1⃣
درزمان پیروزی انقلاب جهان به دوبخش شرق وغرب تقسیم شده بودکه شرق زیرسلطه شوروی سابق وغرب زیر سلطه آمریکابودکه هردوی این ابرقدرتهاباانقلاب اسلامی ایران دشمنی می کردندهم شوروی وهم آمریکاواین بخاطراین بودکه ملتی آمده بودنظریه ای غیرازنظریه این دوکشورارائه بدهد
2⃣
شرق وغرب هردوبانظریه هایی که برگرفته ازبینش مادی گرایی بود برمردم حکومت می کردند ودرهمچین وضعیتی مردم ایران بارهبری امام خمینی ره نظریه های مادی آنهارابه چالش کشیدونظریه اسلام ناب محمدی که دربرگیرنده دنیاوآخرت وزندگی دینی بودومادی گرایی محض راردمی کردپابه عرصه گذاشت
3⃣
واماامپراطوری شرق روزبه روزبانظریه زندگی مادی ودین گریزی به انحطاط نزدبکترشدوبالاخره فروپاشیدونابودگردید.
وامپراطوری غرب نیزروزبه روزبه نابودی وانحلال نزدیکترمی شودتاهمه ملتهابدانندکه مادیگرایی وزندگی خالی ازتوحیدوخداپرستی وجدایی دین ازسیاست دوامی نخواهدداشت چه بانظریه کارگری وچه باسرمایه داری وبالاخره باهمه دستوپازدنهانابودخواهندگردیدوآنچه خواهدماندخداوندمتعال است ومکتب توحید
4⃣
ونشانه های اضمحلال ونابودی وخوردشدن مکتب غرب راداریم می بینیم که برای مثال نظراندیشمندان غربی رادرذیل می آوریم تابدانیم که جدای ازبشارتهاوپیشبینیهای امام امت اسلامی امام خامنه ای مدظله العالی دراین زمینه که برای نیروهای انقلابی نویددهنده قطعی است خوداندیشمندان غربی هم به این نکته پی برده اند👇
5⃣
جان ایکنبری، خیزش چین و آینده نظم جهانی لیبرال
«جان ایکنبری»، نظریهپرداز روابط بینالملل و سیاست خارجی آمریکا و استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه پرینستون آمریکا در سال ۲۰۱۴ در مقالهای با عنوان «آینده نظم جهانی لیبرال» که توسط مجله فارین افرز منتشر شده، به تغییر قدرت جهانی اشاره میکند. وی معتقد است تغییر قدرت جهانی و افول قدرت آمریکا و تغییر نظام تکقطبی در جریان است. عصر آمریکا در حال پایان است و نظم جهانی شرقی جایگزین نظم جهانی غربی شده است. ما شاهد پیدایش قدرتهای نوظهور هستیم؛ در حالی که قدرت آمریکا در حال فرسایش است. تغییر قدرت جهانی، به این دلیل در جریان است که قدرت در حال انتقال از غرب به شرق است. کشور چین در کانون این تغییر قرار دارد و رسانههای آمریکا تصدیق میکنند که چین بزودی بزرگترین اقتصاد دنیا یعنی آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت. بنابرین جهان به نوعی در وضعیت تحول قدرت جهانی از قدرت متمرکز به نظام چندقطبی است که می توان از آن به عنوان «سیستم انتشار قدرت» یاد کرد. کشور چین شاید بیشترین بهره را از این انتقال قدرت داشته باشد. [1]
6⃣
گیدون راشمن، سقوط آمریکا
«گیدون راشمن» (Gideon Rachman) تحلیلگر سیاسی مجلات آمریکا، بر این نظر است که آمریکا باید به فکر سقوط خود باشد. ایالات متحده آمریکا دیگر هرگز موقعیت تسلط جهانی بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی را تجربه نخواهد کرد. آمریکا از سال ۱۹۹۱ تا سال ۲۰۰۸ که دچار بحران اقتصادی شد، ۱۷ سال از موقعیت هژمونی جهانی برخوردار بود. اما با معضلات اجتماعی و اقتصادی ناشی از بحران سال ۲۰۰۸، این موقعیت خود را از دست داده و دیگر هم این موقعیت را تجربه نخواهد کرد. آن روزها دیگر تمام شد. رشد اقتصادی و نظامی چین، تهدیدی بلندمدت برای هژمونی جهانی آمریکا است. در واقع، امروزه رقابت بین چین نوظهور و آمریکای ضعیف، حول ابعاد گوناگون است. در مقابل ضعف آمریکا، قدرتهای نوظهور از جمله چین، برزیل، ترکیه، هند و ایران هستند. هر کدام از این کشورها، اولویتهای سیاست خارجی خود را دارند که توانایی آمریکا برای شکلدهی نظام جهانی را محدود میکنند. [۲]
7⃣
میشل کاکس، تغییر قدرت و سقوط غرب
«میشل کاکس» (Michael Cox)، استاد روابط بینالملل به این موضوع میپردازد که در اوایل قرن ۲۱، ما شاهد حقیقتی جدید به نام «تغییر قدرت» هستیم. در این فرایند، آمریکا و غرب در حال سقوط بوده و نظم جدید بینالمللی توسط به اصطلاح بریکس (BRICs)، شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین، در حال شکلگیری است.[۳]
8⃣
نوام چامسکی، آمریکا امپراطور در حال سقوط
«نوام چامسکی»، اندیشمند آمریکایی، آمریکا را امپراطور در حال سقوط میداند. از نگاه وی، اگرچه اصول تسلط امپریالیستی آمریکا تغییر کرده اما ظرفیت پیادهسازی آن، به شکل قابل ملاحظهای، کاهش یافته است. آمریکا هم در داخل و هم در خارج در حال سقوط است.[۴]
9⃣
فرید زکریا و جهان پساآمریکا
«فرید زکریا»، نظریهپرداز نئورئالیست معتقد است جهان در حال انتقال از عصر آمریکایی به عصر پساآمریکایی است. جهانی که در پیش داریم جهانی است که درآن ایالات متحده آمریکا نه رهبری اقتصادی و ژئوپلیتیک آن را بر عهده خواهد داشت و نه بر فرهنگ آن چیره خواهد بود بلکه قدرت آن سقوط خواهدکرد. به اعتقاد فرید زکریا، ما در حال «خیزش دیگران» هستیم که چشمانداز جدید جهانی را به وجود میآورد و در آن چشمانداز قدرت و ثروت در حال جابجایی است. قدرت در حال جابجایی و فاصله گرفتن از سلطه آمریکایی است. ما در حال گام نهادن به جهان پساآمریکایی هستیم که مردمان بسیار در نقاط بسیار، جهت و ماهیت آن را تعیین میکنند.[۵]
1⃣0⃣
موسسه بروکینگز و عصر پساآمریکا
«مؤسسه بروکینگز» در زمینه افول قدرت آمریکا معتقد است؛ بسیاری از ناظران سیاسی و اقتصادی اظهار میدارند که آمریکا در حال سقوط است. از زمان وقوع بحران اقتصادی بینالمللی در سال ۲۰۰۸، مسئله سقوط آمریکا در چین و سایر کشورها مطرح شد. برخی از افراد از جمله خود آمریکاییها بر این باورند که «سقوط برگشتناپذیر» در ایالات متحده آمریکا شروع شده و جهان در حال ورود به عصر پساآمریکا است. [۶]
1⃣1⃣
دانشکده تجارت هارواد و شکست نظام سیاسی آمریکا
بر اساس یافتههای «دانشکده تجارت هاروارد»، نظام سیاسی آمریکا شکست خورده و اقتصاد آن هم در حال سقوط بوده و دستوپا میزند. رشد و رفاه اقتصادی آمریکا ۲۰ سال پیش به پایان رسید. رویای آمریکایی در معرض خطر است. آمریکاییها به رهبران سیاسی اعتماد ندارند و قطببندی سیاسی به طرز چشمگیری افزایش یافته است. امریکاییها از نظام سیاسی خود ناامید هستند و اعتماد کمتری به دو حزب بزرگ دارند. این شرایط اقتصادی و سیاسی، بیانگر آن است که رویای آمریکایی در خطر است.[۷]
1⃣2⃣
جوزف نای و چشمانداز سقوط قدرت آمریکا
از نگاه «جوزف نای»، تئوریسین جنگ نرم و دیپلماسی عمومی، آینده قدرت آمریکا به شدت مورد چالش است. بحران اقتصادی جهانی سال ۲۰۰۸ را میتوان شروع سقوط آمریکا تفسیر کرد. «شورای اطلاعات ملی» پیشبینی کرده که در سال ۲۰۲۵، ایالات متحده به عنوان یک قدرت باقی میماند اما سلطه آمریکا از بین خواهد رفت. در قرن حاضر، قدرت امریکا را میتوان با قدرت انگلستان در قرن گذشته مقایسه کرد و سقوط هژمونی امریکا را پیشبینی کرد. اما آمریکا به طور مطلق سقوط نمیکند و سقوط آن نسبی خواهد بود. [۸]
1⃣3⃣
آلفرد مک کوی (Alfred McCoy)
«آلفرد مک کوی» استاد و مورخ آمریکایی معتقد است مرگ ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی میتواند به مراتب سریعتر از آن باشد که هر کس تصور میکند. این مرگ، تا سال ۲۰۲۵ کامل خواهد شد. انتقال ثروت و قدرت اقتصادی جهانی از غرب به شرق در حال جریان است. در سال ۲۰۱۲، ۶۵ درصد مردم آمریکا معتقد بودند که کشور در شرایط سقوط قرار دارد. مک کوی، استدلال میکند که بزرگترین عامل سقوط آمریکا، نظامیگری است.[۹]
1⃣4⃣
ویلیام نورمن گریج و مهندسی سقوط آمریکا
سقوط آمریکا اتفاق افتاده و دلیل آن هم این است که آمریکا ویژگیهایی مانند فقر، جرم، بیسوادی و بیماریهای موجود در جهان سوم را از خود به نمایش گذاشته است. نورمن گریج، استاد آمریکایی ریشه سقوط آمریکا و تشدید اختلاف و خشونت در آن را در «ثروت بدون کار، لذت بدون وجدان، دانش بدون شخصیت، تجارت بدون اخلاق، علم بدون انسانیت، عبادت بدون ایثار و سیاست بدون اصول» میداند. [۱۰]
1⃣5⃣
استفان کوهن، پایان نفوذ آمریکا
ایالات متحده آمریکا، قدرت و نفوذ خود را از دست خواهد داد. نفوذ آمریکا در جهان در حال اتمام است و بازگشت آن غیرقابل پیشبینی است. استانداردهای زندگی آمریکا در مقایسه با کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، کاهش یافته است. ایالات متحده آمریکا، کشوری با ثروت، قدرت و نفوذ بود. اما همه اینها در حال تغییر است و رویای لیبرالیسم رو به پایان است. [۱۱]
1⃣6⃣
ونکته ای که بنده می خواهم اضافه کنم اینه که یکی ازمولفه ای قدرت امپریالیسمی آمریکا.قدرت اقتصادی وامپراطوری دلاراست.دلارکه پول اعتباری است وپولهای اعتباری به پشتوانه سرمایه ناخالص ملی هرکشورچاپ می شودواگرچاپ آن بدون پشتوانه باشداون کشوررادچارتورم می کندولی کشورآمریکابه دلیلی که پولش راارزبین المللی کردوتمام معاملات بین المللی بااین پول انجام می شودازسال ۲۰۰۸بخاطروضع خراب اقتصادیش شروع به چاپ پول بدون پشتوانه کردواگرکشورهااین پول راازمعاملات خودخارج کنندهمان کاری که چندکشورمثل چین،روسیه وظاهراایران شروع کرده اندقطعاتورم آمریکابه بیش از۴۰۰درصدخواهدرسیدواین یعنی نابودی کامل اقتصادی آمریکا
اَتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
پایان بخش اول👆👆👆
پایان بخش اول
بخش دوم کتاب پیامبرامی .شهیدمطهری ازصفحه ۱۴الی ۲۳
@atna_ir
1⃣
غرض از نقل سخن اینان استشهاد به سخنشان نیست. برای
@atna_ir
3⃣
از نظر آنان مخفی نمیماند و در زیر ذرّه بینهای قوی این گروه چندین بار بزرگتر نمایش داده میشد.
برای اینکه مطلب روشن شود لازم است در دو قسمت بحث شود:
دوره قبل از رسالت.
دوره رسالت.
در دوره رسالت نیز از دو نظر باید مطلب مورد مطالعه قرار گیرد:
نوشتن.
خواندن.
بعداً خواهیم گفت آنچه قطعی و مسلّم است و مورد اتّفاق علمای مسلمین و غیر آنهاست این است که ایشان قبل از رسالت کوچکترین آشنایی با خواندن و نوشتن نداشتهاند. امّا دوره رسالت آن اندازه قطعی نیست. در دوره رسالت نیز آنچه مسلّمتر است ننوشتن ایشان است، ولی نخواندنشان آن اندازه مسلّم نیست. از برخی روایات شیعه ظاهر میشود که ایشان در دوره رسالت میخواندهاند ولی نمینوشتهاند، هر چند روایات شیعه نیز در این جهت وحدت و تطابق ندارند. آنچه از مجموع
@atna_ir
2⃣
اظهار نظر در تاریخ اسلام و مشرق، خود مسلمانان و مشرق زمینیها شایستهترند. نقل سخن اینان برای
این است که کسانی که خود شخصاً مطالعهای ندارند بدانند که اگر کوچکترین نشانهای در این زمینه وجود میداشت از نظر مورّخان کنجکاو و منتقد غیر مسلمان پنهان نمیماند.
رسول اکرم در خلال سفری که همراه ابوطالب به شام رفت، ضمن استراحت در یکی از منازل بین راه، برخورد کوتاهی با یک راهب به نام «بحیرا»[1] داشته است. این برخورد، توجّه خاورشناسان را جلب کرده است که آیا پیغمبر اسلام از همین برخورد کوتاه چیزی آموخته است؟
وقتی که چنین حادثه کوچکی توجّه مخالفان را در قدیم و جدید برانگیزد، به طریق اولی اگر کوچکترین سندی برای سابقه آشنایی رسول اکرم با خواندن و نوشتن وجود میداشت
۱.پرفسور ماسینیون، اسلام شناس و خاورشناس معروف، در کتاب سلمان پاک در اصل وجود چنین شخصی، تا چه رسد به برخورد پیغمبر با او، تشکیک میکند و او را شخصیت افسانهای تلقّی مینماید، میگوید: «بحیرا سرجیوس و تمیم داری و دیگران که روات در پیرامون پیغمبر جمع کردهاند اشباحی مشکوک و نایافتنیاند». ↩
@atna_ir
4⃣
قرائن و دلائل استفاده میشود این است که در دوره رسالت نیز نه خواندهاند و نه نوشتهاند.
برای اینکه دوره ما قبل رسالت را رسیدگی کنیم لازم است درباره وضع عمومی عربستان در آن عصر از لحاظ خواندن و نوشتن بحث کنیم.
از تواریخ چنین استفاده میشود که مقارن ظهور اسلام، افرادی در آن محیط که خواندن و نوشتن میدانستهاند بسیار معدود بودهاند.
پیدایش خط در حجاز
بلاذری در آخر فتوح البلدان آغاز پیدایش خط را در میان اعراب حجاز چنین ذکر میکند:
«اوّلین بار سه نفر از قبیله «طی» (که در مجاورت شام بودند) خط (خطّ عربی) را وضع کردند و هجاء عربی را به هجاء سریانی قیاس کردند. بعد عدّهای از اهل انبار این خط را از آن سه نفر آموختند و اهل حیره از اهل انبار فرا گرفتند. بشر بن عبدالملک کندی برادر
@atna_ir
5⃣
اکیدر بن عبدالملک کندی امیر دومة الجندل که نصرانی بود، در رفت و آمدهای خود به حیره خطّ عربی را از اهل حیره یاد گرفت. همین بشر برای کاری به مکه رفت و سفیان بن امیه (عموی ابو سفیان) و ابوقیس بن عبدمناف بن زهره او را دیدند که مینوشت؛ از او خواستند که نوشتن را به آنها تعلیم کند و او به آنها تعلیم کرد. بعد خود بشر با این دو نفر در یک سفر تجارتی به طائف رفتند؛ غیلان بن سلمه ثقفی در طائف خط نوشتن را از آنها آموخت. بعد بشر از آن دو نفر جدا شد و به دیار مصر رفت. عمرو بن زرارة که بعد به عمرو کاتب معروف شد نوشتن را از او آموخت. سپس بشر به شام رفت و در آنجا عدّه زیادی از او فرا گرفتند.»
ابن النّدیم در الفهرست، فنّ اول از مقاله اولی، به قسمتی از گفتههای بلاذری اشاره میکند[1]. ابن النّدیم از ابن عباس
۱.الفهرست (چاپ مطبعة الاستقامة قاهره)، ص 13. ↩
@atna_ir
6⃣
روایت میکند که اوّل کسی که خطّ عربی نوشت سه نفر از مردان قبیله بولان بودند که قبیلهای است در انبار، و اهل حیره از مردم انبار فرا گرفتند.
ابن خلدون نیز در مقدّمه خویش فصل «فی انّ الخطّ و الکتابة من عداد الصنائع
الانسانیة» قسمتی از گفتههای بلاذری را ذکر و تأیید میکند[1].
بلاذری با سند روایت میکند که هنگام ظهور اسلام در همه مکه چند نفر باسواد بودند. میگوید:
«اسلام ظهور کرد و در قریش فقط هفده نفر صنعت نوشتن را میدانستند: عمر بن الخطّاب، علی بن ابی طالب (ع)، عثمان بن عفّان، ابو عبیده جرّاح، طلحه، یزید بن ابی سفیان، ابو حذیفة بن ربیعه، حاطب بن عمرو عامری، ابو سلمه مخزومی، ابان بن سعید اموی، خالد بن سعید اموی، عبد اللّه بن سعد بن ابی سرح، حویطب بن عبد العزّی، ابو سفیان بن حرب،
۱.مقدّمه ابن خلدون (چاپ ابراهیم حلمی)، ص 492. ↩
@atna_ir
8⃣
بلاذری آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام میبرد که در دوره اسلام، هم میخواندند و هم مینوشتند، و یا تنها
@atna_ir