#پیام_صبحگاهی
#یگانه_راه_نجات 🔻
🔹امّت اسلامی امروز بیش از هر چیز به انسانهایی نیاز دارد که اندیشه و عمل را در کنار ایمان و صفا و اخلاص، و مقاومت در برابر دشمنان کینهورز را در کنار خودسازی معنوی و روحی، فراهم سازند. این یگانه راه نجات جامعهی بزرگ مسلمانان از گرفتاریهایی است که یا آشکارا به دست دشمن و یا با سستیِ عزم و ایمان و بصیرت، از زمانهای دور در آنها فروافتاده است.
۱۳۹۲/۷/۱۹
👈کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
@atna_ir
1⃣
☀️هرروزبایک داستان تمدن ساز
✍در میقات
مالک بن انس، فقیه معروف مدینه[1]، سالی در
1.مالک بن انس بن مالک بن ابی عامر یکی از امامهای چهارگانه اهل سنت و جماعت است و مذهب معروف «مالکی» منسوب به او است. عصر وی مقارن است با عصر ابوحنیفه. شافعی شاگرد مالک بود و احمدبن حنبل شاگرد شافعی. - مکتب فقهی مالک نقطه مقابل مکتب فقهی ابوحنیفه به شمار میرفت، زیرا مکتب ابوحنیفه بیشتر متکی بر رأی و قیاس بود، برخلاف مکتب فقهی مالک که بیشتر متکی بر سنت و حدیث بود. در عین حال، مطابق نقل ابن خلّکان در وفیات الاعیان (جلد 3، صفحه 286)، مالک در نزدیکی مردن سخت میگریست و از اینکه در برخی موارد به رأی خویش فتوا داده است نگران و وحشتناک بود، میگفت: - «ای کاش به رأی فتوا نداده بودم، ↩
@atna_ir
2⃣
سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن- یعنی ذکر معروف لبیک اللهم لبیک- رسید. دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند. مالک بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است، همینکه میخواهد این ذکر را بر زبان آورد، هیجانی به امام دست میدهد و صدا در گلویش میشکند و عنان کنترل اعصاب خویش را از دست میدهد که میخواهد بیاختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک جلو آمد و گفت: «یابن رسول الله! چارهای نیست، هرطور هست این ذکر را بگویید.».
امام فرمود:
@atna_ir
3⃣
«ای پسر ابی عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن به معنای این است که خدایا تو مرا به آنچه میخوانی با کمال سرعت اجابت میکنم و همواره آماده به خدمتم. با چه اطمینانی با خدای خود اینطور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم؟ اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک» آن وقت چکار کنم؟»[1]
1.بحارالانوار، ج 11/ ص 109. ↩
@atna_ir
1_767741.mp3
19.63M
کتاب صوتی سلام برابراهیم جلداول
#قسمت_دوازدهم
👈کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
@atna_ir
☀️درسهای انتخاباتی-وظیفه عموم مردم(درس پانزدهم)
🔷بصیرت نسبت به موضع گیری دشمن درقبال انتخابات
این ملت بیست وهشت سال است که با توطئه آمریکا،با دشمنی آمریکا،با انواع و اقسام لطمه زدن های آمریکا مواجه است. هر کار توانستند علیه این ملت کرده اند، مواظب باشید مرزها تان را مشخص کنید، کسانی هستند مزدورآن هایند؛ کسانی هستند نوکر آنهایند؛ کسانی هستند در خدمت آنهایند، مرزها تان را با این ها هم روشن کنید و مشخص کنید. وقت بصرو صبر،یکی همین جاست بصیرت ملت ایران وقت انتخابات که می رسد، احتیاج به بصیرت دارد؛نگاه کند ببیند دشمن چه موضعی گرفته است در قبال این حرکت عظیم مردمی؛حواس خود را جمع کند،تصمیم درستی بگیرد. این هم وظیفه ی ما مردم است که بایستی مراقبت کنیم
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اقشار مختلف مردم قم۱۳۸۶/۱۰/۱۹
#رای_توحیدی
#نشرحداکثری
#صدراموحد
👈آموزشهای تمدن ساز
@atna_ir
☀️درسهای انتخاباتی_معیارانتخاب اصلح(درس پنجم)
🔷اهل تلاش برای پیشبرداهداف انقلاب،اسلام ومردم
بهترین کسانی را هم که میشود انتخاب کرد،کسانی هستند که انسان نسبت به آنها اطمینان دارد که وقتی وارد مجلس شورای اسلامی شدند، مورد اعتماد و اطمینانند و خدای نکرده،دچار انحراف و فساد نخواهند شد و برای مردم و اسلام و مسلمین و رفاه امور کشور و پیشبرد اهداف انقلاب و گسترش و تعمیق ارزش های انقلابی،تلاش خواهند کرد و تحتتأثیر دشمن قرار نخواهند گرفت نیروهای انقلاب را به مجلس شورای اسلامی بفرستید و انشالله مجلس را کامل کنید
✍پیام مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز سال جدید۱۳۷۵/۱/۱
#رای_توحیدی
#نشرحداکثری
#صدراموحد
👈آموزشهای تمدن ساز
@atna_ir
☀️سبک زندگی(تربیت فرزند)
🔷اضطراب-نشانه های اضطراب(گفتاردوم)
سوال:
نشانه های اضطراب کودکان و نوجوانان چیست؟
جواب:
اضطراب با توجه به شدت و ضعف عوامل آن، نشانه های متفاوتی دارد.
