فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ به شبهاتی درباره فلسطین
🔻فلسطینیها خودشون زمین هاشونو به اسرائیلیها فروختن؟
🔸فلسطینیها ناصبی هستن و دشمن اهل بیت؟ فلسطینیها طرفدار صدام هستن؟ تو فلسطین مجسمه صدام رو زدن؟
🔹چرا حماس در حمله به اسرائیل غیرنظامی کشت؟ حماس چرا جنگ رو شروع کرد که اینطوری تلفات بده؟
🔸همه آتیشا زیر سر ایرانه که این دوتا با هم درگیر شدن. چرا به فلسطین کمک میکنیم؟
🔺اصلا درست... اسرائیل ظالم و فلسطین مظلوم.. آقا به فکر مردم خودمون باش ول کن فلسطین رو!
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝 این بهترین تعبیر از حرفای سید حسن نصرالله بود
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
18.Kahf.047.mp3
2.15M
🔹سوره کهف سوره ۱۸ قرآن کریم
#تفسیر_صوتی_قرآن
استاد قرائتی
تفسیرنور
⚘تفسیر آیه ۴۷ سوره کهف⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
#صبحتبخیرمولایمن
🏝هر کجای زندگی را
که نگاه میکنم،
هر صفحهی عمرم را
که ورق میزنم،
هر گوشهی دلم را
که سرک میکشم...
جای معطر شما خالیست
انگار همیشه،
میان تمام دلخوشیها،
بغضی مدام گلوی شادیهایم را
میفشرده است...
انگار،
نبودنتان هرگز نمیگذارد
که این دم،
نوش شود
بیایید و مثل عطر بهارنارنج،
کام جانها را مصفا کنید🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت 7⃣2⃣ _ وا دخترخل شدی؟چرا میرقصی؟ روی تختم میپرم و میخندم _ اخه خوشاااالم
#مدافع_عشق
قسمت 8⃣2⃣
بزارید تو ادبیات کمکتون کنم! خانومم هستن..
_ برو اقا!برو به حد کافی اسباببازی گونی پیچت گند زد به اعصابم…ببین بلیطارو چیکار کرد!
نگرانی به جانم میافتد که الان دعوا میشود.اما تو سرد و تلخ نگاهت را به چهره مرد میدوزی.
دست راستت رابالا میآوری سمت دکمه اخر پیرهن مرد نزدیک گردنش و دریک چشم به هم زدن انگشتت را در فضای خالی بین دودکمه میبری و بافشار انگشتت دودکمه اول را میکَنی!!!
مرد شوکه نگاهت میکند.باحفظ خونسردیات سمت من میآیـے و بالبخند معناداری میگویـے
خواستم بگم این دوتا دکمه رو ما دهاتیا میبندیم!بهش میگن یقه آخوندی…اینجوری خوشتیپ تری!
این کمترین جواب بود برای اون کلمه ی گونی پیچت! یاعلی !!
بازوی مرامیگیری و بدنبال خود میکشی.مرد عصبی داد میزند وایسا بینم!و سمتمان می اید.باترس آستینت را میکشم.
_ علی الان میکشتت!
اخم میکنی و بلند جوابش را میدهی
_ بهتره نیای! وگرنه باید حودت جوابشون رو بدی
و به حراست اشاره میکنی.
مرد می ایستد و باحرص داد میزند
_ اره اونام ازخودتون!!
میخندی
_ اوهوم! همه دهاتی!!
و پشتت به اومیکنی و دست مرا محکم میگیری.باتعجب نگاهت میکنم.زیر چشمی نگاهم میکنی
_ اولن سلام دومن چیه داری قورتم میدی باچشات؟
_ نترسیدی؟ازینکه…
_ ازینکه بزنه ترشیم کنه؟
_ ترشی؟
_ اره دیگه ! مگه منظورت له نیست؟
میخندم.
_ اره!ترشی!
_ نه! اینا فقط ادا و صدان!
_ کارت زشت نبود؟…اینکه دکمشوپاره کردی
_ زشت بود!اما اگر خودمو کنترل نکرده بودم …..لاالله الا الله…میزدم… فقط بخاطر یه کلمش…
دردلم قند الاسکا میشود!!چقدر روم حساسی!!!باذوق نگاهت میکنم.میفهمی و بحث راعوض میکنی
_ اممم…خب بهتره چیزی به مامان بابا نگیم.نگران میشن بیخود.
پدرت ایستاده و سیبی را به پدرم تعارف میزند.مادرم هم کنار زهرا خانوم نشسته و گرم گرفته.فاطمه هم یه گوشه کنار چمدانش ایستاده و باگوشی ور میرود.پدرم که مارا درچند قدمی میبیند میگوید:
_ ازتشنگی خفه شدم بابا دیگه زحمت نکش دختر …
باشرمندگی میگویم
_ ببخشید باباجون
نگاهش که به دست خالی ام می افتد جواب میدهد
_ اصن نیووردی؟؟؟…هوش و حواس نمونده که!
و اشاره میکند به تو!
به گرمی باخانواده ات سلام علیک میکنم و همه منتظر میشویم تا زمان سوار شدن رو اعلام کنن…
باشوق وارد کوپه میشوم و روی صندلی مینشینم.
_ چقد خوووب شیش نفرس!!همه جامیشیم کنارهمیم!
فاطمه چمدانش را بسختی جابه جا میکند و درحالیکه نفس نفس میزند کنار من ولو میشود.
_ واقعا که !! بااین هوشت دیپلمم گرفتی؟ یکیمونو حساب نکردی که!
حساب سرانگشتی میکنم.درست میگویدماهفت نفریم و کوپه شش نفر!میخندم وجواب میدهم
_ اره اصن تورو ادم حساب نکردم
اوهم میخندد و زیرلب میگوید
_ بچه پررو!
پدرم چمدان هارا یکی یکی بالای سرما درجای خودشان میگذارد.مادرم و زهراخانوم هم روبروی من و فاطمه مینشینند.پدرت کمی دیرتراز همه وارد کوپه میشود و دررا میبندد.لبخندم محو میشود.
✅ ادامــــــہ دارد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝مولا جان !
یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه!
💥حکایت من و شما حکایت غلام بیمسئولیت و اربابی مهربان است .
▫️اربابی بود که غلام بدي داشت .
ميگفت : اين غلام را دوست ندارم ، به حرف من گوش نميدهد و سر به هواست... .
⬅️ یک روز برايش خبر آوردند چرا نشستهاي؟ عدهاي دارند غلام تو را ميزنند .
⬅️ با عجله آمد و از او دفاع كرد .
گفتند : تو که از او راضی نبودی؟ چرا رفتي و از او دفاع كردي؟
▫️گفت : با همه بدياش منسوب به من است... مال من است... غلام من است هرچند به حرفم گوش نميدهد ، اما جز من کسی ندارد❗️
✳️ مولای عزیز !
ما كه غير شما كسي را نداريم ...
▫️خوب يا بد ، به پايتان نوشته شدهايم ...هرچند رسم غلامی را بلد نیستیم .
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝جانم فدای نام شما یا صاحب الزمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝خوشا به حالت اگر او را درک کنی❗️
«امّ هاني» ميگويد:
🌟 بامدادي بر حضرت باقر ـ عليهالسلام ـ وارد شدم و گفتم:سرورم! آيهاي از قرآن شريف ذهن و فکرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است
فرمود: کدام آيهام هاني؟ بپرس! گفتم:
✨اين آيهي شريفه (فلا أُقسم بالخنس الجوار الکنّس) ✨
(قسم یاد میکنم به ستارگان بازگردنده.... و به گٓردش درآیند و رخ پنهان کنند)
⬅️ فرمود: خوب مسألهاي پرسيدي اي ام هاني.
🌸 او مولودي است در آخرالزمان. او مهدي عترت پيغمبر است. براي او غيبت و حيرتي است که گروهي در آن گمراه ميگردند و گروههايي راه حق و هدايت را مييابند.
خوشا به حالت اگر او و زمان او را درک کني... و خوشا به حال آنان که او را درک کنند..
📖کمال الدين،ج۱،ص۳۲۶
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝"بگذار بازیشان را بکنند"
⬆️ این جملهای است که خداوند متعال آن را به
روگردانان از دعوت الهی
و در عصر غیبت به فراموش کنندگان یاد و نام
امام زمان علیه السلام فرموده است.
✅ از خواب غفلت بیدار شویم
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
18.Kahf.048.mp3
1.87M
🔹سوره کهف سوره ۱۸ قرآن کریم
#تفسیر_صوتی_قرآن
استاد قرائتی
تفسیرنور
⚘تفسیر آیه ۴۸ سوره کهف⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
#صبحتبخیرمولایمن
🏝میدانم که هستید،
حضور گرم و سبزتان را
هر لحظه احساس میکنم،
سایهی امنتان را بر سرم
و دعای پربرکتتان را
در زندگیام مییابم اما ...
اما چه کنم این قلب بیقرار را ؟
چه کنم این جان عاشق را ؟
چه کنم این چشمان منتظر را ؟
چه کنم این روح حسرتزده را ؟ ...
کاش بیایید
و یک دل سیر نگاهتان کنم
صدای دل انگیزتان را
بشنوم و
عطر دلنشینتان را ببویم ...
پیش از آنکه بمیرم ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت 8⃣2⃣ بزارید تو ادبیات کمکتون کنم! خانومم هستن.. _ برو اقا!برو به حد کافی ا
#مدافع_عشق
قسمت 9⃣2⃣
_ باباجون؟پس علی اکبر کجا موند؟
سرش را تکان میدهد
_ ازدست شما جوونا ادم داغ میکنه بخدا!
نمیاد!…
یک لحظه تمام بدنم سرد شد باناراحتی پرسیدم :چرا؟؟؟
و به پدرم نگاه کردم
_ چی بگم بابا منم زنگ زدم راضیش کنم.اما زیربار نرفت….میگفت کار واجب داره!
حس کردم اگر چند جمله دیگر بگوید بیاراده گریه خواهم کرد.نمیفهمم…ازجا بلند میشوم و ازکوپه بسرعت خارج میشوم.ازپنجره راهرو بیرون را نگاه میکنم.ایستاده ای و به قطار نگاه میکنی.بزور پنجره را پایین میکشم و بغضم را فرو میخورم.به چشمانم خیره میشوی و باغم لبخند میزنی. باگلایه بلند میگویم
_ هنوزم میخوای اذیتم کنی؟
سرت را به چپ و راست تکان میدهی.یعنی نه!
اشک پلکم راخیس میکند
_ پس چرا هیچ وقت نیستی…الان..الانم…تنها…
نمیتوانم ادامه دهم و حرفم رانیمه تمام میکنم.صدای سوت قطار و دست تو که به نشان خداحافظی بالا می آید.
باپشت دست صورتم راپاک میکنم
_ دوس داشتم باهم بریم … بشینیم جلوی پنجره فولاد!
نمیدانم چرا یکدفعه چهره ات پرارغصه میشود
_ ریحانه! برام دعاکن!
هنوز نمیدانم علت نیامدنت چیست.اما انقدر دوستت دارم که نمیتوانم شکایت کنم!
دستم را تکان میدهم و قطاراهسته اهسته شروع به حرکت میکند.
لبهایت تکان میخورد
_ د…و…س…ت….د…ا….ر..م
باناباوری داد میزنم
_ چیییی؟؟؟؟
ارام لبخند میزنی!!
بعد از چهل روز گفتی چیزی که مدتها در حسرتش بودم!!
دست راستم راروی سینه میگذارم.تپش ارام قلبم ناشی ازجمله اخر توست!همانیکه دردل گفتی!ومن لب خوانی کردم!نگاهم را به گنبد طلایی میدوزم و به احترام کمی خم میشوم.جایت خالیست!!امامن سلامت رابه اقا میرسانم!
یک ساعت پیش رسیدیم همه درهتل ماندند ولی من طاقت نیاوردم و تنها امدم!پاهایم راروی زمین میکشم و حیاط باصفا را از زیر نگاهم عبور میدهم.
احساس ارامش میکنم.حسی که یک عاشق برنده دمدافعحرموچادرخانمزینب:
ارد.ازینکه بعداز چهل روز مقاومت…بلاخره همانی شدکه روز و شب برایش دعا میکردم.نزدیک اذان مغرب است و غروب افتاب.صحن هارا پشت سرمیگذارم و میرسم مقابل پنجره فولاد.گوشه ای از یک فرش مینشینم و ازشوق گریه میکنم.
مثل کسی که بلاخره ازقفس ازاد شده.یاد لحظه اخرو چهره غمگینت…
کاش بودی علی اکبر!!
مدافعحرم:
قراراست که یک هفته درمشهد بمانیم.دوروزش بسرعت گذشت و درتمام این چهل و هشت ساعت تلفن همراهت خاموش بود ومن دلواپس و نگران فقط دعایت میکردم.علـےاصغرکوچولو بخاطر مدرسه اش همسفرمانشده و پیش سجاد مانده بود. ازینکه بخواهم به خانه تان تماس بگیرم وحالت رابپرسم خجالت میکشیدم پس فقط منتظر ماندم تا بلاخره پدریامادرت دلشوره بگیرندو خبری ازتو بمن بدهند
چنگالم را درظرف سالاد فشار میدهم و مقدارزیادی کاهو باسس را یک جا میخورم.فاطمه به پهلوام میزند
_ اروم بابا!همش مال توعه!
ادای مسخره ای در می اورم و بادهان پر جواب میدهم
_ دکتر!دیرشده! میخوام برم حرم!
_ وا خب همه قراره فردا بریم دیگه!
_ نه من طاقت نمیارم! شیش روزش گذشته! دیگه فرصت خاصی نمونده!
✅ ادامــــــہ دارد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝 در هیاهوی این روزها از چه چیز غافل شدهایم؟❗️❗️❗️
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir