هدایت شده از 🔹️مسابقات بزرگ قرآنی فرهنگی نورالثقلین🔹️
شهــادت امـــام هــادی علیــهالسـلام
رو خدمت همه شما همراهان گرامی
تسلیت عرض میکنیم🖤
(السلام علیک یا اباالحسن؛ یا علی بن محمد النقی)
ما سامرا نرفته گدای تو میشویم
ای مهربان امام، فدای تو میشویم
هادی خلق، کوری چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزای تو میشویم
🖤شهادت دهمین امام شیعیان، امام هادی(علیه السلام) تسلیت باد🖤
https://eitaa.com/mhadani
(تلنگر)
از یک گور کَن پرسیدند: تو که با قبر و مرده و جنازه سر و کار داشتی، عجیبترین چیزی که دیدی چی بود؟
گورکن گفت: پنجاه سال است که گور میکَنَم، مرده غسل میدهم، اجساد زیادی را کفن کردم و زیر خاک دفن کردم، ولی عجیبترین چیزی که دیدم خودم هستم!!!!!
پنجاه سال است با همه چیزایی که دیدم، هنوز باور نکردم من هم یک روز میمیرم.
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ؛ همه کسانی که روی زمین هستند از بین میروند.
وَ يَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ و تنها ذات صاحب جلال و گرامى (پروردگارت) باقى مىماند.
منبع: سوره الرحمن، آیات ۲۷و۲۶
بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ
https://eitaa.com/mhadani
هدایت شده از مسجد خاتم الانبیاء (ص) همدان
🏴 گزارش تصویری 🏴
مراسم شب شهادت امام هادی علیه السلام
🔰 با سخنرانی حجت الاسلام حسنی
🔰 و مداحی کربلایی وحید رسولی
⏰ زمان : سه شنبه ۴ بهمن ماه
🕌 مکان : مسجد خاتم الانبیا(ص)
#پایگاه_بسیج_شهید_محمد_نیکبخت
#مسجد_خاتمالانبیا_اعتمادیه
🔻@masjed_khatam_hamedan
👈 وقتی، شفیقِ بلخی با ابراهیم ادهم گفت: شما در معاش چگونه میکنید؟
👈 ابراهیم گفت: چون یابیم، شکر کنیم و چون نیابیم، صبر کنیم
👈 شفیق گفت: سگانِ خراسان همچنین کنند
👈 گفت پس شما چون میکنید
👈 گفت: ما چون بیابیم، ایثار کنیم و چون نیابیم، شکر کنیم
❣بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ❣
https://eitaa.com/mhadani
👈 گنج حقیقی زیارت جامعه کبیره است که از امام هادی سلام الله علیه به ما رسیده
👈 این زیارت را که دریای معارف و عرفان هست
اساتید بزرگی مثل استاد طاهرزاده، علامه آیت الله جوادی آملی، آیت الله میرباقری، استاد حجه الاسلام رنجبر، استاد حاج آقا عالی و...شرح کردند
👈 عارف الهی آیت الله محمدباقر تحریری
کتاب ایشون درمورد شرح زیارت جامعه کبیره دو جلد هست حدود هزار و سیصد صفحه
ببینید چقدر معارف توی این زیارت وجود داره
👈 یا اقیانوس علم و عرفان علامه آیت الله جوادی آملی زیارت جامعه کبیره را شرح کردند کتابش هم چاپ شده به نام ادب فنای مقربان تا الان ده جلدش چاپ شده و هرکدوم حدود چهارصد صفحه است
👌 این همه ما گنج و الماس داریم ولی هیچ بهره ای ازشون نمیبریم
❣بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ ❣
https://eitaa.com/mhadani
عطرخوبان ـ ایثارو شهادت
👈 گنج حقیقی زیارت جامعه کبیره است که از امام هادی سلام الله علیه به ما رسیده 👈 این زیارت را که دری
سلام دوستان عزیز
شهادت امام هادی (ع) رو تسلیت عرض می کنم.
یه داستان و شعر براتون میفرستم. حتما بخونیدش. اگه کمی دلتون لرزید، برا بنده حقیر دعا کنید.
در بزم خليفه:
متوكل، خليفه سفاك و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى عليه السلام بيمناك بود و از اينكه مردم به طيب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج می برد. سعايت كنندگان هم به او گفتند ممكن است على بن محمد (امام هادى) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعيد نيست اسلحه و يا لااقل نامه هايى كه دالّ بر مطلب باشد در خانه اش پيدا شود.
لهذا متوكل يك شب بى خبر و بدون سابقه، بعد از آن كه نيمى از شب گذشته و همه چشم ها به خواب رفته و هر كسى در بستر خويش استراحت كرده بود، عده اى از دژخيمان و اطرافيان خود را فرستاد به خانه امام كه خانه اش را تفتيش كنند و خود امام را هم حاضر نمايند. متوكل اين تصميم را در حالى گرفت كه بزمى تشكيل داده مشغول مى گسارى بود.
مأمورين سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را ديدند كه اتاقى را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روى ريگ و سنگ ريزه نشسته به ذكر خدا و راز و نياز با ذات پروردگار مشغول است. وارد ساير اتاق ها شدند، از آن چه مى خواستند چيزى نيافتند. ناچار به همين مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور متوكل ببرند.
وقتى كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مى گسارى بود. دستور داد كه امام پهلوى خودش بنشيند. امام نشست. متوكل جام شرابى كه در دستش بود به امام تعارف كرد. امام امتناع كرد و فرمود:
«به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.».
متوكل قبول كرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزليات آبدار محفل ما را رونق ده.».
فرمود: «من اهل شعر نيستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم.».
متوكل گفت: «چارهاى نيست، حتما بايد شعر بخوانى.».
امام شروع كرد به خواندن اشعارى كه مضمونش اين است:
«قله هاى بلند را براى خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آن ها بودند و آن ها را نگهبانى مى كردند، ولى هيچ يك از آن ها نتوانست جلو مرگ را بگيرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.».
«آخر الامر از دامن آن قله هاى منيع و از داخل آن حصن هاى محكم و مستحكم به داخل گودال هاى قبر پايين كشيده شدند، و با چه بدبختى به آن گودال ها فرود آمدند!».
«در اين حال منادى فرياد كرد و به آن ها بانگ زد كه: كجا رفت آن زينت ها و آن تاج ها و هيمنه ها و شكوه و جلال ها؟».
«كجا رفت آن چهره هاى پرورده نعمت ها كه هميشه از روى ناز و نخوت، در پس پرده هاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مى داشت؟».
«قبر عاقبت آن ها را رسوا ساخت. آن چهره هاى نعمت پرورده عاقبت الامر جولان گاه كرم هاى زمين شد كه بر روى آن ها حركت مى كنند!».
«زمان درازى دنيا را خوردند و آشاميدند و همه چيز را بلعيدند، ولى امروز همان ها كه خورنده همه چيزها بودند مأكول زمين و حشرات زمين واقع شده اند!».
صداى امام با طنين مخصوص و با آهنگى كه تا اعماق روح حاضرين و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد اين اشعار را به پايان رسانيد. نشئه شراب از سر مى گساران پريد. متوكل جام شراب را محكم به زمين كوفت و اشك هايش مثل باران جارى شد.
به اين ترتيب آن مجلس بزم درهم ريخت و نور حقيقت توانست غبار غرور و غفلت را، و لو براى مدتى كوتاه، از يك قلب پرقساوت بزدايد.
(بحار الانوار، ج 2، احوال امام هادى، ص 149)
بیتو بهار قسمت مردم نمیشود
هادی اگر تویی که کسی گُم نمیشود
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جَلدِ غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما
هادی شدی که فاتح دلها شوی و بعد
از عاشقان فاتح خیبر شویم ما
هرکس غلام خان شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
هادی شدی که در همه کوچههای شهر
از بانیان روضه مادر شویم ما
🌷بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ🌷
https://eitaa.com/mhadani
(حکایت)
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند.
پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.
پدر گفت: چرا چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم.
دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد...
✔️این دقیقا مانند داستان رابطهی ما
با خداوند است، هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دستمان را بگیرد،
هرگز دستمان را رها نخواهد کرد...
و این یعنی عشق♥️
دعا کنیم فقط (خــدا) دستمونو بگیره...
بنیادشهیدوامورایثارگرانشهرستان کبودراهنگ
https://eitaa.com/mhadani
عطرخوبان ـ ایثارو شهادت
سلام دوستان عزیز شهادت امام هادی (ع) رو تسلیت عرض می کنم. یه داستان و شعر براتون میفرستم. حتما بخونی
🌹انسان ۲۵۰ ساله | امام هادی علیهالسلام و جنگ روانی علیه خلیفه قدرتمند
♦️مقام معظم رهبری :امام هادی علیهالسلام با دیدِ یک انسان مبارز به دربارِ متوکّل رفت و مجلسِ شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنی او را مغلوب کرد؛ به طوری که در آخرِ حرفهایش، متوکّل برای حضرت عطر آورد و او را با احترام بدرقه کرد.
در مبارزهای که شروع کنندهی آن، خلیفهای تندخو و قدرتمند بود، امام هادی دست به یک جنگ روانی زد؛ مبارزهای که در آن نیزه و شمشیر کاربُرد ندارد.
https://eitaa.com/mhadani
250.pdf
414.9K
خلاصه انسان ۲۵۰ ساله
تقدیم به شما عزیزان👆
بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ
https://eitaa.com/mhadani
🔴بنر سپاه رو زدن جلوی سفارت آلمان
خوبیش اینه سفیر از پنجره سفارت که خیابون رو نگاه میکنه، حساب کار دستش میاد 😁🇮🇷✌️
🦋بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان
کبودراهنگ
https://eitaa.com/mhadani
✅ نذر فرد نصرانی به #امام_هادی علیه السلام و آثار محبت به اهلبیت علیهم السلام
▪️«هبة الله بن ابی منصور» نقل می کند که مردی بود به نام «یوسف بن یعقوب» اهل فلسطین، روستای «کفرتوثا» که بین او و پدرم رفاقت و دوستی بود. روزی یوسف به دیدار پدرم به «موصل» آمد و چنین گفت: متوکل مرا به «سامره» احضار نموده و من برای نجات از شرِّ او یکصد دینار طلا برای امام هادی علیه السلام نذر کرده ام. پدرم نیز کار و نذر او را تحسین کرد. آن گاه به سوی سامرا حرکت کرد.
🔻یوسف که مردی نصرانی (مسیحی) بود، با خود گفت: اوّل پول نذری را به علی بن محمد الهادی علیه السلام برسانم، آن گاه نزد متوکل روم. اما مشکلش این بود که آدرس منزل حضرت را نمی دانست و از سراغ گرفتن نشانی خانه آن حضرت نیز می ترسید؛ چون احساس می کرد اگر متوکل از این امر باخبر شود، او را بیشتر آزار می دهد. ناگهان بر دلش گذشت که مرکب خود را آزاد گذارد، شاید به خانه آن حضرت دست یابد.
🔻مرکب او همین طور در کوچه های سامرا می رفت تا سرانجام در کنار خانه ای ایستاد. هر کاری کرد حیوان حرکت کند، از جایش تکان نخورد! در این میان، جوانی سیاه پوست از داخل خانه خارج شده، خطاب به او گفت: تو یوسف بن یعقوب هستی؟ او با تعجب به غلام نگاه کرد و گفت: بلی! آن گاه غلام به درون خانه برگشت. یوسف می گوید: من با خود گفتم که دو نشانه به دست آمد: یکی اینکه مرکب، مرا به خانه این مرد خدا راهنمایی کرد و دیگر اینکه در این شهر غربت آن غلام با نام مرا صدا زد.
🔻در همین فکر بودم که غلام دوباره در را باز کرد و گفت: یکصد دینار را در کاغذی در آستینت قرار داده ای؟ با تعجب گفتم: بلی! با خود گفتم: این هم نشانه سوم. پول را به آن جوان داده، با اجازه امام هادی علیه السلام وارد خانه شدم و راز آمدنم را به سامرا و خدمت آن حضرت بیان کردم و اضافه کردم که مولای من! تمام نشانه ها برای من ثابت گردیده و حجت بر من تمام شده و حقیقت آشکار گشته است.
🔸حضرت هادی علیه السلام فرمود: «ای یوسف! [با این حال] تو مسلمان نمی شوی! ولی از تو پسری به دنیا می آید که او از شیعیان ما می باشد!
و این را بدان که ولایت و دوستی ما به شما سودی می رساند... تو از متوکل نگران مباش، او دیگر نمی تواند به تو ضرری برساند... .»
▫️یوسف نزد متوکل رفت و بدون کوچک ترین آسیبی از نزد متوکل برگشت، و طبق خبر حضرت هادی علیه السلام بدون ایمان از دنیا رفت، ولی خداوند پسری به او داد که از دوستان اهل بیت علیهم السلام بود، و همیشه افتخار می کرد که مولایم امام هادی علیه السلام از تولد و آمدن من خبر و بشارت داده است.
📚اثبات الهداة، ج 3، ص 371، ح 37؛ محجة البیضاء، ح 4، ص 313.
🌹بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ
https://eitaa.com/mhadani
💠جلسه هم اندیشی ونشست مشورتی ایام الله دهه فجر ، با حضور اقای توسلی نماینده محترم، جناب قدیمی بخشدار محترم مرکزی و روسای ادارات و وحجه الاسلام حسنی رئیس بنیاد شهید وامورایثارگران و کلیه دهیاران محترم بخش مرکزی کبودراهنگ در سالن اجتماعات فرمانداری روز پنچ شنبه مورخه۱۴۰۱/۱۱/۰۶ برگزار شد
https://eitaa.com/mhadani
💠محفل یاد و خاطره 126 شهید گرانقدر شهر کبودراهنگ با حضور مسئولین و مردم ولایتمدار و با سخنرانی سردار رضا طلایی نیک معاون وزیر دفاع در مسجد جامع شهر برگزار شد
بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ
https://eitaa.com/mhadani
💠اقامه نماز اول وقت شهیدقریشی در نبرد با داعشیها
سال ۹۶ از ستاد فرماندهی لشکر فاطمیون، مأموریت گرفته بود که به عنوان نیروی رسانه به تیپ حضرت ابالفضل العباس (ع) اعزام شود. وقتی دیرالزور را از چنگ داعش پس گرفتند، تروریستها به بیابانهای جنوب دیرالزور گریخته بودند و گاهی حملاتی را به مواضع فاطمیون انجام میدادند.
دستور رسیده بود که همه بادیه و بیابانهای جنوبی دیرالزور باید از وجود داعشیها پاکسازی شود، رزمندگان لشکر فاطمیون برای عملیات آماده شدند و راهی شدند.
عملیات با طلوع خورشید آغاز شد و آنها با سرعت زیادی در تعقیب تروریستها بودند. به وسط بیابانها رسیده بودند که هنگام نماز ظهر شده بود.
ناگهان یکی از ماشینها از مسیر پیشروی کمی خارج شد و ایستاد. از ماشین پیاده شد، کنار خودرو جانمازش را پهن کرد و به نماز ایستاد. برای آن رزمنده جالب بود که بداند آن فرد کیست که در آن شرایط خطرناک و وسط این بیابانها میخواهد نمازش را اول وقت بجا بیاورد، به او نزدیک شد. آن فرد کسی نبود جز سردار شهید سیداحمدقریشی، از فرماندهان خدوم لشکر #فاطمیون
تاریخ شهادت : ۱۴۰۰/۵/۱
محل شهادت : سوریه
🔸یادش گرامی ونامش جاودان
🔸دعای خیروشفاعت این شهیدوالامقام بدرقه همیشه زندگیتان
بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان کبودراهنگ🌹
https://eitaa.com/mhadani
هدایت شده از حوزه علميه همدان
jomeh-emamzaman-sedgi.mp3
1.48M
◀️ زیارت امام زمان (عج)
@howzeh_hamedan