18.Kahf.099-100.mp3
1.82M
🔹سوره کهف سوره ۱۸ قرآن کریم
#تفسیر_صوتی_قرآن
استاد قرائتی
تفسیرنور
⚘تفسیر آیات ۱۰۰_۹۹ سوره کهف⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
#صبحتبخیرمولایمن
گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما
غم نباشد، چو بود مهر تو اندر دل ما
(امامخمینیره)
🏝سپیده،
همان جذبهی نگاه نافذ
و مهربان شماست که
زمین را روشن میکند
و خورشید،
انگشتانهای از نور بی بدیل حضورتان
که جهان را جان میبخشد ...
... و من هرصبح
به امید پرواز
در آسمان یاد شماست که
بال میگشایم
و در هوای نام شماست
که چشم میگشایم ...
... من به امید دیدار شماست
که زندهام ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 استقامتدرمسیرخداوعترت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت ⬅️ ۵۱ از لبهی تخت بلند میشود و باقدمهایی اهسته سمت پنجره میرود.پرده راکن
#مدافع_عشق
قسمت 2⃣5⃣
اسم علی راکه میگویم مادر و خواهرت مثل اسفند روی اتیش میشوند
_ دعا دعا میکردم وقتی زنگ میزنم اونجا باشی…
صدا قطع میشود
_ علی!!!؟…الو…
و دوباره…
_ نمیتونم خیلی حرف بزنم…به همه بگو حال من خوبه!..
سرم را تکان میدهم…
_ ریحانه…ریحانه؟…
بغض راه صحبتم را بسته…بزور میگویم
_ جان ریحانه…؟
و سکوت پشت خط تو!
_ محکم باشیا!!… هرچی شدراضی نیستم گریه کنی…
بازهم بغض من و صدای ضعیف تو!
_ تاکسی پیشم نیست…میخواستم بگم…
دوست دارم!…
دهانم خشک و صدایت کامل قطع میشود و بعد هم…بوق اشغال!
دستهایم میلرزد و تلفن رها میشود…
برمیگردم و خودم را دراغوش مادرت میندازم
صدای هق هق من و ….لرزش شانه های مادرت!
حتی وقت نشد جوابت را بدهم.کاش میشد فریاد بزنم و صدای تامرزها بیاید
اینکه دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده…اینکه دیگر طاقت ندارم…
اینکه انقدر خوبی که نمیشود لحظه ای ازتو جدا بود…اینکه اینجاهمه چیز خوب است! فقط یکم هوای نفس نیست همین!!
زهراخانوم همانطور که کتفم را میمالد تاارام شوم میپرسد
_ چی میگفت؟..
بغض در لحن مادرانه اش پیچیده….
اب دهانم را بزور قورت میدهم
_ ببخشید تلفن رو ندادم…
میگفت نمیشه زیاد حرف زد…
حالش خوب بود…
خواست اینو بهمه بگم!
زیر لب خدایاشکری میگوید.و به صورتم نگاه میکند
_ حالش خوبه توچرا اینجوری گریه میکنی؟
به یک قطره روی مژه اش اشاره میکنم
_ بهمون دلیلی که پلک شماخیسه..
سرش را تکان میدهد و ازجا بلند میشودو سمت حیاط میرود
_ میرم گلهارو آب بدم..
دوست ندارد بی تابی مادرانه اش را ببینم.فاطمه زانوهایش را بغل کرده و خیره به دیوار رو به رویش اشک میریزد
دستم را روی شانه اش میگذارم…
_ اروم باش ابجی..بیا بریم پشت بوم هوا بخوریم..
شانه اش را اززیر دستم بیرون میکشد
_ من نمیام…تو برو..
_ نه تو نیای نمیرم!…
سرش را روی زانو میگذارد
_ میخوام تنها باشم ریحانه..
نمیخواهم اذیتش کنم.
شاید بهتر است تنها باشد!
بلند میشوم و همانطور که سمت حیاط میروم میگویم
_ باشه عزیزم! من میرم…توام خواسی بیا
زهراخانوم بادیدنم میگوید
_ بیا بشین رو تخت میوه بیارم بخور…
لبخند میزنم!میخواهد حواسم راپرت کند
_ نه مادرجون! اگر اشکال نداره من برم پشت بوم…
_ پشت بوم؟
_ اره دلم گرفته…البته اگر ایرادی نداره…
_ نه عزیزم.! اگر اینجوری اروم میشی برو..
تشکر میکنم .نگاهم به شاخه گلهای چیده شده می افتد.
_ مامان اینا چین؟
_ اینا یکم پژمرده شده بودن…کندم به بقیه اسیب نزنن…
_ میشه یکی بردارم؟
_ اره گلم…بردار
خم میشوم و یک شاخه گل رزبرمیدارم و از نرد بام بالا میروم..نزدیک غروب کامل و بقول بعضی ها خورشید لب تیغ است.نسیم روسری ام را به بازی میگیرد..
همانجایی که لحظه اخر رفتنت را تماشا کردم می ایستم.چه جاذبه ای دارد…انگار درخیابان ایستاده ای و نگاهم میکنی…باهمان لباس رزم و ساک دستی ات. دلم نگاهت را میطلبد!
✅ ادامــــــہ دارد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝تنها راه حرکت به سوی خدا
اسم امام زمان ارواحنافداه و نشانيهايش در كتابهاى مذاهب مختلف حتّى هندوها كه خدا را قبول ندارند حفظ شده چون بايد باشد تا خدا را بشناسند.
اگر انسان امام زمان عليه السلام را نشناسد مردنش مانند زمان جاهليّت است. خدايى كه از اين طريق شناخته نشود خدا نيست، اگر پيامبر و حقايق از اين طريق شناخته نشوند حقيقت نيست.
⬅️ ما يك ميزان بيشتر نداريم، روى اين اصل خداى تعالى خواسته نام حضرت بماند. الان در كتابهاى زرتشتيها، بودائيها، هندوها، مسيحيها، يهوديها، همه اديان نام حضرت برده شده و حدود چهار ميليارد نفر، امروز معتقد به وجود حضرت هستند كه تعداد معتقدين به پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله اين مقدار نيست. اين وجود مقدّس بايد باشد و بيايد.
📚 انوار صاحب الزمان ارواحنافداه
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝 متفاوت...
🔳السلام علیک یا فاطمة الزهراء
💔اگر اشکی درگوشه چشمتان حلقه زد برای ظهور فرزندش دعا کنید
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
30-Mehre Madary.mp3
13.58M
#امید_مادر
موضوع ⬅️ فضایل و مصائب حضرت زهرا سلامالله علیها و پیوند با امام عصر علیه السلام (۳۰و ۲۹)
🔘ویژه ایام #فاطمیه
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چگونه یک دختر بچه قاتل میشود؟!
🔸 نماز و روزه ی بدون #بصیرت به درد ما نخواهد خورد همانطور که به درد عامل انتحاری شهادت آیتالله دستغیب نخورد...
🔸نشر به مناسبت ۲۰آذر سالروز شهادت حضرت آیتالله #دستغیب
#نماز | #دستغیب
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
18.Kahf.101-102.mp3
2.8M
🔹سوره کهف سوره ۱۸ قرآن کریم
#تفسیر_صوتی_قرآن
استاد قرائتی
تفسیرنور
⚘تفسیر آیات ۱۰۲_۱۰۱ سوره کهف⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
#صبحتبخیرمولایمن
🏝سلام بر تو
ای مولایی که
در شب تیره غیبت،
همه از تو نور میجویند؛
و در روز ظهورت،
همه با آفتاب تو
راه بندگی را میپویند.
السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک...
سلام بر تو!
که با آمدنت،
مومنین سر از گریبان اندوه
برمی آورند
و عزتمند خواهند شد.
بیا! ای عزت شیعه…
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اشتغالدلبهمولا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت 2⃣5⃣ اسم علی راکه میگویم مادر و خواهرت مثل اسفند روی اتیش میشوند _ دعا دع
#مدافع_عشق
قسمت 3⃣5⃣
شاخه گل را بالا میگیرم تا بو کنم که نگاهم به حلقهام میافتد.همان عقیق سرخ و براق .بیاختیار لبخند میزنم.ازانگشتم درمی آورم و لبهایم راروی سنگش میگذارم.لبهایم میلرزد…خدایا فاصله تکرار بغضم چقد کوتاه شده…یکبار دیگر به انگشتر نگاه میکنم که یک دفعه چشمم به چیزی که روی رینگ نقرهای رنگش حک شده میافتد.چشمهایم را تنگ میکنم …
علی_ریحانه…
پس چرا تابه حال ندیده بودم!!
اسم تو و من کنار هم داخل رینگ حک شده…
خندهام میگیرد..اما نه ازسرخوشی..مثل دیوانهای که دیگر اشک نمیتواند برای دلتنگیاش جواب باشد…
انگشتر را دستم میندازم و یک برگ گل از گل رز را میکنم و رها میکنم…نسیم ان را به رقص وادار میکند…
چرا گفتی هرچی شد محکم باش!؟
مگه قراره چی بشه…
یکلحظه فکری کودکانه به سرم میزند
یک برگ گل دیگر میکنم و رها میکنم
_ برمیگردی…
یک برگ دیگر
_ برنمیگردی…
_ برمیگردی…
_ بر نمیگردی…
.
.
وهمینطور ادامه میدهم…
یک برگ دیگر مانده! قلبم می ایستد
نفسم به شماره می افتد…
برنمیگردی…
تو آرزوی بلـــنـــــــــدی و
دست من ڪــــــــــــوتاه… .
دلشوره ی عجیبی دردلم افتاده.قاشقم را پراز سوپ میکنم و دوباره خالی میکنم.نگاهم روی گلهای ریز سرخ و سفید سفره روی میزمان مدام میچرخد.کلافه فوت محکمی به ظرفم میکنم.نگاه سنگین زیر چشمی مادرم را بخوبی احساس میکنم.پدرم اما بی خیال هرقاشقی که میخورد به به
و چه چه ای میگوید و دوباره به خوردن ادامه میدهد.اخبار گوی شبکه سه بلند بلند حوادث روز رو بااب و تاب اعلام میکند.چنگی به موهایم میزنم و خیره به صفحه تلویزیون پای چپم را تکان میدهم.استرس عجیبی دروجودم افتاده. یکدفعه تصویر مردی که بالباس رزم اسلحه اش راروی شانه گذاشته و به سمت دوربین لبخند میزند و بعد صحنه عوض میشود.اینبار همان مرد در چهارچوب قاب روی یک تابوت که روی شانه های مردم حرکت میکند.احساس حالت تهوع
میکنم.زنهایی که باچادر مشکی خودشان را روی تابوت میندازند…و همان لحظه زیر نویس مراسم پرشکوه شهید….
یکدفعه بی اراده خم میشوم و کنترل روکنار دست مادرم برمیدارم و تلویزیون روخاموش میکنم.مادر وپدرم هردو زل میزنند به من. بادودست محکم سرم را میگیرم و ارنجهام روروی میز میگذارم.
” دارم دیوونه میشم خدا…بسه!”
مادرم درحالیکه نگرانی درصدایش موج میزند دستش را طرفم دراز میکند
_ مامان؟…چت شد ؟
صندلی را عقب میدهم.
_ هیچی حالم خوبه!
از جا بلند میشوم و سمت اتاقم میدوم.
بغض به گلویم میدود.
” دلتنگتم دیوونه! ”
به اتاق میروم و درراپشت سرم محکم میبندم. احساس خفگی میکنم.
انگشتانم را داخل موهایم فرو میبرم.
تمام اتاق دور سرم میچرخد.اخرین بار همان تماسی بود که نشد جواب دوستت دارمت را بدهم…همان روزی که بدلم افتاد برنمیگردی.
.
پنجره اتاقم را باز میکنم.و تاکمر سمت بیرون خم میشوم. یک دم عمیق..بدون بازدم! نفسم را درسینه حبس میکنم.لبهایم میلرزد.
” دلم برای عطر تنت تنگ شده!
این چند روز چقدر سخت گذشت…”
✅ ادامــــــہ دارد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝دوست واقعی و با وفا کیست؟
✨حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
⬅️ دوستی و رفاقت میسر نیست مگر به حد و مرزهای آن، پس هر کس همه یا برخی از آنها را داشته باشد، دوست است وگرنه او را اصلا دوست مشمار.
🔹ظاهر و باطنش با تو یکی باشد.
🔹آبروی تو را آبروی خودش بداند و عیب و بی آبرویی تو را عیب و بی آبرویی خودش بداد.
🔹پست و مقام و مال و دارائی او را نسبت به تو عوض نکند.
🔹هر کمکی که از دستش بر می آید از تو دریغ نکند
🔹که در بردارنده همه این خصلت ها ست این که در هنگام گرفتاری ها تو را تنها نگذارد.
📚بحار ج ۷۸ ص ۱۲
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir