eitaa logo
عطر1و1
73 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
14 فایل
🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃 📡 @atrekhas 🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
عطر1و1،استادرفیعی،نعمت دو دسته است.mp3
2.68M
🎤 🔊 #استادرفیعی 🍃 #نعمت دو دسته است 📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادرفیعی،آثارشهوت پرستی.mp3
1.99M
🎤 🔊 #استادرفیعی آثار #شهوت پرستی ♨️ 📡 @atre1o1 🇮🇷
هدایت شده از حرف های خصوصی
سلامی بی جواب از جانب خوبان نمی ماند ... 🌸🍃 (عج)✋ نبودنت درد است و درد را از هرطرف بنویسی درد است وتو از هرطرف کہ بیایے درمانے تا نیایـی درد ما درمان نمےشود... 🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃 http://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
✅نقش نماز در درمان بیماری ها ✍️آیت الله بهجت(ره) : شخصی می گفت: من بیمار شده و به دکتر مراجعه کردم . دکتر گفت: شما باید ورزش کنید، اگر چه به زیاد نماز خواندن! من هم زیاد نماز خواندم و بیماری ام که سردرد بود خوب شد. نقش نماز در سلامتی جسم انکار ناپذیر می باشد. خم شدن مکرر سر به پایین در هنگام رکوع و سجود، سپس بالا آمدن سر هنگام ایستادن و نشستن کمک می کند که خون بیشتری به مغز برسد. سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد می شود و عصبانیت را کاهش می دهد. مدت زمان ذکر رکوع باعث تقویت عضلات صورت و گردن و ساق پا و ران ها می شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمت‌های مختلف بدن کمک می کند. 📚منبع: توصیه های پزشکی عارفان، آیت الله بهجت،ص ۳۷ 📡 @atre1o1 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسالی از کانال استیکر جدید 🚀 @stickernew 🇮🇷
استادفقیهی،صحیفه سجادیه،دعای1ج6.mp3
6.42M
🍃💚﷽💚🍃 🔷‍ 🔷‍ 〖 🎤 🔊 〗 🍃 🍃 ⇦ با موضوع : «حمد الهی» 🍃 جلسه پنجم 📡 @atre1o1 🇮🇷
استادفقیهی،شرح صحیفه سجادیه،دعای1ج7.mp3
6.45M
🍃💚﷽💚🍃 🔷‍ 🔷‍ 〖 🎤 🔊 〗 🍃 🍃 ⇦ با موضوع : «حمد الهی» 🍃 جلسه ششم 📡 @atre1o1 🇮🇷
استادفقیهی،حمد الهی.mp3
6.59M
🍃💚﷽💚🍃 🔷‍ 🔷‍ 〖 🎤 🔊 〗 🍃 🍃 ⇦ با موضوع : «حمد الهی» 🍃 جلسه هفتم 📡 @atre1o1 🇮🇷
استادفقیهی.mp3
6.51M
🍃💚﷽💚🍃 🔷‍ 🔷‍ 〖 🎤 🔊 〗 🍃 🍃 ⇦ با موضوع : «حمد الهی» 🍃 جلسه هشتم 📡 @atre1o1 🇮🇷
ماجرای شوخی امیرالمومنین علیه السلام با سلمان!(حتما بخونید) قشیری از علمای شافعی در کتاب خود « احسن الکبائر » نقل کرده است که : امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان حضرت در سنین جوانی بود ، سلمان ( رضوان الله علیه ) در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد . سلمان گفت : ای علی (علیه السلام ) با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد و شما جوان و کم سن و سال هستید ؟ علی ( علیه السلام ) فرمودند : ای سلمان ، مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای ؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای ؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد ؟ سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین ( علیه السلام ) به وحشت افتاد و عرض کرد : از کیفیت آن جریان برایم بگوئید . علی ( علیه السلام ) فرمودند :  تو وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی ، دست ها را به دعا بلند کردی و از خداوند متعال نجات خود را طلبیدی ، خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند . من همان اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی . سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود برایم بیان فرمائید . حضرت دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود : این همان هدیه تو است به آن اسب سوار ! سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد با عجله خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت ، همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد ، تا اینکه فرار کردم ، به محلی به نام دشت ارژن رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم . ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد . وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد . من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم و آن را بوسیدم و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و تشکر نمودم .چون گلها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت و اثری از او ندیدم ، از این جریان بیش از صد سال می گذرد و من این قصه را برای احدی نگفته ام امروز علی ( علیه السلام ) تمام آن قضیه را بیان فرمود و همان شاخه گل را به من نشان داد ؟ رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند : ای سلمان ، هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت ... وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی ( علیه السلام ) بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد . بدان ای سلمان ، هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم ( علیه السلام ) تا کنون که گرفتار شده است علی ( علیه السلام ) او را از گرفتاری نجات داده است . مرجع: کتاب القطره ، قطره ای ازدریای فضایل اهل بیت/ ص 282 📡 @atre1o1 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا