@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و چهارم(۶/۲)
🔷در جلسهای که کنیز نیز حضور داشت، یعقوب آن علوی را احضار کرد و متوجه شد آن فرد از خوبان است. به او گفت: مهدی عباسی دستور داده تا تو را بکشم. مرد علوی گفت: اشکالی ندارد؛ ولی باید جواب فردای قیامت را نیز حاضر کنی. یعقوب گفت: چون انسان شریفی هستی، تو را نمیکشم؛ ولی باید فرار کنی. پرسید: از کدام مسیر میتوانی فرار کنی و چه کسی میتواند در این راه تو را همراهی کند؟ علوی گفت: از فلان مسیر و فلانی و فلانی میتوانند مرا کمک دهند. یعقوب و آن مرد علوی، همه جوانب را در نظر گرفتند تا چه زمانی و از چه مکانی آن مرد علوی فرار کند؛ اما غافل از اینکه کنیز تمام گفتوگوها را یادداشت کرده است. روز بعد، آن کنیز نامهای به غلام یعقوب میدهد تا او آن نامه را به مهدی عباسی داده و او را در جریان تصمیم یعقوب قرار دهد. مهدی عباسی نیز نیروی خود را در همان مسیر قرار میدهد و آن مرد علوی و همراهان او را دستگیر کرده و به کاخ خود میآورد و آنها را پنهان و سپس یعقوببنداوود را احضار میکند. به یعقوب میگوید: با آن مرد علوی چه کردی؟ یعقوب گفت: او را کشتم. مهدی عباسی گفت: به سر مهدی قسم بخور که او را کشتی. یعقوب گفت: به سر مهدی قسم او را کشتم. وقتی یعقوب قسم خورد، مهدی عباسی به غلام خود دستور داد تا آنها را احضار کنند. وقتی آنها را احضار کردند، زبان یعقوب بند آمد. مهدی عباسی به یعقوب گفت: من باید تو را بکشم؛ اما تو را نمیکشم؛ بلکه کاری میکنم که از کشتن بدتر باشد. بنیعباس زندانهایی مانند چاه داشتند که حدود بیست متر و به شکل طبقهطبقه بود و برای آن، روزنهای کوچک جهت ورود هوا تعبیه کرده بودند و زندانی را در آن چاه تنها میگذاشتند. مهدی عباسی دستور داد او را درون یکی از همین سیاهچالها قرار دهند و گفت: از این به بعد، اسم او را جلوی من نبرید و از او یاد نکنید. این دستور او بدین جهت بود که اگر بعد از گذشت یک یا دو سال از او یاد میشد، ممکن بود خشم او نسبت به یعقوب خوابیده باشد و سپس دستور دهد تا او را احضار کنند و بعد او را بکشد و یا اینکه او را آزاد کند. یعقوب را در چاه زندانی کردند و حدود بیست سال در آن چاه زندانی بود. چشمهایش کور شده بود و موهای بدن او مانند حیوانات رشد کرده بود؛ چون به او قیچی نمیدادند. تا اینکه مهدی عباسی مُرد و هارون به قدرت رسید و یعقوب هنوز در آن سیاهچال زندانی بود. به دلیلی یک نفر جلوی هارون اسم او را برده و از او یاد میکند. هارون دستور میدهد او را از آنجا بیرون آورده و احضار کنند. آنها متوجه میشوند بدن او پر از مو و دو چشم او نابینا شده است. هارون به او میگوید: ماجرا چیست؟ او ماجرا را نقل میکند. هارون به او میگوید: من خبر دارم و میخواهم تو را ببخشم و حال هر چه میخواهی، بگو. یعقوب میگوید: من در این دنیا از چیزی نمیتوانم استفاده کنم؛ فقط از تو میخواهم تا مرا به مکه بفرستی. هارون او را به مکه میفرستد و در همانجا از دنیا میرود.
🔶حال باید شخصیت یعقوب را مورد بررسی قرار داد. او به زیدیه معروف است. مرحوم صدوق در رجال در مورد او میگوید: او کسی است که نسبت به امام هفتم(ع) نزد مهدی عباسی سعایت کرده است و همین باعث ارج و قرب او نزد مهدی عباسی شده بود؛ ولی هرچه تاریخ مورد بررسی قرار میگیرد تا یک مورد مبنی بر سعایت او در تاریخ نقل شده باشد، وجود ندارد. از طرف دیگر، مرحوم صدوق میگوید: فلانی گفت: من در جلسه با یعقوببنداوود بودم و او به من گفت: من به امامت قائل هستم و موسیبنجعفر(ع) را قبول دارم. پس اگر به امامت موسیبنجعفر(ع) اعتقاد دارد، از شیعیان خواهد بود.
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و چهارم(۷)
✍️نفوذ دادن افراد به دستگاه حکومتی توسط ائمه(ع)
🔷حال سؤال میشود او در دربار بنیعباس چه میکند؟ اگر دقت شود، کشف میشود که حضرات معصومین(ع) در درون حرکت زیدیه افرادی داشتند. جالبتر اینکه وقتی یعقوب را از دربار مهدی عباسی بیرون میکنند، بهجای او آلیقطین وارد میشود و علیبنیقطین لو نرفت.
🔶تشتت در آن زمان، اهلبیت(ع) را خیلی به زحمت انداخت و در همین تشتت، توانستند اسلام ناب را نگه دارند و یکی از راهها، نفوذ دادن افراد به دربار و بدنه دستگاه حکومتی بود. یعقوب چقدر توانست مهدی عباسی را کنترل کند! لذا وقتی تاریخ مورد بررسی و مطالعه قرار میگیرد، معلوم میشود در همین زمان یعنی زمان مهدی عباسی فرصت تنفسی برای ائمه(ع) حاصل شد؛ اما در زمان هارون اوضاع دوباره سختتر میشود.
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
پایان تدریس امروز فایل صوتی را گوش دهید و برای تدبر بیشتر متن نوشته ها را هم مطالعه فرمائید⬆️⬆️
🔳 روز عرفه را قدر بدانید؛ خود را برای ورود به درگاه خشوع در مقابل پروردگار آماده کنیم. روز بزرگی است روز عرفه. ما دچار غبارگرفتگی و زنگزدگی در دلهایمان میشویم؛ تضرّع، خشوع، ذکر، توسّل، این زنگها را و این غبارها را میزداید و روزهای مشخّصی، فرصتهای برتری برای این زنگزدایی و رنگزدایی و غبارروبی هست که از جملهی برترینِ آنها عرفه است. روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه لحظهی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ اینها را با غفلت نگذرانیم.
۹۴/۹/۲۵
#روز_عرفه
🇮🇷 کانال اتنا (اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
@atna_ir
#دهه_امامت
از روز عید قربان تا روز عید غدیر، در واقع یک مقطعی است متصل و مرتبط با مسئلهی امامت. خدای متعال در قرآن یاد میفرماید: «و اذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّی جاعلک للنّاس اماما»«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم ...
ابراهیم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهدهی امتحانهای دشوار برآمد. مبدأ این را میشود روز عید قربان به حساب آورد، تا روز عید غدیر که روز امامت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) است. این هم به دنبالهی امتحانات سخت بود. امیرالمؤمنین طول حیات مبارکش را با امتحان - امتحانهائی که از آن سرافراز بیرون آمده است - گذرانده؛ از سیزده سالگی یا یازده سالگی و قبول نبوت تا لیلةالمبیت، یک جوان فداکار و فانی در پیغمبر که آماده است جان خود را فدای پیغمبر بکند - عملاً این را در ماجرای هجرت پیغمبر به اثبات میرساند - و بعد هم آن امتحانهای بزرگ در بدر و احد و حنین و خیبر و بقیهی جاها. این منصب والا، دنبالهی این امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اینکه بین عید قربان و عید غدیر یک ارتباط است. بعضی هم این را «دههی امامت» نامیدهاند و نام مناسبی است.
۸۸/۰۹/۰۴
پ.ن: برای رسیدن به مقامات و مناصب بالاتر، باید از امتحانهای الهی سربلند خارج شوی.
🇮🇷 کانال اتنا (اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
@atna_ir
اَتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
💠 سلسله دروس #تاریخ_تطبیقی_اسلام #استاد_طائب 📔جلسه هفتاد و چهارم 📝 سوءاستفاده دشمن از گرایش مردم
جلسه هفتاد و چهارم دوره جامع تدریس مجازی تاریخ تطبیقی اسلام⬆️⬆️
شروع جلسه هفتاد و پنجم دوره جامع تدریس مجازی تاریخ تطبیقی اسلام⬇️⬇️
tarikh_tatbighi_islam_75.mp3
9.43M
💠 سلسله دروس #تاریخ_تطبیقی_اسلام
#استاد_طائب
📔جلسه هفتاد و پنجم
📝 بررسی قیام زید بن علی و قیامهای بنیالحسن
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
به این مسئله پرداخته شد که مشکل امام صادق(ع) در تحول و دگرگونی حکومت زمانه به بنیعباس و رسیدن حکومت به منصور عباسی و تداوم آن، با چه اموری بود و طرف مقابل چگونه عرصه را بر دین و دینداران واقعی تنگ میکردند. به بیان دیگر، اگر معتقد باشیم یهود کماکان در حال اثرگذاری بود، نوع اثرگذاری آنها چگونه و به چه شکل بود؟
✍️به اینجا رسیدیم که حرکتهایی که بعداً به حرکتهای علویون مشهور شد، چگونه بوده و آیا تاریخ، واقعیت این حرکتها را منعکس کرده است یا اینکه آنچه در تاریخ بیان شده است، ساخته و پرداخته حکومتهای آن زمان بوده و واقعیت این حرکتها چیز دیگری است؟
🔷احتمال وجود تقیه در روایاتی که زیدبنعلی را مورد مذمت قرار میدهند
🔶در مورد زیدبنعلیبنالحسین عرض شد آن چیزی که از روایت و سیره شیعه استفاده میشود، این است که شخص زید انسانی خوب و مورد تأیید و دارای نیت خوبی بوده است؛ اما شاید در انتخاب شیوه، دچار اشتباه شده است. دلیل اینکه این مطلب با تردید بیان میشود، این است که نمیتوان نسبت به روایاتی که در آنها اهلبیت(ع) نسبت به زید تعریض زدهاند، حساب باز کرد. به عبارتی، احتمال دارد روایاتی که در آن علیه زید تعریض زده شده و مخالفت شده است، از باب تقیه باشد. صحبت کردن درباره زید، راحتتر از صحبت کردن درباره زراره نیست. روایات ذامه با سند خوب از امام صادق(ع) درباره زراره وارد شده است. این روایات قطعا از روی تقیه صادر شده است؛ چون امام صادق(ع) جهت حفظ موقعیت زراره، این مطالب را بیان میفرمودند. زراره، خزانهدار و مسئول خزانه منصور دوانیقی بود و هرکس پول میخواست، میبایست حواله مبلغ مورد نظر را به زراره تحویل دهد تا زراره، آن مبلغ را به او بدهد. اگر ارتباط زراره با امام صادق(ع) لو میرفت، جان زراره به خطر میافتاد؛ لذا این روایاتِ تقیهای بیان شده است. حضرت بهگونهای با زراره برخورد میکردند که انگار زراره فردی مانند ابوحنیفه است و رفتوآمد زراره با امام(ع) همانند رفتوآمد ابوحنیفه و شرکت او در درس امام(ع) بود؛ بهدلیل اینکه ائمه اطهار(ع) کمترین قدرت را از لحاظ تعداد شیعه در زمان بنیامیه و بنیعباس داشتند. شیعه به تعریف امروزی از زمان حضرت امیر(ع) رو به ازدیاد نهاد و از تعداد چهار نفر شروع شد. از طرفی، برخی از این چهار نفر نیز طبق ویژگیهای شیعه، خیلی قوی نبودند و به عبارتی، همگی در یک رتبه و مرتبه نبودند. در روایت بیان شده است که «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله» . اگر ابوذر میدانست سلمان فارسی راجع به حضرت امیر(ع) چگونه فکر میکند، کشته میشد؛ به این صورت که اطلاعات سلمان بر قلب ابوذر سنگینی میکرد و ابوذر از دنیا میرفت. گفته شده معنای این روایت به این صورت است که اگر ابوذر نسبت به آنچه در قلب سلمان میگذشت علم پیدا میکرد، سلمان را میکشت؛ ولی باید دانست زمانی که این روایت صادر شد، ابوذر حدود نود سال سن داشت و نمیتوانست کسی را به قتل برساند. ابوذر نمیتوانست معارفی را که در قلب سلمان فارسی بود، درک کند و درکی که سلمان فارسی نسبت به حضرت امیر(ع) داشت، ابوذر نداشت.
🔷شخصی آیات ابتدایی سوره حدید را تلاوت میکرد: «هو الأولُ و الآخِرُ و الظاهرُ و الباطنُ و هو بکل شیئ علیم» ؛ حضرت امیر(ع) فرمودند: «أنا الاول و أنا الآخر و أنا الظاهر و أنا الباطن و أنا بکل شیئ علیم و أنا عین الله». قاری قرآن خطاب به حضرت عرض کرد: کفرت بالله. امام(ع) در جواب به او فرمودند: «أنا الاول أول من آمن برسول الله صلوات الله علیه و أنا الآخر آخر من نظر فیه لمّا کان فی لَحدِه و أنا الظاهر ظاهر الإسلام و أنا الباطن بَطینٌ من العِلم و أنا بکل شیئ علیم فإنی علیم بکل شیئ أخبر الله به نبیَّه فأخبَرَنی به» .
🔶خداوند شیخ صدوق را رحمت کند. ایشان قائمۀ انتقال دین به نسلهای بعد از خود بود. حال اگر برخی از اشعاری که برخی مداحان راجع به اهلبیت(ع) میخوانند، در زمان شیخ صدوق خوانده میشد، آنها را بهعنوان غالی از شهر بیرون میکردند. معرفتی که امروز برای شیعه نسبت به اهلبیت(ع) حاصل شده است، در آن زمان وجود نداشت.
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۲)
✍️ارتداد اکثر مردم بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)
🔷اینکه گفته شد چهار نفر شیعه بهمعنای امروزی در زمان امیرالمؤمنین(ع) وجود داشت، بهدلیل روایتی است که میفرماید: ارتد الناس بعد رسول الله(ص) إلا ثلاث؛ جامعه بعد از رسول خدا(ص) مرتد شدند مگر سه یا چهار نفر. جامعه از دین و اسلام مرتد نشدند -چون اهل نماز و روزه بودند- بلکه از قول رسول خدا(ص) درباره علی(ع) مرتد شدند؛ چون رسول خدا(ص) در مورد علی(ع) فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» . ارتداد جامعه بعد از رسول خدا(ص) مانند ارتدادی است که قوم موسی(ع) از قول موسی(ع) داشتند. خداوند در این زمینه میفرماید: «یا قومِ ادخُلُوا الأرضَ المُقَدَّسَةَ التی کَتَبَ اللهُ لَکُم و لا تَرتَدُّوا علی أدبارِکم فتَنقَلِبُوا خاسرین» . در این آیه، خداوند از قول موسی(ع) خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: از قول من مرتد نشوید. در چهار آیه بعد میفرماید: «قال ربِّ إنّی لا أملِک إلا نفسی و أخی» .
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۳)
✍️آیا میتوان قیام زید را توجیه کرده و به آن مشروعیت داد؟
🔶بحث درباره این است که آیا زید از افرادی است که امام معصوم به او دستور قیام دادند و امام در مواردی از باب تقیه علیه او صحبت میکرد یا اینکه از افرادی است که بدون اذن و اجازه امام دست به قیام زده است؟ چون احتمال دارد قیام زید به این صورت توجیه شود که اگر در یک برههای از زمان، قیام مسلحانه علیه طاغوت یعنی هشامبنعبدالملک انجام نشود، بعداً حکومت طاغوت در نقاط مختلفی علیه جبهه حق شمشیر میکشد و افرادی را به شهادت میرساند و چنین اتفاقی برای کل نظام اسلامی خسارتبار خواهد بود؛ لذا وظیفه امام معصوم است که فردی را به میدان بفرستد تا عملیات دشمن خنثی شود و درعینحال در ظاهر از اقدام او برائت میجوید. این حرکت از ناحیه معصوم، نوعی دفاع است. شاید در این مورد این اصطلاح صحیح نباشد، ولی امروزه اصطلاحا به آن، سیاست چماق و هویج گویند. به عبارت دیگر اگر نتوان حکومت طاغوت را بهطور مطلق از بین برد و حکومت طاغوت درصدد انجام اقداماتی است که اگر جبهه حق، سیر و روال طبیعی خود را در پیش بگیرد و حرکت کند، حکومت طاغوت موفق به انجام آن اقدامات خواهد شد و این اقدامات برای جبهه حق زیانبار خواهد بود، چهبسا جبهه حق در برههای از زمان در رفتار و حرکت خود تغییر تاکتیک داده و رفتاری غیر از رفتار سابق انجام دهد که این باعث میشود طرف مقابل، آن اقدامات را انجام ندهد. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شیوهای را مقابل طاغوت در پیش گرفتند. هشامبنعبدالملک امام باقر(ع) را به شهادت رساند. حال اگر هشام در زمان امام صادق(ع) با حرکت مسلحانه مواجه نشود، خودش را قدرت مطلق میداند و برای به شهادت رساندن امام صادق(ع) نیز اقدام خواهد کرد؛ اما وقتی فردی مانند زید، حکومت طاغوت را به خودش مشغول و قیام مسلحانه را آغاز نماید، همه توجه طاغوت، صرف سرنگونی آن قیام خواهد شد و طاغوت از امام صادق(ع) غفلت میکند؛ درنتیجه حضرت میتوانند در چنین فضایی به اقدامات خود بپردازند.
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۴)
✍️در مورد زید نمیتوان بهطور قاطعانه سخن گفت
🔷آیا میتوان اقدام زید را اینگونه توجیه نمود یا نه؟ در طول تاریخ، چنین روشی وجود داشته است. در مورد زید نمیتوان بهطور قاطعانه حکم کرد و سخن گفت. البته درباره او مطلبی محرز است و آن، روایتی از امام صادق(ع) است که میفرماید: «رحم الله عمی زیدا» ؛ خدا عمویم زید را رحمت کند؛ اگر موفق میشد، یَعرِف مقامَنا؛ یعنی ما را بهعنوان امام قبول داشت. در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمودند: رحم الله عمی زیدا خرج علی ما خرج آبائه و وددت أنی استطعتُ أن أصنع فأکون مثل عمی. مَن قُتِلَ مع زید بن علی کمَن قُتِلَ مع الحسین بن علی(ع)؛ خدا رحمت کند عمویم زید را؛ قیام او همان راه پدران او بود و من دوست داشتم میتوانستم کاری را که عمویم کرد، انجام میدادم (قیام میکردم). هرکس که همراه زیدبنعلی کشته شد، همانند کسی است که در کنار حسینبنعلی(ع) به شهادت رسیده است.
🔶کلام امام صادق(ع) درباره او مطلب خیلی بزرگی است و معلوم میشود زید از شیعیان بوده است. از کلام امام صادق(ع) در مورد زید میتوان استفاده کرد که شاید حرکت زید بهگونهای بوده است که حضرت با حرکت زید، از شدت و حدت هشام کم کردند؛ اما از طرف دیگر، امام باید خودش را از این حرکت دور نگه دارند تا شمشیری که هشام علیه زید بهکار میبرد، علیه حضرت بهکار نرود؛ چون حکومت طاغوت، بهدلیل خروج زید علیه حاکمیت، علیه او اقدام کرد. در دلیل آمده: مَن خرَج علی الإمام فهو باغٍ. حضرت امیر(ع) خوارج را بهعنوان بُغاة از صحنه حذف کردند.
🔷سؤال: آیا امام کسی را با دست خود به کشتن و هلاکت میدهد؟
🔶پاسخ استاد: شهادت هلاکت نیست. اگر رزمندهای در جبهه به میدان مین برسد و برای عبور سپاه اسلام، چارهای جز رفتن آن رزمنده روی مین نباشد، باید این کار را انجام دهد. در واقعه عاشورا شهادت فردی که خود را سپر امام(ع) کرد تا آن حضرت نماز را اقامه کنند و در همان حالِ ایستادگی به شهادت رسید، هلاکت نیست.
🔷خلاصه اینکه نمیتوان درباره زید بهطور قاطع سخن گفت و قضاوت کرد؛ ولی میتوان حرکت زید را به این نحو توجیه کرد که شمشیری که قرار بود بهسمت امام صادق(ع) برود، زید آن را بهسمت خود کشید. حرکتهای آن زمان دارای پیچیدگیهای خاصی بود.
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۵)
✍️بررسی قیامهای بنیالحسن (ابراهیم و محمد)
🔶ابراهیم و محمد (نفس زکیه) قیام کردند؛ ابراهیم در بصره و محمد در مدینه. در روایتی از محمد نفس زکیه اقداماتی نقل شده که آن روایت را محمدبناُورَمه و رنجوی نقل کردند؛ البته این دو راوی، انسانهای مشکوکی بودند. آنها میگویند: محمد نفس زکیه که قصد داشت علیه بنیعباس قیام کند، بهزور میخواست از امام صادق(ع) برای خودش بیعت بگیرد. طبق این روایت، محمد نزد امام صادق(ع) رفت تا همراهی امام(ع) را در این قیام به خود جلب کند و آن حضرت را با خود همراه سازد. همچنین نزد اسماعیلبنعبداللهبنجعفر رفت؛ چون امام صادق(ع) و اسماعیلبنعبداللهبنجعفر نزد بنیهاشم دارای جایگاه و آبرو بودند.
🔷متن روایت مذکور این است:أرسل محمد إلی اسماعیل بن عبدالله بن جعفر یدعوه إلی بیعته و کان شیخا کبیرا فقال انت والله و ابن اخی مقتول(برادرزاده اسماعیل، فرزند معاویةبنعبداللهبنجعفر بود و با محمد نفس زکیه همکاری میکردند. اسماعیل گفت: به خدا قسم تو و برادرزاده من، هردو کشته میشوید) فکیف أبایعک؟ (برای چه من بیعت کنم؟) فرجع الناس عنه قلیلا (عدهای بهدلیل عدم بیعت او برگشتند) و أسرع بنو معاویة ابن عبدالله بن جعفر الی محمد (فرزندان معاویةبنعبداللهبنجعفر رفتند)فجائت جُمادة (حُمادة) أختهم إلی عمها اسماعیل (خواهر بنیمعاویه یعنی دختر معاویةبنعبداللهبنجعفر نزد عموی خود اسماعیل آمد) و قالت: یا عم إنّ مقالتک لثبّطت الناس عن محمد و إخوتی معه (سخن تو راجع به کشته شدن محمد و برادرم باعث شد مردم از اطراف آنها کنارهگیری کنند) فأخشی أن یقتلوا (میترسم کشته شوند) فردّها (اسماعیل او را رد کرد) فیقال: إنها عادت علیه فقتلته (گفته شده خواهر بنیمعاویه برگشت و عموی خود را کشت) .
🔶این روایت هم از طریق اهلسنت مانند ذهبی نقل شده است:
🔷قیل: أرسل محمد إلی اسماعیل… لیبایعه (خود محمد نزد اسماعیل فرستاد تا بیعت کند) فقال: یابن أخی أنت والله مقتول کیف أبایعک؟ فارتدع الناس عنه قلیلا فأتته حمادة بنت معاویة بن عبدالله فقالت: یا عم إن إخوتی قد أسرعوا إلی ابن خالهم (عمو جان اینها رفتند تا با پسردایی خود یعنی محمد بیعت کنند) فلا تثبط عنه الناس (مردم را از او رویگردان و منصرف مکن) فیقتل ابن خالی و إخوتی فأبی إلا أن ینهی عنه (این کار را انجام ندهید) فیقال: إنها قتلته فأراد محمد الصلاة علیه (محمد خواست بر جنازه اسماعیل نماز بخواند) فقال ابنه عبدالله (فرزند اسماعیل، عبدالله گفت:) یقتل أبی و تُصَلّی علیه (دستور میدهی پدرم را بکشند و سپس بر جنازه او نماز میخوانی؟) فنحّاه الحرس (محافظین محمد همه را کنار زدند تا او نماز بخواند) .
🔶این داستانی است که راجع به محمد نفس زکیه با اسماعیل ساخته شده است. اگر این داستان واقعیت داشته باشد، محمد انسان ملعونی است. با این حال آیا میتوان تصور کرد امام صادق(ع) برای او اعلام همدردی کند؟! دشمنان در تحریف واقعیت، استاد بودند.
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۶/۱)
✍️مکاتبات بین منصور دوانیقی و محمد نفس زکیه
🔷محمد در مدینه قدرت پیدا کرد و بین او و منصوردوانیقی، نامهنگاری و مکاتباتی ردوبدل شد. بعد از قیام محمد، منصور برای او نامه نوشت و در نامه گفت:
🔶بسمالله الرحمن الرحیم
من عبدالله بن عبدالله امیرالمؤمنین إلی محمد بن عبدالله «إنما جزاءُ الذین یُحارِبون اللهَ و رسولَه و یَسعَون فی الارض فسادا أن یُقَتَّلُوا أو یُصَلَّبُوا أو تُقَطَّعَ أیدیهم و أرجُلُهم مِن خِلافٍ أو یُنفَوا مِن الأرض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم» .
🔷فلک عهد الله و میثاقه… (ای محمد عهد و میثاق خدا برای تو است) إن أنت رجَعتَ إلی الطاعة لأومننک و مَن اتبعک(اگر از شورش دست برداری و برگردی، تو و هرکس که از تو تبعیت کرده، در امان هستید) و لأعطینک ألف ألف درهم (یک میلیون درهم به تو میدهم) و لأدعنک تقیم فی أحب البلاد إلیک (تو را رها میکنم تا هرکجا خواستی اقامت کنی) و لأقضین لک جمیع حوائجک (تمام حوائج تو را ادا میکنم و به تو حقوق ثابت میدهم).
🔶نامه منصور طولانی است. اما محمد در جواب منصور نوشت:
🔷من عبدالله المهدی (اگر این نامه جعلی نباشد و صحت داشته باشد، کلمه مهدی در این نامه خیلی مهم و هدفمند است)محمد بن عبدالله بن حسن
🔶بسم الله الرحمن الرحیم
«طسمتلک آیات الکتاب المبیننتلو علیک من نبأ موسی و فرعون بالحق لقوم یؤمنونإن فرعون علا فی الارض و جعل أهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبح ابنائهم و یستحیی نسائهم إنه کان من المفسدینو نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» إنی أعرض علیک من الأمان مثل ما عرضت علیّ (من هم به تو امان میدهم) فأنا أحق بهذا الأمر**منکم (ما نسبت به خلافت احق هستیم) و أنتم إنما وصلتم الیه بنا (شما بهخاطر ما به قدرت رسیدید) فإن علیاً کان الوصی (علی وصی بود) و کان الإمام فکیف ورثتم ولایته (چگونه این ولایت به شما به ارث رسیده است) و ولده أحیاء؟! (درحالیکه بچههای او زنده هستند؛ یعنی اگر علی وصی بود، بهدلیل وراثت، ولایت باید به فرزندان او برسد؛ چرا به تو رسیده است؟!) و نحن أشرف أهل الأرض نسبا فرسول الله خیر الناس و هو جدنا و جدتنا خدیجة و هی أفضل زوجاته و فاطمة ابنته أمّنا و هی أکرم بناته و إن هاشما ولّد علیا مرتین (نسب ابوطالب و فاطمهبنتاسد به هاشم میرسد؛ لذا گفته شد: علیٌ ولّده هاشم مرتین) و إن حسناً ولّده عبدالمطّلب مرتین (فرزند عبدالمطلب است؛ هم از جهت پدر و هم از جهت مادر) و هو و أخوه سیدا شباب أهل الجنة و إن رسول الله ولّد أبی مرتین (یعنی عبدالله، پدر محمد از دو جهت به رسول خدا میرسد؛ یکی از جهت پدر و دیگری از جهت مادر. به عبارتی، پدر و مادر محمد، دخترعمو و پسرعمو بودند) و إنی أوسط بنی هاشم نسبا (در بین بنیهاشم، من بهترین نسب را دارم) و أصرحهم أباً لم تعرق فی العجم (من هیچ نسبی به عجم (غیرعرب) ندارم. این کلام محمد ناظر به این است که مادر منصور دوانیقی کنیز بود و کنیزها از اعاجم بودند) و لم تنازع فی أمهات الأولاد فأنا ابن أرفع الناس درجة فی الجنة (درجه پیامبر در بهشت از همه بالاتر است)
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir
@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی #تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه هفتاد و پنجم(۶/۲)
🔷 و أخفهم عذابا فی النار (من بچه کسی هستم که ولو در آتش جهنم است، ولی عذابش از همه خفیفتر و سبکتر است. مراد محمد در این نامه از این شخص، ابوطالب است؛ چون آنها معتقدند حضرت ابوطالب بیایمان از دنیا رفت ولذا او در جهنم است؛ ولی عذابش بهواسطه حمایتهایی که از رسول خدا(ص) میکرد، از همه کمتر است. باید دید محمد عقیده چه کسانی را بر زبان جاری ساخته است؟ از اینجا تحریفات این نامه روشن میشود. اگر این نامه جعلی نباشد، میتوان فهمید امام صادق(ع) در چه عصری زندگی میکردند. محمد نفس زکیه دارای خاندان و مدعی است. کلام محمد نفس زکیه در این نامه مبنی بر اینکه او فرزند کسی است که در آتش جهنم کمترین عذاب را میبیند، تأیید حرف کسانی است که معتقدند ابوطالب، مشرک از این دنیا رحلت نموده است) فأنا أولی بالأمر منک و أولی بالعهد و أوفی به منک فإنک تعطی العهد ثم تنکث (تو به من میگویی اگر بیایی، یکمیلیون درهم به تو میدهم؛ ولی تو از کسانی هستی که قول میدهی، اما بدقولی میکنی) کما فعلت بابن هبیرة (ابنهبیره نیروی مروان حمار بود و نیروی خوبی داشت. در شهر واسط، دروازهها را بهروی منصور که فرستاده ابوالعباس سفاح بود، بست. منصور شهر واسط را محاصره کرد و محاصره بهطول انجامید؛ لذا منصور نامهای به ابنهبیره نوشت که اگر دروازه را باز و به ما بپیوندی، پول زیادی به تو میدهم و در امان خواهی بود. ابنهبیره قبول کرد؛ اما بهمحض اینکه دروازه را باز کرد و بیرون آمد، منصور او را گردن زد) فإنک أعطیته العهد ثم غدرت به و لا أشد عذابا من امام غادر کذلک فعلت بعمک عبدالله بن علی (عمویش هم همینطور قیام کرد؛ منصور به او امان داد و سپس او را به قتل رساند)و أبی مسلم الخراسانی** (یعنی و ابومسلم خراسانی را هم کشتی).
🔶فکتب إلیه أبوجعفر:أما بعد فقد قرأت کتابک فإذا جل فخرک و إدلالک قرابة النساء (همه افتخار تو یک زن بود. تو توسط یک زن به پیامبر(ص) میرسی؛ یعنی از ناحیه مادر، نه از ناحیه پدر. بعد به نسب من از ناحیه مادر اشاره کردی) لتضل به الجفاة و الغوغاء (این حرف را زدی تا بیسوادها به تو کمک کنند) و لم یجعل الله النساء کالعمومة و الآباء (درحالیکه خداوند آنگونه که در قرآن، پدران و عموها را قرار داده است، زنها را قرار نداده است) و لا کالعصبیة و الأولیاء (میراث عصبه چیست؟ ابوبکر گفت: میخواستم از پیامبر(ص) در مورد میراث عصبه سؤال کنم؛ ولی موفقق نشدم. هیچگاه عصبه را مانند اولیا قرار نداده است؛ یعنی فرزندانی که از مادر به جد میرسند) و قد أنزل الله «و أنذر عشیرتک الأقربین» و کان له حینئذ أربعة أعمام (وقتی آیه انذار نارل شد، پیامبر(ص) چهار عمو داشت) فاستجاب له اثنان أحدهما جدّنا (یکی از دو نفری که قبول کرد، جد ما بود) و کفر اثنان أحدهما أبوک (و یکی از دو نفری که کفر ورزیدند، پدر تو بود. این قسمت از جواب منصور، به نامه محمد نفس زکیه اشاره دارد که در آن، به حضرت ابوطالب اشاره کرد. منصور میگوید: من فرزند عباس هستم که او دعوت پیامبر(ص) را اجابت کرد. اما واقع این است که عباس کسی است که در نبرد بدر اسیر شد. او با مشرکین آمده بود تا با پیامبر(ص) مقابله کند. سپاه حضرت او را اسیر کردند. حضرت به او فرمودند: پول بده و خودت را آزاد کن. عباس گفت: پولی ندارم. پیامبر(ص) فرمودند: پولهایی را که نزد امفضل گذاشتی بیاور. او مجبور شد طلاها را بیاورد تا خود را آزاد کند. درحالیکه منصور میگوید: عباس در آن جلسه به پیامبر(ص) ایمان آورد؛ اما ابوطالب ایمان نیاورد! اگر ابوطالب نبود، اصلا آن جلسه برگزار نمیشد).
🔰کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (#تاریخ_تطبیقی_اسلام روز های زوج در کانال اتنا)
@atna_ir