمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل امّن هو قانت آناء اللّیل... این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود.کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد.
انشالله ما از این قرآن خوان ها و قرآن بسر گیران نباشیم ❌
این آداب برای دعا کردن توصیه شده است:
۱- با وضو بودن
۲- بسمالله گفتن
۳- حمد و ستایش خداوند
۴- صلوات فرستادن در آغاز و پایان خواستهها
۵- یقین به اجابت دعا
۶- خواست جدی و قلبی، نه لقلقۀ زبان
۷- اصرار بر دعا
۸- گفتن حاجت و نیاز
۹- همگان را دعا کردن
۱۰- دعای دسته جمعی
۱۱- دعا برای دیگران
۱۲- دعا در وقتها و مکانهای خاص
۱۳- دست بلند کردن در حال دعا
۱۴- کوچک نشمردن دعا
۱۵- زیاد نشمردن نیاز و حاجت
۱۶- عجله نکردن
۱۷- اظهار ناتوانی به درگاه الهی
۱۸- توسل به مقربین خداوند
۱۹- نومید نبودن از اجابت
۲۰- دعا کردن در همه حال
۲۱- گریه
۲۲- پنهانی دعا کردن
➖خلاصه پرسش
آیا ابن ملجم مرادی یهودی بود؟
➖پرسش
آیا ابن ملجم یهودی بود؟ آیا امام علی(ع) بعد از ضربت فرمود: پسر زن یهودی را بگیرید؟
پاسخ اجمالی
در برخی گزارشها؛ از «عبد الرحمن بن ملجم المرادی»،[1] با عنوان «ابن الیهودیة»(فرزند یهودی) و «شبه الیهود»(شبیه یهودیان) یاد شده است:[2]
1. امام علی(ع) بلافاصله بعد از ضربت خوردن فرمود که این ملعونِ یهودیزاده مرا کُشت: «قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِینُ ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ»؛[3] مرا ابن ملجم کشت؛ مرا ملعونی که فرزند زن یهودی بود کشت.
2. امام علی(ع) در جواب سؤال امام حسن(ع) که پرسید چه کسی اقدام به کشتن شما کرد؟، فرمود: «قَتَلَنِی ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِی» ابن ملجم که فرزند زنی یهودی است اقدام به کشتن من کرد.[4]
3. در روایتی چنین نقل شده است که؛ وقتی ابن ملجم در ملاقاتی با امام علی(ع) خود را معرفی کرد، امام به فرمود: «رسول خدا(ص) به من خبر داد که قاتل من فردی شبیه یهود است و او(ابن ملجم) یهودی است».[5]
در هر حال، ممکن است که این روایات صریحاً ناظر به آن نباشند که ابن ملجم فردی یهودی بود، اما از آنها برداشت میشود که او در منش و روش مانند یهودیان و چه بسا بدتر از آنان بود.
[1]. «بررسی چگونگی قصاص ابن ملجم مرادی در منابع روایی»، 75757؛ «ضربت خوردن و شهادت علی(ع) به نقل از منابع اهلسنت»، 99168؛ «تعداد و اسامی فراریان جنگ نهروان»، 86332؛ «نام و قبیله ابن ملجم مرادی»، 32859.
[2]. «ولد الزنا بودن قاتلین انبیاء و اوصیای آنها»، 99868؛ ««ویل»؛ نامی از طبقات جهنم»، 59278؛ «پذیرفته شدن توبه قاتلان امام حسین(ع)»، 67418.
[3]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 42، ص 281، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. همان، ص283- 284.
[5]. ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، ج 42، ص 554، بیروت، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ اول، 1415ق.