در مرحله ی ابتدایی؛ تکان دادن دست و پا، بالا کشیدن شلوار، گزیدن و لیسیدن لب، و بازی با اشیایی چون خودکار، موی سر، دکمه ی پیراهن و.... این نشانه ها، گویای اضطراب عمومی است که در همگان وجود دارد و چندان نگران کننده نیست. کودک یا نوجوان، مشغول انجام تکالیف است و چون برنامه ی مورد علاقه اش در تلویزیون آغاز شده، اضطراب دارد و دائم دست یا پایش را تکان میدهد.
در مرحله ی شدیدتر؛ اختلالات رفتاری یا عادات عصبی (مانند ناخن جویدن، کندن پوست لب یا مو، کشیدن پوست یا مو، کندن زخم بدن، فشار دادن دندانها)، فرو ریختن دل، پرخاشگری، و تیک ، یعنی پرش عصبی (مانند چشمک زدن، بالا انداختن ابرو، غنچه کردن دهان) دست و پای سرد، بیخوابی، کابوس، تکرر ادرار و....
این نشانه ها گویای عامل جدیتر اضطراب هستند و باید بدانها توجه شود.
مهمترین علل اضطراب در این مرحله، فشارهای روحی ـ روانی ناشی از اختلافات و درگیری پدر و مادر، فرزند جدید و... است.
در مرحله ی بسیار شدید (حمله ی وحشتزدگی)؛ پریدن رنگ صورت، عرق کردن دستها و بدن، افزایش سرعت تنفس، تهوع و سرگیجه، تپش شدید قلب، ریختن ادرار و....
این نشانه ها که گویای سیستم عصبی سمپاتیک (فرآیندی طبیعی در بدن انسان) است، نشان از عاملی بسیار شدید، چون ترسی ناگهانی، صحنهای دلهره آور یا کابوس دارد که باید زمینه های آنها از بین برود.
نشانه های اضطراب برای نوجوانان و بزرگسالان، افزون بر موارد پیش گفته، عبارتند از:
تمایل به کارهای سبک، عدم تمرکز، انزواجویی، یبوست و درد دل، کاهش هورمون جنسی، مشکلات خواب، افزایش گرایشهای وسواسی (بررسی قفلها، چراغ، شیر آب و...)، نوشیدن مشروبات الکلی، سیگار کشیدن، کم خوری، بی اهمیتی به وضع ظاهر، رانندگی وحشیانه، ناتوانی در تصمیم گیری، اختلال در حافظه، افزایش افکار خود انتقادگرانه ی منفی، اختلال در ترشح هورمونها و...؛ برای مثال، سبب افزایش تیروکسین و در نتیجه، کاهش وزن، افزایش ضربان قلب، عصبانیت و بیخوابی میشود. باعث افزایش کورتیزون و در نتیجه، کاهش توانایی فرد در برابر عفونتها و سایر بیماریها خواهد بود. اضطراب، سبب افزایش کلسترول میشود که عامل مهمی در حمله های قلبی است.
پی نوشت ها
ـ Tic: حرکتی غیر ارادی، سریع، عود کننده و کلیشهای است که به طور معمول در صورت، دست و پاها رخ میدهد و منشأ عصبی دارد.
ـ سیستم عصبی سمپاتیک، اعضای داخلی را به وسیله ی اعصاب نخاعی به مغز مرتبط، و هنگام بروز استرس، آنها را برای عمل آماده میکند و سبب انقباض عمومی ماهیچه ها، گشاد شدن مردمک چشم، کاهش ترشح بزاق، گشاد شدن راههای هوایی ریه، باز شدن روزنه های عرق در پوست و افزایش تعریق، تنگ شدن و سفت شدن روده ها و شل شدن مثانه میشود (وراپیفر، استرس و روشهای مقابله، ص 57 و 58) .
#استاددهنوی
👈آموزشهای تمدن ساز
@atna_ir
یکی از بهترین کارهای کوچکی که میتواند یاد و نام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را زنده نگه دارد، تقویم دیواری است که حداقل به مدت یک سال روی دیوار اماکن خواهد ماند.
در کنار آن بزرگوار، یاد و تصویر شهدای شاخص مشروطه، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و جهان اسلام نیز در تصویر آمده است.
هر چقدر میتوانید در نشر این اثر کوشا باشید تا در جشن۲۲بهمن به چاپ برسد و بین مردم توزیع گردد.
در این کار ماندگار هزینه کنید تا مدت زیادی یاد شهدا را در ذهن و دل مردم زنده نگه داریم ان شاءالله.
فایل چاپ در پست بعد
👇 👇 👇 👇 👇
calendar 50-70.jpg
10.35M
فایل چاپی تقویم دیواری سردار شهید قاسم سلیمانی
@atna_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | شرکت در راهپیمایی 22 بهمن نشانه ارادت به امام زمان و کمک به نظام اسلامی
#آیت_الله_حائری_شیرازی
👈آموزشهای تمدن ساز
@atna_ir
☀️سبک زندگی اسلامی(تفریحات واوقات فراغت)
🔹آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)🔹
🔸اول خانمَت!🔸
شما اگر استخری باشد و بتوانید بروید، یک مقدار از هزینههایتان صرفه جویی کنید و بروید. اما توصیه میکنم اینطور نباشد که مرد برود استخر و خانم نرود! او واجبتر از شما است. بسیاری را من دیدهام که خودشان [تفریح و استخر و ...] میروند اما برای خانوادهشان فکر نمیکنند. اول مال آنها را درست کنید. چرا؟ مگر این روایت را نداریم که وقتی چیزی می آوردید در خانه اول به خانمها و خواهرها بدهید؟ نص روایت است، معتبر است. پسر داری، دختر داری، اول به دختر بده؛ چرا این هست؟ یعنی اگر خواستی استخر بروی، اول آن را بفرست بعد اگر خودت خواستی برو.
👈آموزشهای تمدن ساز
@atna_ir
☀️هرشب بابرنامه کتابخوانی درکانال اتنا
با۵ دقیقه وقت گذاشتن درهرشب بعدازچندروزیک کتاب ارزشمندرابه صورت کامل مطالعه نموده وبه دانش وبصیرت حودبیفزائید
👈آموزشهای تمدن ساز
@atna_ir
قسمت اول ازبخش دوم فصل چهارم کتاب آزادی معنوی شهیدمطهری ره👇👇
@atna_ir
1⃣
2 هجرت و جهاد
دین مقدس اسلام از جنبه اجتماعی بر دو پایه هجرت و جهاد استوار است. قرآن کریم دو موضوع هجرت و جهاد را با تقدیس خاص یاد میکند و مهاجرین و مجاهدین را فوق العاده تقدیس میفرماید.
هجرت یعنی برای نجات ایمان، از خانمان و زندگی دست شستن و کنار رفتن و دور شدن و کوچ کردن و به سرزمین ایمان رفتن. ما در آیات زیادی از قرآن عبارت هاجَروا وَ جاهَدوا را میبینیم: وَالَّذینَ امَنوا وَ هاجَروا وَ جاهَدوا فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ اوَوْا وَ نَصَروا اوُلئک هُمُ الْمُؤْمِنونَ حَقّاً[1]. مسلمین صدر اسلام دو گروه را تشکیل میدادند: گروهی به نام مهاجرین خوانده میشدند و گروه دیگر به نام انصار. انصار، ساکنان مدینه و مهاجرین، مسلمانان و مؤمنانی بودند که برای نجات ایمان خود شهر و دیار خویش را رها کرده و به مدینه آمده بودند. هجرت نیز مانند جهاد، در اسلام یک حکم نسخ نشدنی و رکنی از ارکان اسلام و حکمی همیشه زنده است، یعنی همیشه ممکن است شرایطی پیش بیاید که وظیفه یک مسلمان
1.انفال/ 74. ↩
@atna_ir
2⃣
هجرت باشد.برای اینکه بعضی از اشتباهات که احیاناً ممکن است در دو طرف رخ بدهد از بین برود، مطلبی را در موضوع هجرت و نیز جهاد عرض میکنم:
هجرت از گناهان
از هجرت و همچنین از جهاد، تعبیر و تفسیر دیگری هم شده است و آن اینکه از هجرت تعبیر به هجرت از گناهان میشود: الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیئاتِ[1] مهاجر کسی است که از گناهان هجرت کند و دوری گزیند. آیا این تعبیر و تفسیر درست است یا نه؟ مثلًا کسی که به گناهی آلوده است اگر از آن گناه دست شست، کناره گیری کرد و دور شد، نوعی مهاجر است چون از گناه دوری جسته است. با این منطق همه توبه کاران دنیا مهاجر هستند چون یکمرتبه گناه و سیئه را کنار گذاشته و از آن هجرت کردهاند، نظیر فُضَیل بن عیاض و بُشر حافی.
فضیل بن عیاض مردی است که در ابتدا دزد بود. بعد تحولی در او پیدا شد، تمام گناهان را کنار گذاشت، توبه واقعی کرد و بعدها یکی از بزرگان شد. نه فقط مرد باتقوایی شد، بلکه معلم و مربی عده دیگری شد، درحالی که قبلًا یک دزد سر گردنه گیری بود که مردم از بیم او راحتی نداشتند. یک شب از دیواری بالا میرود، روی دیوار مینشیند و میخواهد از آن پایین بیاید. اتفاقاً مرد عابد و زاهدی شب زنده داری میکرد، نماز شب میخواند، دعا میخواند، قرآن میخواند و صدای حزین قرآن خواندنش به گوش میرسید. ناگهان صدای قرآن خوان را شنید که اتفاقاً به این آیه رسیده بود: الَمْ یأْنِ لِلَّذینَ امَنوا انْ تَخْشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکرِ اللهِ[2] آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان، قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود؟ یعنی تا کی قساوت قلب، تا کی تجرّی و عصیان، تا کی پشت به خدا کردن؟! آیا وقت روبرگرداندن، رو کردن به سوی خدا نیست؟ آیا وقت جدا شدن از گناهان نیست؟ این مرد که این جمله را روی دیوار شنید، گویی به خود او وحی شد، گویی مخاطبْ شخص اوست؛ همان جا گفت: خدایا! آری، وقتش رسیده است، الآن هم وقت آن است. از دیوار پایین آمد و بعد از آن، دزدی، شراب، قمار و هرچه را که احیاناً مبتلا به آن بود کنار گذاشت. از
1.سفینة البحار، ج 2/ ص 697. ↩
2.حدید/ 16. ↩
@atna_ir
3⃣
همه هجرت کرد و دوری گزید. تا حدی که برای او مقدور بود، اموال مردم را بهصاحبانشان پس داد یا لااقل استرضاء کرد، حقوق الهی را ادا کرد، جبران مافات کرد. پس این هم مهاجر است یعنی از سیئات و گناهان دوری گزید.
در زمان امام موسی کاظم علیه السلام مردی در بغداد بود به نام بُشر؛ از رجال و اعیان و عیاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسی بن جعفر (سلام الله علیه) از جلوی درب خانه این مرد میگذشت. اتفاقاً کنیزی از خانه بیرون آمده بود برای اینکه زبالههای خانه را بیرون بریزد. در همان حال صدای تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگی و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آوازخوانی هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه، خانه کیست؟
آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد، گفت: آیا نمیدانی؟ خانه بُشر، یکی از رجال و اعیان است. او میتواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانهاش بیرون میآید؛ اگر بنده بود که اوضاع اینطور نبود. امام این جمله را فرمود و رفت. اتفاقاً بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید: چرا دیر آمدی؟ گفت: مردی که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا و عبادت از او پیدا بود، از جلوی درب خانه عبور میکرد، چشمش که به من افتاد سؤالی کرد، من هم به او جواب دادم. گفت: چه سؤالی کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که اینطور نبود! همین کلمه، این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت:
از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش به پا کند پیدا نکرد؛ پای برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (سلام الله علیه) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پای ایشان افتاد و گفت: آقا! از این ساعت میخواهم بنده باشم، بنده خدا باشم. این آزادی، آزادی شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادیای را که آزادی شهوت باشد، آزادی دامن باشد، آزادی تخیل باشد، آزادی جاه و مقام باشد و آن که اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمیخواهم. میخواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد؛ یعنی در همان لحظه از گناهان دوری جست، کناره گیری کرد، تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد (الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیئاتِ). پس
@atna_ir
4⃣
این هم مردی است مهاجر، چون از گناهان هجرت کرد.
جهاد با نفس
مانند همین تعبیر در باب جهاد است: الُمجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ مجاهد کسی است که با نفس خود جهاد کند. مجاهد کسی است که در مبارزه درونی که همیشه در همه انسانها وجود دارد (از یک طرف نفس و از طرف دیگر عقل) بتواند با نفس امّاره خود، با هواهای نفسانی خود مبارزه کند. امیرالمؤمنین میفرماید: اشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفس خود پیروز شود. شجاعت اساسی آن است.
یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه عبور میکرد. جوانان مسلمان را دید که سنگی را به عنوان وزنه برداری بلند میکنند، زورآزمایی میکنند برای اینکه ببینند چه کسی وزنه را بهتر بلند میکند. رسول خدا همان جا بهره برداری کرد، فرمود: آیا میخواهید من قاضی و داور شما باشم، داوری کنم که قویترین شما کدامیک از شماست؟ همه گفتند: بله یا رسول الله، چه داوری از شما بهتر! فرمود: احتیاج ندارد که این سنگ را بلند کنید تا من بگویم چه کسی از همه قویتر است؛ از همه شما قویتر آن کسی است که وقتی به گناهی میل و هوس شدید پیدا میکند، بتواند جلوی هوای نفس خود را بگیرد. قویترین شما کسی است که هوای نفس، او را وادار به معصیت نکند. مجاهد کسی است که با نفس خود مبارزه کند. شجاع آن کسی است که از عهده نفس خویش برآید.
داستان معروفی درباره پوریای ولی- که یکی از پهلوانان دنیاست و ورزشکاران هم او را مظهر فتوّت و مردانگی و عرفان میدانند و مرد عارف پیشهای بوده[1]- نقل میکنند که یک روز به کشوری سفر میکند تا با پهلوان درجه اول آنجا
1.البته در ورزشهای امروز این معنویات از بین رفته است. درگذشته ورزشکارها علی علیه السلام را مظهر قهرمانی و پهلوانی میدانستند. حالا هم تا اندازهای در میان بعضیها هست. علی علیه السلام در هر دو جبهه قهرمان است؛ هم در میدان جنگ که با انسانها میجنگید و هم در میدان مبارزه با نفس. - وقت خشم و وقت شهوت مرد کو؟. طالب مردی چنینم کو به کو. - این بود که همیشه پهلوانی و قهرمانی با یک فتوت، مردانگی، شجاعت معنوی و مبارزه با هوای نفس و اسیر هوای نفس نبودن توأم بود؛ یعنی آن که قهرمان بود، آنجا که چشمش به نامحرم میافتاد دیگر ↩
@atna_ir
5⃣
در روز معینی مسابقه پهلوانی بدهد در حالی که پشت همه پهلوانان را به خاک رسانده بود. در شب جمعه به پیرزنی برمیخورد که حلوا خیر میکند و از مردم هم التماس دعا دارد. پیرزن پوریای ولی را نمیشناخت؛ جلو آمد و به او حلوا داد و گفت: حاجتی دارم، برای من دعا کن. گفت: چه حاجتی؟ پیرزن گفت: پسر من قهرمان کشور است و قهرمان دیگری از خارج آمده و قرار است در همین روزها با پسرم مسابقه دهد. تمام زندگی ما با همین حقوق قهرمانی پسرم اداره میشود. اگر پسر من زمین بخورد آبروی او که رفته است هیچ، تمام زندگی ما تباه میشود و من پیرزن هم از بین میروم. پوریای ولی گفت: مطمئن باش، من دعا میکنم. این مرد فکر کرد که فردا چه کنم؟ آیا اگر قویتر از آن پهلوان بودم، او را به زمین بزنم یا نه؟ به اینجا رسید که قهرمان کسی است که با هوای نفس خود مبارزه کند. روز موعد با طرف مقابل کشتی گرفت. خود را بسیار قوی یافت و او را بسیار ضعیف، به طوری که میتوانست فوراً پشت او را به خاک برساند. ولی برای اینکه کسی نفهمد، مدتی با او هماوردی کرد و بعد هم طوری خودش را سست کرد که حریف، او را به زمین زد و روی سینهاش نشست. نوشتهاند در همان وقت احساس کرد که گویی خدای متعال قلبش را باز کرد، گویی ملکوت را با قلب خود میبیند، چرا؟ برای اینکه یک لحظه جهاد با نفس کرد. بعد همین مرد از اولیاء الله شد، چرا؟ چون الُمجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ، چون اشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ، چون قهرمانیای به خرج داد بالاتر از همه قهرمانیهای دیگر و همانطور که پیغمبر اکرم فرمود: زورمند و قوی آن کسی نیست که وزنه را بلند کند، بلکه آن کسی است که در میدان مبارزه با نفس امّاره پیروز شود.
بالاتر از این، داستان علی علیه السلام با عمرو بن عبدَوُد است، قهرمانی که به او فارِس یلیل میگفتند، کسی که یکتنه با هزار نفر برابری میکرد. در جنگ خندق، مسلمین در یک طرف و دشمن در طرف دیگر خندق بودند به طوری که دشمن
@atna_ir
6⃣
نمیتوانست از آن عبور کند. چند نفر از کفار که یکی از آنها عمرو بن عبدود بود، خود را به هر طریقی شده به این طرف خندق میرسانند. اسب خود را جولانمیدهد و فریاد میکشد: «هَلْ مِنْ مُبارز؟» مسلمانان که سابقه این مرد را میدانستند، احدی جرأت نمیکند پا به میدان بگذارد چون میدانستند رفتن همان و کشته شدن همان. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چه کسی به میدان این مرد میرود؟ احدی از جا تکان نخورد جز جوانی بیست و چند ساله که علی علیه السلام بود، فرمود: یا رسول الله! من. فرمود: نه، بنشین. بار دیگر این مرد فریاد کشید: «هَلْ مِنْ مُبارزٍ؟» احدی جز علی علیه السلام از جا تکان نخورد. پیغمبر فرمود: علی جان فعلًا بنشین. دفعه سوم یا چهارم که مبارز طلبید، عمر بن خطّاب برای اینکه عذر مسلمانان را بخواهد گفت: یا رسولَ الله! اگر کسی جواب نمیگوید عذرش خواسته است. این شخص غولی نیست که کسی بتواند با او برابری کند. یک وقت در سفری، دزد به قافله ما حمله کرد، او یک کره شتر را به عنوان سپر روی دستش بلند کرد. با این غول که یک انسان نمیتواند بجنگد. بالأخره علی علیه السلام میآید و چنین قهرمانی را به خاک میافکند، یعنی بزرگترین قهرمانیها، و روی سینه او مینشیند. میخواست سر این قهرمان را از بدن جدا کند.
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
از شدت عصبانیتی که داشت، آب دهان به صورت مبارک علی علیه السلام انداخت.
علی علیه السلام از روی سینه او بلند میشود، مدتی قدم میزند، بعد میآید مینشیند.
عمروبن عبدود میگوید: چرا رفتی و چرا آمدی؟ میفرماید: تو به صورت من آب انداختی، احساس کردم که ناراحت و عصبانی شدم. ترسیدم درحالی که دارم سر تو را از بدن جدا میکنم عصبانیت من در کارم دخالت داشته باشد و آن هوای نفس است. «من تیغ از پی حق میزنم»، نمیخواهم در کارم غیر خدا دخالتی داشته باشد. این را میگویند قهرمان، مجاهد و شجاع.
@atna_ir