هدایت شده از عطرِظهورِمولا
#صبحتبخیرمولایمن
🏝هر کجای زندگی را
که نگاه میکنم،
هر صفحهی عمرم را
که ورق میزنم،
هر گوشهی دلم را
که سرک میکشم...
جای معطر شما خالیست
انگار همیشه،
میان تمام دلخوشیها،
بغضی مدام گلوی شادیهایم را
میفشرده است...
انگار،
نبودنتان هرگز نمیگذارد
که این دم،
نوش شود
بیایید و مثل عطر بهارنارنج،
کام جانها را مصفا کنید🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت 7⃣2⃣ _ وا دخترخل شدی؟چرا میرقصی؟ روی تختم میپرم و میخندم _ اخه خوشاااالم
#مدافع_عشق
قسمت 8⃣2⃣
بزارید تو ادبیات کمکتون کنم! خانومم هستن..
_ برو اقا!برو به حد کافی اسباببازی گونی پیچت گند زد به اعصابم…ببین بلیطارو چیکار کرد!
نگرانی به جانم میافتد که الان دعوا میشود.اما تو سرد و تلخ نگاهت را به چهره مرد میدوزی.
دست راستت رابالا میآوری سمت دکمه اخر پیرهن مرد نزدیک گردنش و دریک چشم به هم زدن انگشتت را در فضای خالی بین دودکمه میبری و بافشار انگشتت دودکمه اول را میکَنی!!!
مرد شوکه نگاهت میکند.باحفظ خونسردیات سمت من میآیـے و بالبخند معناداری میگویـے
خواستم بگم این دوتا دکمه رو ما دهاتیا میبندیم!بهش میگن یقه آخوندی…اینجوری خوشتیپ تری!
این کمترین جواب بود برای اون کلمه ی گونی پیچت! یاعلی !!
بازوی مرامیگیری و بدنبال خود میکشی.مرد عصبی داد میزند وایسا بینم!و سمتمان می اید.باترس آستینت را میکشم.
_ علی الان میکشتت!
اخم میکنی و بلند جوابش را میدهی
_ بهتره نیای! وگرنه باید حودت جوابشون رو بدی
و به حراست اشاره میکنی.
مرد می ایستد و باحرص داد میزند
_ اره اونام ازخودتون!!
میخندی
_ اوهوم! همه دهاتی!!
و پشتت به اومیکنی و دست مرا محکم میگیری.باتعجب نگاهت میکنم.زیر چشمی نگاهم میکنی
_ اولن سلام دومن چیه داری قورتم میدی باچشات؟
_ نترسیدی؟ازینکه…
_ ازینکه بزنه ترشیم کنه؟
_ ترشی؟
_ اره دیگه ! مگه منظورت له نیست؟
میخندم.
_ اره!ترشی!
_ نه! اینا فقط ادا و صدان!
_ کارت زشت نبود؟…اینکه دکمشوپاره کردی
_ زشت بود!اما اگر خودمو کنترل نکرده بودم …..لاالله الا الله…میزدم… فقط بخاطر یه کلمش…
دردلم قند الاسکا میشود!!چقدر روم حساسی!!!باذوق نگاهت میکنم.میفهمی و بحث راعوض میکنی
_ اممم…خب بهتره چیزی به مامان بابا نگیم.نگران میشن بیخود.
پدرت ایستاده و سیبی را به پدرم تعارف میزند.مادرم هم کنار زهرا خانوم نشسته و گرم گرفته.فاطمه هم یه گوشه کنار چمدانش ایستاده و باگوشی ور میرود.پدرم که مارا درچند قدمی میبیند میگوید:
_ ازتشنگی خفه شدم بابا دیگه زحمت نکش دختر …
باشرمندگی میگویم
_ ببخشید باباجون
نگاهش که به دست خالی ام می افتد جواب میدهد
_ اصن نیووردی؟؟؟…هوش و حواس نمونده که!
و اشاره میکند به تو!
به گرمی باخانواده ات سلام علیک میکنم و همه منتظر میشویم تا زمان سوار شدن رو اعلام کنن…
باشوق وارد کوپه میشوم و روی صندلی مینشینم.
_ چقد خوووب شیش نفرس!!همه جامیشیم کنارهمیم!
فاطمه چمدانش را بسختی جابه جا میکند و درحالیکه نفس نفس میزند کنار من ولو میشود.
_ واقعا که !! بااین هوشت دیپلمم گرفتی؟ یکیمونو حساب نکردی که!
حساب سرانگشتی میکنم.درست میگویدماهفت نفریم و کوپه شش نفر!میخندم وجواب میدهم
_ اره اصن تورو ادم حساب نکردم
اوهم میخندد و زیرلب میگوید
_ بچه پررو!
پدرم چمدان هارا یکی یکی بالای سرما درجای خودشان میگذارد.مادرم و زهراخانوم هم روبروی من و فاطمه مینشینند.پدرت کمی دیرتراز همه وارد کوپه میشود و دررا میبندد.لبخندم محو میشود.
✅ ادامــــــہ دارد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝مولا جان !
یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه!
💥حکایت من و شما حکایت غلام بیمسئولیت و اربابی مهربان است .
▫️اربابی بود که غلام بدي داشت .
ميگفت : اين غلام را دوست ندارم ، به حرف من گوش نميدهد و سر به هواست... .
⬅️ یک روز برايش خبر آوردند چرا نشستهاي؟ عدهاي دارند غلام تو را ميزنند .
⬅️ با عجله آمد و از او دفاع كرد .
گفتند : تو که از او راضی نبودی؟ چرا رفتي و از او دفاع كردي؟
▫️گفت : با همه بدياش منسوب به من است... مال من است... غلام من است هرچند به حرفم گوش نميدهد ، اما جز من کسی ندارد❗️
✳️ مولای عزیز !
ما كه غير شما كسي را نداريم ...
▫️خوب يا بد ، به پايتان نوشته شدهايم ...هرچند رسم غلامی را بلد نیستیم .
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝جانم فدای نام شما یا صاحب الزمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝خوشا به حالت اگر او را درک کنی❗️
«امّ هاني» ميگويد:
🌟 بامدادي بر حضرت باقر ـ عليهالسلام ـ وارد شدم و گفتم:سرورم! آيهاي از قرآن شريف ذهن و فکرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است
فرمود: کدام آيهام هاني؟ بپرس! گفتم:
✨اين آيهي شريفه (فلا أُقسم بالخنس الجوار الکنّس) ✨
(قسم یاد میکنم به ستارگان بازگردنده.... و به گٓردش درآیند و رخ پنهان کنند)
⬅️ فرمود: خوب مسألهاي پرسيدي اي ام هاني.
🌸 او مولودي است در آخرالزمان. او مهدي عترت پيغمبر است. براي او غيبت و حيرتي است که گروهي در آن گمراه ميگردند و گروههايي راه حق و هدايت را مييابند.
خوشا به حالت اگر او و زمان او را درک کني... و خوشا به حال آنان که او را درک کنند..
📖کمال الدين،ج۱،ص۳۲۶
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
🏝"بگذار بازیشان را بکنند"
⬆️ این جملهای است که خداوند متعال آن را به
روگردانان از دعوت الهی
و در عصر غیبت به فراموش کنندگان یاد و نام
امام زمان علیه السلام فرموده است.
✅ از خواب غفلت بیدار شویم
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir