eitaa logo
اَتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
733 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
774 ویدیو
22 فایل
برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی نیاز به ملت تمدن ساز داریم و ملت تمدن ساز در بستر آموزش های لازم به وجود می آیند. آموزشهایی در زمینه های اقتصاد سیاست فرهنگ و... لینک کانال👇👇 https://eitaa.com/joinchat/186318869C9e216c3ff1 پل ارتباطی @sadra59
مشاهده در ایتا
دانلود
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و چهارم(۳) ✍️آخرین عملیات مروان حمار و سخن قابل تأمل او 🔷حال سؤال می­شود: برای چه چنین مطلب و اعتقادی در سطح جامعه رواج پیدا کرده بود؟ ابن­ابی­الحدید ماجرایی جالب نقل می‌کند: آخرین عملیات مروان حمار در منطقه­ای به نام زاب که نام رودخانه­ای در شمال عراق است، رخ داد. قحطبةبن­شبیب و ابوسلمه خلال نیرو فرستاده بودند و بالأخره در منطقه زاب، دو نیروی بزرگ جمع شدند. ابوالعباس سفاح گفت: هرکس مروان را شکست بدهد، جانشین من در حکومت خواهد بود. عموی ابوالعباس گفت: من این کار را خواهم کرد. او نیروی خود را جمع‌آوری کرد و مقابل نیروی مروان حمار قرار گرفت. نبرد ابتدایی صورت گرفت و سپس به مرحله نهایی نبرد رسید. مروان حمار نیروهای خود را سازماندهی کرد و به فرمانده میمنه لشکر خود که نوه عمربن­عبدالعزیز بود، گفت: اگر لشکر مقابل تا قبل از ظهر امروز حمله نکردند، کسی که پرچم را به دست عیسی مسیح خواهد داد، ما هستیم و تا روز ظهور، حکومت در دست ما خواهد بود؛ اما اگر قبل از ظهر به ما حمله شد، فاتحه ما خوانده و نابود خواهیم شد . 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و چهارم(۴) ✍️ حریف در مصداق منجی آخرالزمان 🔶در این قضیه­ای که توسط ابن­ابی­الحدید نقل می­شود، چرا مروان حمار از چنین اعتقادی سخن می­گوید؟ واقع امر این است که بنی­امیه حضرت مهدی(عج) را به عیسی مسیح(ع) تحریف کردند. مسئله مهدویت مطلبی بود که حضرت رسول(ص) بسیار نسبت به آن تأکید داشتند و آن‌قدر روایات راجع به مهدویت صریح بود که بعد از سقوط بنی­امیه و در زمان بنی­عباس، این روایت حضرت رسول(ص) که «المهدیُ منّا أهلَ ­البیت یَملَأ اللهُ به الأرض قسطا و عدلا کما مُلِئَت ظلما و جورا» ظهور پیدا کرد و صحاح سته مثل صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز این روایت را نقل کرده­اند. در زمان بنی­امیه یکی از اقداماتی که دشمن درصدد انجام آن بود، حذف و از بین بردن مسئله امامت تا مهدویت بود؛ بنابراین تفکر مهدویت را به ظهور عیسی مسیح(ع) تغییر دادند و گفتند: عیسی مسیح، عالم را پر از عدل و داد می­کند و جریان اسلام تا ظهور عیسی ادامه پیدا می­کند. آنها در سطح جامعه اخباری مبنی بر اینکه بنی­امیه پرچم را به دست عیسی مسیح می­دهد، رواج دادند. 🔷با این اوضاع، اگر بنی­عباس جریان بدل باشند، باید بر وجود منجی میان خودشان دارای ادعا باشند و از همین‌جا معلوم می­شود آنها چگونه از بنی­الحسن (محمد نفس زکیه) استفاده کردند؛ یعنی در مقابل اعتقاد بنی­امیه مبنی بر وجود منجی، مهدی موعود را به خود منسوب کردند. 🔶در همین نقطه، امام­الحق فدا می­شود. از یک طرف، بنی­امیه ادعا می­کنند پرچم توسط آنها به عیسی مسیح(ع) داده می­شود و از طرف دیگر، بنی­عباس ادعا می­کنند مهدی موعود در میان آنهاست. بنی­عباس جملاتی را به انتهای روایت پیامبر(ص) به‌عنوان تتمه اضافه کردند و گفتند: «المهدی منا أهل­ البیت یملأ الله به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا إسمه إسمی و إسم أبیه إسم أبی». محمد نفس زکیه، همنام پیامبر(ص) و اسم پدر او عبدالله بود؛ یعنی محمد­بن­عبدالله­بن­الحسن­بن­الحسن­بن­علی­بن­ابی‌طالب. این فرد از اهل­بیت است و همنام پیامبر(ص) نیز است؛ اما جمله (إسم أبیه إسم أبی) را به آن اضافه کردند. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و چهارم(۵) ✍️امروز باید شمشیر علیه کسی باشد که وجودش مانع ظهور منجی است 🔷عین همین اتفاق یعنی تشتت در امام­الحق ، در جامعه امروز هم در حال رخ دادن است و این، کار یهود است. آن زمان موفق شدند؛ امروز نیز همین رویه را دنبال می­کنند. جامعه آن زمان به دنبال منجی بود؛ اما واقع قضیه این است که شمشیر هیچ‌کدام از گروه­های فریب­خورده، علیه دشمن اصلی (یهود) نبود. کسانی که اطرف بنی­امیه جمع شده بودند، کفار نبودند؛ بلکه مسلمان بودند و با نیرنگ و فریب بنی­امیه شمشیر خود را علیه اهل­بیت(ع) گرفته بودند. شمشیر قیام زید هم علیه بنی­امیه است. از طرفی، مسلمانان بودند که اطراف بنی­عباس جمع شدند؛ ولذا این درگیری­ها یک داخلی به حساب می­آمد و به همین جهت، شمشیر هیچ‌کدام از آنها علیه جریان اصلی یعنی یهود به کار نرفته است. اما امروز شمشیر علیه جریان اصلی یعنی اسرائیل رفته است. مرحوم امام در سال 42 فرمودند: اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود. امام دقیقا نقطه اصلی را هدف گرفتند و امروز باید شمشیر علیه کسی باشد که وجودش مانع ظهور منجی است؛ ولذا امروزه تمام تلاش­های طرف مقابل بر این است که این شمشیر از این نقطه برگردد. حتی برخی از مسئولین نیز توجه نداشته و سعی دارند تمام توجهات را به مشکلات داخلی معطوف دارند و می­گویند: مشکلات اقتصادی و مُعزِلات اجتماعی را باید حل کرد و راه‌حل آن این است که بخشی از خواسته کسانی که این مشکلات را برای ما به وجود آوردند (یعنی آمریکا و اروپا) برآورده ساخت. اما وقتی خواسته آنها مطرح می­شود، معلوم می­شود خواسته آنها دقیقا همان چیزی است که شمشیر اسلام علیه آن نشانه رفته است و آن، دست برداشتن از سر اسرائیل است. دشمن در صورتی به هدف خود رسیده و موفق می­شود که در داخل، تشتت ایجاد شود و درنتیجه در این زمینه، ناهماهنگی به وجود بیاید. 🔶بنابراین باید تحقیق و بررسی شود که اعتقاد به عیسی مسیح(ع) چه تفکری بود و چرا آن زمان چنین اعتقادی شکل گرفت و رواج پیدا کرد؟ چرا در دربار عبدالملک از قول «تبیع» گفته شد این خاندان یعنی بنی­عباس پرچم را به دست عیسی مسیح(ع) می­دهند؛ درحالی‌که این جریان نیز دروغ است. باید توجه داشت که یکی از علائم ظهور، دعوای بنی­العیس است که آن را به بنی­عباس تفسیر کردند؛ یعنی بین بنی­عباس نزاع رخ می­دهد. البته وقوع چنین جریانی جای تحقیق دارد. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و چهارم(۶/۱) ✍️سرگذشت یعقوب­بن­داوود (وزیر مهدی عباسی) و پدرش 🔷مهدی عباسی وزیری به نام یعقوب­بن­داوود دارد. داوودبن‌طَهمان (پدر یعقوب) و برادرانش همکاران نصربن­سیار بودند. نصربن­سیار نیروی هشام­بن­عبدالملک و از طرف او والی خراسان بود و با حرکت بنی­عباس درگیر شد و تا آن موقع زنده بود و سرانجام کشته شد. داوود و برادرانش دفتردار و کاتب نصربن­سیار بوده و اسامی سپاهیان او را می­نوشتند. نصربن­سیار با زیدی­ها درگیر می­شود؛ چون از طرف هشام­بن­عبدالملک والی خراسان بود. بعد از سرکوب زید، فرزندش یحیی در منطقه خراسان قیام کرد و نصربن­سیار مأمور سرکوبی یحیی­بن­زید می­شود. داوودبن‌طهمان به زید گرایش داشت؛ ولذا اخبار و اطلاعات نصربن­سیار را برای او می­فرستاد؛ به این معنا که اگر نصربن­سیار قصد حمله به زید داشت، سریع به زید اطلاعات می­داد و او را از قصد نصربن­سیار آگاه می­کرد و نصر نیز از این ارتباط آگاهی نداشت تا اینکه ابومسلم خراسانی قیام کرد و بنی­عباس به قدرت رسیدند. بعد از به قدرت رسیدن بنی­عباس، داوودبن‌طهمان نزد ابومسلم رفت و از ارتباطش با زید خبر داد. یکی از شعارهای ابومسلم، گرفتن انتقام خون اهل­بیت(ع) بود و زید و فرزندش یحیی هم از اهل­بیت بودند. ادعای ابومسلم، انتقام از خون زید و یحیی بود که در منطقه خراسان کشته شده بودند و مردم نیز با ابومسلم همراهی کردند. داوودبن­طهمان از پرونده خود مبنی بر ارتباط با زید خبر داد؛ لذا ابومسلم از کشتن او صرف‌نظر کرد؛ اما اموال او را مصادره کرد. 🔶داوود و برادرانش در حکومت ابومسلم صاحب پست و منصبی نشدند؛ ولذا به حرکت بنی‌الحسن پیوستند و با بچه­های عبدالله­بن­الحسن­بن­الحسن یعنی ابراهیم و محمد همکاری کردند. داوود از دنیا رفت و پسر او یعقوب و برادرانش در کنار محمد و ابراهیم قرار گرفتند و با آن­ها همکاری کردند تا زمانی که منصور دوانیقی توانست جریان عبدالله، محمد و ابراهیم را سرکوب کند. او یعقوب­بن­داوود و برادرانش را اسیر کرد و به زندان انداخت. آنها در زندان با فردی به نام اسحاق­بن­فضل هاشمی آشنا شدند که از مریدان اهل­بیت(ع) بود تا اینکه منصور مُرد و مهدی عباسی به قدرت رسید و او یعقوب­بن­داوود را از زندان آزاد کرد (البته علت آن بعدا ذکر خواهد شد) و او را به‌عنوان وزیر خود در دربار قرار داده و همه کارها را به او واگذار کرد. یعقوب نیز اسحاق­بن­فضل را نزد خود آورد. یک‌مرتبه اطرافیان مهدی عباسی متوجه شدند که فرزندان زید در حال تصدی پست­های حکومتی هستند و به بدنه دستگاه حکومتی نفوذ کردند. اطرافیان مهدی عباسی مدام او را نسبت به یعقوب­بن­داوود گوشزد می­کردند؛ ولی او اعتنا نمی­کرد؛ تا اینکه تصمیم گرفت یعقوب­بن­داوود را امتحان کند. از طرف دیگر، یعقوب مرتب مهدی عباسی را از شرب خمر و استماع موسیقی نهی می­کرد؛ ولی مهدی عباسی اعتنایی به نصایح او نمی­کرد. بالأخره به مهدی عباسی گزارش دادند یعقوب تصمیم دارد اسحاق­بن­فضل را در دستگاه حکومتی نفوذ بدهد؛ لذا مهدی عباسی تصمیم گرفت یعقوب را آزمایش کند. به همین منظور، او را به جلسه­ای دعوت کرد. یعقوب می­گوید: وقتی به جلسه مهدی عباسی وارد شدم، متوجه شدم یک فرشی پهن است و یک کنیزی به غایت زیبا نیز نزد مهدی عباسی حضور دارد. یعقوب به‌طور مفصل از اوضاع ظاهری آن جلسه تعریف می­کند. در آن جلسه، مهدی عباسی به یعقوب می­گوید: قصد دارم این کنیز را با همه اموال به تو بدهم؛ منتها یک خواسته از تو دارم. یعقوب گفت: آن خواسته چیست؟ مهدی عباسی گفت: فلان شخص از علویین موی دماغ ما شده است؛ از تو می­خواهم او را بکشی. یعقوب قبول کرد. مهدی عباسی گفت: باید قسم بخوری. یعقوب قسم خورد. مهدی عباسی گفت: آن‌جوری که من می­گویم باید قسم بخوری و بگویی به سر مهدی عباسی قسم که او را می­کشم. یعقوب به همین صورت قسم خورد. مهدی عباسی دوباره گفت: دست خود را روی سر من بگذار و بگو: به سر مهدی عباسی قسم که فلانی را می­کشم. یعقوب بار دیگر به همین شکل قسم خورد و سپس جاریه و اموال را برداشت و رفت. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و چهارم(۶/۲) 🔷در جلسه­ای که کنیز نیز حضور داشت، یعقوب آن علوی را احضار کرد و متوجه شد آن فرد از خوبان است. به او گفت: مهدی عباسی دستور داده تا تو را بکشم. مرد علوی گفت: اشکالی ندارد؛ ولی باید جواب فردای قیامت را نیز حاضر کنی. یعقوب گفت: چون انسان شریفی هستی، تو را نمی­کشم؛ ولی باید فرار کنی. پرسید: از کدام مسیر می­توانی فرار کنی و چه کسی می­تواند در این راه تو را همراهی کند؟ علوی گفت: از فلان مسیر و فلانی و فلانی می­توانند مرا کمک دهند. یعقوب و آن مرد علوی، همه جوانب را در نظر گرفتند تا چه زمانی و از چه مکانی آن مرد علوی فرار کند؛ اما غافل از اینکه کنیز تمام گفت‌وگوها را یادداشت کرده است. روز بعد، آن کنیز نامه­ای به غلام یعقوب می­دهد تا او آن نامه را به مهدی عباسی داده و او را در جریان تصمیم یعقوب قرار دهد. مهدی عباسی نیز نیروی خود را در همان مسیر قرار می­دهد و آن مرد علوی و همراهان او را دستگیر کرده و به کاخ خود می­آورد و آنها را پنهان و سپس یعقوب­بن­داوود را احضار می­کند. به یعقوب می­گوید: با آن مرد علوی چه کردی؟ یعقوب گفت: او را کشتم. مهدی عباسی گفت: به سر مهدی قسم بخور که او را کشتی. یعقوب گفت: به سر مهدی قسم او را کشتم. وقتی یعقوب قسم خورد، مهدی عباسی به غلام خود دستور داد تا آنها را احضار کنند. وقتی آنها را احضار کردند، زبان یعقوب بند آمد. مهدی عباسی به یعقوب گفت: من باید تو را بکشم؛ اما تو را نمی­کشم؛ بلکه کاری می­کنم که از کشتن بدتر باشد. بنی­عباس زندان­هایی مانند چاه داشتند که حدود بیست متر و به شکل طبقه­طبقه بود و برای آن، روزنه­ای کوچک جهت ورود هوا تعبیه کرده بودند و زندانی را در آن چاه تنها می­گذاشتند. مهدی عباسی دستور داد او را درون یکی از همین سیاه­چال­ها قرار دهند و گفت: از این به بعد، اسم او را جلوی من نبرید و از او یاد نکنید. این دستور او بدین جهت بود که اگر بعد از گذشت یک یا دو سال از او یاد می­شد، ممکن بود خشم او نسبت به یعقوب خوابیده باشد و سپس دستور دهد تا او را احضار کنند و بعد او را بکشد و یا اینکه او را آزاد کند. یعقوب را در چاه زندانی کردند و حدود بیست سال در آن چاه زندانی بود. چشم­هایش کور شده بود و موهای بدن او مانند حیوانات رشد کرده بود؛ چون به او قیچی نمی­دادند. تا اینکه مهدی عباسی مُرد و هارون به قدرت رسید و یعقوب هنوز در آن سیاه­چال زندانی بود. به دلیلی یک نفر جلوی هارون اسم او را ­برده و از او یاد می­کند. هارون دستور می­دهد او را از آنجا بیرون آورده و احضار کنند. آنها متوجه می­شوند بدن او پر از مو و دو چشم او نابینا شده است. هارون به او می­گوید: ماجرا چیست؟ او ماجرا را نقل می­کند. هارون به او می­گوید: من خبر دارم و می­خواهم تو را ببخشم و حال هر چه می­خواهی، بگو. یعقوب می­گوید: من در این دنیا از چیزی نمی­توانم استفاده کنم؛ فقط از تو می­خواهم تا مرا به مکه بفرستی. هارون او را به مکه می­فرستد و در همان‌جا از دنیا می­رود. 🔶حال باید شخصیت یعقوب را مورد بررسی قرار داد. او به زیدیه معروف است. مرحوم صدوق در رجال در مورد او می­گوید: او کسی است که نسبت به امام هفتم(ع) نزد مهدی عباسی سعایت کرده است و همین باعث ارج و قرب او نزد مهدی عباسی شده بود؛ ولی هرچه تاریخ مورد بررسی قرار می­گیرد تا یک مورد مبنی بر سعایت او در تاریخ نقل شده باشد، وجود ندارد. از طرف دیگر، مرحوم صدوق می­گوید: فلانی گفت: من در جلسه با یعقوب‌بن‌داوود بودم و او به من گفت: من به امامت قائل هستم و موسی­بن­جعفر(ع) را قبول دارم. پس اگر به امامت موسی­بن­جعفر(ع) اعتقاد دارد، از شیعیان خواهد بود. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و چهارم(۷) ✍️نفوذ دادن افراد به دستگاه حکومتی توسط ائمه(ع) 🔷حال سؤال می­شود او در دربار بنی­عباس چه می­کند؟ اگر دقت شود، کشف می­شود که حضرات معصومین(ع) در درون حرکت زیدیه افرادی داشتند. جالب­تر اینکه وقتی یعقوب را از دربار مهدی عباسی بیرون می­کنند، به‌جای او آل‌یقطین وارد می­شود و علی­بن­یقطین لو نرفت. 🔶تشتت در آن زمان، اهل­بیت(ع) را خیلی به زحمت انداخت و در همین تشتت، توانستند اسلام ناب را نگه دارند و یکی از راه­ها، نفوذ دادن افراد به دربار و بدنه دستگاه حکومتی بود. یعقوب چقدر توانست مهدی عباسی را کنترل کند! لذا وقتی تاریخ مورد بررسی و مطالعه قرار می­گیرد، معلوم می­شود در همین زمان یعنی زمان مهدی عباسی فرصت تنفسی برای ائمه(ع) حاصل شد؛ اما در زمان هارون اوضاع دوباره سخت­تر می­شود. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
پایان تدریس امروز فایل صوتی را گوش دهید و برای تدبر بیشتر متن نوشته ها را هم مطالعه فرمائید⬆️⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 روز عرفه را قدر بدانید؛ خود را برای ورود به درگاه خشوع در مقابل پروردگار آماده کنیم. روز بزرگی است روز عرفه. ما دچار غبارگرفتگی و زنگ‌زدگی در دل‌هایمان می‌شویم؛ تضرّع، خشوع، ذکر، توسّل، این زنگ‌ها را و این غبارها را می‌زداید و روزهای مشخّصی، فرصت‌های برتری برای این زنگ‌زدایی و رنگ‌زدایی و غبارروبی هست که از جمله‌ی برترینِ آن‌ها عرفه است. روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ این‌ها را با غفلت نگذرانیم. ۹۴/۹/۲۵ 🇮🇷 کانال اتنا (اندیشکده تمدن نوین اسلامی) @atna_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از روز عید قربان تا روز عید غدیر، در واقع یک مقطعی است متصل و مرتبط با مسئله‌ی امامت. خدای متعال در قرآن یاد می‌فرماید: «و اذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّی جاعلک للنّاس اماما»«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم ... ابراهیم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهده‌ی امتحان‌های دشوار برآمد. مبدأ این را می‌شود روز عید قربان به حساب آورد، تا روز عید غدیر که روز امامت امیرالمؤمنین علی بن ‌ابی طالب (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) است. این هم به دنباله‌ی امتحانات سخت بود. امیرالمؤمنین طول حیات مبارکش را با امتحان - امتحان‌هائی که از آن سرافراز بیرون آمده است - گذرانده؛ از سیزده سالگی یا یازده سالگی و قبول نبوت تا لیلةالمبیت، یک جوان فداکار و فانی در پیغمبر که آماده است جان خود را فدای پیغمبر بکند - عملاً این را در ماجرای هجرت پیغمبر به اثبات می‌رساند - و بعد هم آن امتحانهای بزرگ در بدر و احد و حنین و خیبر و بقیه‌ی جاها. این منصب والا، دنباله‌ی این امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اینکه بین عید قربان و عید غدیر یک ارتباط است. بعضی هم این را «دهه‌ی امامت» نامیده‌اند و نام مناسبی است. ۸۸/۰۹/۰۴ پ.ن: برای رسیدن به مقامات و مناصب بالاتر، باید از امتحان‌های الهی سربلند خارج شوی. 🇮🇷 کانال اتنا (اندیشکده تمدن نوین اسلامی) @atna_ir
شروع جلسه هفتاد و پنجم دوره جامع تدریس مجازی تاریخ تطبیقی اسلام⬇️⬇️
tarikh_tatbighi_islam_75.mp3
9.43M
💠 سلسله دروس 📔جلسه هفتاد و پنجم 📝 بررسی قیام‌ زید بن علی و قیام‌های بنی‌الحسن 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و پنجم(۱) بسم الله الرحمن الرحیم به این مسئله پرداخته شد که مشکل امام صادق(ع) در تحول و دگرگونی حکومت زمانه به بنی­عباس و رسیدن حکومت به منصور عباسی و تداوم آن، با چه اموری بود و طرف مقابل چگونه عرصه را بر دین و دینداران واقعی تنگ می­کردند. به بیان دیگر، اگر معتقد باشیم یهود کماکان در حال اثرگذاری بود، نوع اثرگذاری آنها چگونه و به چه شکل بود؟ ✍️به این‌جا رسیدیم که حرکت‌هایی که بعداً به حرکت­های علویون مشهور شد، چگونه بوده و آیا تاریخ، واقعیت این حرکت­ها را منعکس کرده است یا اینکه آنچه در تاریخ بیان شده است، ساخته و پرداخته حکومت­های آن زمان بوده و واقعیت این حرکت­ها چیز دیگری است؟ 🔷احتمال وجود تقیه در روایاتی که زیدبن‌علی را مورد مذمت قرار می‌دهند 🔶در مورد زیدبن­علی­بن­الحسین عرض شد آن چیزی که از روایت و سیره شیعه استفاده می­شود، این است که شخص زید انسانی خوب و مورد تأیید و دارای نیت خوبی بوده است؛ اما شاید در انتخاب شیوه، دچار اشتباه شده است. دلیل اینکه این مطلب با تردید بیان می­شود، این است که نمی­توان نسبت به روایاتی که در آنها اهل­بیت(ع) نسبت به زید تعریض زده­اند، حساب باز کرد. به عبارتی، احتمال دارد روایاتی که در آن علیه زید تعریض زده شده و مخالفت شده است، از باب تقیه باشد. صحبت کردن درباره زید، راحت­تر از صحبت کردن درباره زراره نیست. روایات ذامه با سند خوب از امام صادق(ع) درباره زراره وارد شده است. این روایات قطعا از روی تقیه صادر شده است؛ چون امام صادق(ع) جهت حفظ موقعیت زراره، این مطالب را بیان می­فرمودند. زراره، خزانه­دار و مسئول خزانه منصور دوانیقی بود و هرکس پول می­خواست، می­بایست حواله مبلغ مورد نظر را به زراره تحویل دهد تا زراره، آن مبلغ را به او بدهد. اگر ارتباط زراره با امام صادق(ع) لو می­رفت، جان زراره به خطر می­افتاد؛ لذا این روایاتِ تقیه­ای بیان شده است. حضرت به‌گونه­ای با زراره برخورد می­کردند که انگار زراره فردی مانند ابوحنیفه است و رفت‌وآمد زراره با امام(ع) همانند رفت‌وآمد ابوحنیفه و شرکت او در درس امام(ع) بود؛ به‌دلیل اینکه ائمه اطهار(ع) کمترین قدرت را از لحاظ تعداد شیعه در زمان بنی­امیه و بنی­عباس داشتند. شیعه به تعریف امروزی از زمان حضرت امیر(ع) رو به ازدیاد نهاد و از تعداد چهار نفر شروع شد. از طرفی، برخی از این چهار نفر نیز طبق ویژگی­های شیعه، خیلی قوی نبودند و به عبارتی، همگی در یک رتبه و مرتبه نبودند. در روایت بیان شده است که «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله» . اگر ابوذر می­دانست سلمان فارسی راجع به حضرت امیر(ع) چگونه فکر می­کند، کشته می­شد؛ به این صورت که اطلاعات سلمان بر قلب ابوذر سنگینی می­کرد و ابوذر از دنیا می­رفت. گفته شده معنای این روایت به این صورت است که اگر ابوذر نسبت به آنچه در قلب سلمان می­گذشت علم پیدا می­کرد، سلمان را می­کشت؛ ولی باید دانست زمانی که این روایت صادر شد، ابوذر حدود نود سال سن داشت و نمی­توانست کسی را به قتل برساند. ابوذر نمی­توانست معارفی را که در قلب سلمان فارسی بود، درک کند و درکی که سلمان فارسی نسبت به حضرت امیر(ع) داشت، ابوذر نداشت. 🔷شخصی آیات ابتدایی سوره حدید را تلاوت می­کرد: «هو الأولُ و الآخِرُ و الظاهرُ و الباطنُ و هو بکل شیئ علیم» ؛ حضرت امیر(ع) فرمودند: «أنا الاول و أنا الآخر و أنا الظاهر و أنا الباطن و أنا بکل شیئ علیم و أنا عین الله». قاری قرآن خطاب به حضرت عرض کرد: کفرت بالله. امام(ع) در جواب به او فرمودند: «أنا الاول أول من آمن برسول­ الله صلوات ­الله علیه و أنا الآخر آخر من نظر فیه لمّا کان فی لَحدِه و أنا الظاهر ظاهر الإسلام و أنا الباطن بَطینٌ من العِلم و أنا بکل شیئ علیم فإنی علیم بکل شیئ أخبر الله به نبیَّه فأخبَرَنی به» . 🔶خداوند شیخ صدوق را رحمت کند. ایشان قائمۀ انتقال دین به نسل­های بعد از خود بود. حال اگر برخی از اشعاری که برخی مداحان راجع به اهل­بیت(ع) می­خوانند، در زمان شیخ صدوق خوانده می­شد، آنها را به‌عنوان غالی از شهر بیرون می­کردند. معرفتی که امروز برای شیعه نسبت به اهل­بیت(ع) حاصل شده است، در آن زمان وجود نداشت. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و پنجم(۲) ✍️ارتداد اکثر مردم بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) 🔷اینکه گفته شد چهار نفر شیعه به‌معنای امروزی در زمان امیرالمؤمنین(ع) وجود داشت، به‌دلیل روایتی است که می­فرماید: ارتد الناس بعد رسول ­الله(ص) إلا ثلاث؛ جامعه بعد از رسول­ خدا(ص) مرتد شدند مگر سه یا چهار نفر. جامعه از دین و اسلام مرتد نشدند -چون اهل نماز و روزه بودند- بلکه از قول رسول­ خدا(ص) درباره علی(ع) مرتد شدند؛ چون رسول ­خدا(ص) در مورد علی(ع) فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» . ارتداد جامعه بعد از رسول­ خدا(ص) مانند ارتدادی است که قوم موسی(ع) از قول موسی(ع) داشتند. خداوند در این زمینه می­فرماید: «یا قومِ ادخُلُوا الأرضَ المُقَدَّسَةَ التی کَتَبَ اللهُ لَکُم و لا تَرتَدُّوا علی أدبارِکم فتَنقَلِبُوا خاسرین» . در این آیه، خداوند از قول موسی(ع) خطاب به بنی­اسرائیل می­فرماید: از قول من مرتد نشوید. در چهار آیه بعد می­فرماید: «قال ربِّ إنّی لا أملِک إلا نفسی و أخی» . 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir
@atna_ir☀️ دوره جامع تدریس مجازی جلسه هفتاد و پنجم(۳) ✍️آیا می‌توان قیام زید را توجیه کرده و به آن مشروعیت داد؟ 🔶بحث درباره این است که آیا زید از افرادی است که امام معصوم به او دستور قیام دادند و امام در مواردی از باب تقیه علیه او صحبت می­کرد یا اینکه از افرادی است که بدون اذن و اجازه امام دست به قیام زده است؟ چون احتمال دارد قیام زید به این صورت توجیه شود که اگر در یک برهه­ای از زمان، قیام مسلحانه علیه طاغوت یعنی هشام­بن­عبدالملک انجام نشود، بعداً حکومت طاغوت در نقاط مختلفی علیه جبهه حق شمشیر می­کشد و افرادی را به شهادت می­رساند و چنین اتفاقی برای کل نظام اسلامی خسارت­بار خواهد بود؛ لذا وظیفه امام معصوم است که فردی را به میدان بفرستد تا عملیات دشمن خنثی شود و درعین‌حال در ظاهر از اقدام او برائت می­جوید. این حرکت از ناحیه معصوم، نوعی دفاع است. شاید در این مورد این اصطلاح صحیح نباشد، ولی امروزه اصطلاحا به آن، سیاست چماق و هویج گویند. به عبارت دیگر اگر نتوان حکومت طاغوت را به‌طور مطلق از بین برد و حکومت طاغوت درصدد انجام اقداماتی است که اگر جبهه حق، سیر و روال طبیعی خود را در پیش بگیرد و حرکت کند، حکومت طاغوت موفق به انجام آن اقدامات خواهد شد و این اقدامات برای جبهه حق زیان­بار خواهد بود، چه‌بسا جبهه حق در برهه­ای از زمان در رفتار و حرکت خود تغییر تاکتیک داده و رفتاری غیر از رفتار سابق انجام دهد که این باعث می­شود طرف مقابل، آن اقدامات را انجام ندهد. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شیوه­ای را مقابل طاغوت در پیش گرفتند. هشام­بن­عبدالملک امام باقر(ع) را به شهادت رساند. حال اگر هشام در زمان امام صادق(ع) با حرکت مسلحانه مواجه نشود، خودش را قدرت مطلق می­داند و برای به شهادت رساندن امام صادق(ع) نیز اقدام خواهد کرد؛ اما وقتی فردی مانند زید، حکومت طاغوت را به خودش مشغول و قیام مسلحانه را آغاز نماید، همه توجه طاغوت، صرف سرنگونی آن قیام خواهد شد و طاغوت از امام­ صادق(ع) غفلت می­کند؛ درنتیجه حضرت می­توانند در چنین فضایی به اقدامات خود بپردازند. 🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) 🇮🇷آموزشهای تمدن ساز ( روز های زوج در کانال اتنا) @atna_ir