فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلایه #احسان_علیخانی و....
#خدا #عزت را مفت نمیدهد.
قطاری که ایستاده کسی بهش سنگ پرتاب نمیکند.
#تلنگر
#صلوات
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،وقتی شَفاعت هم بی اثر می شود.mp3
2.67M
🎤 🔊 #آیت_الله_ناصری
وقتی #شفاعت هم بی اثر می شود
📡 @atre1o1 🇮🇷
May 11
عطر1و1،استادهاشمی نژاد،ریا آفت عمل.mp3
3.3M
🎤 🔊 #استادهاشمی_نژاد
🍃 #ریا آفت عمل
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادصمدی،حضور و مراقبت((12)).mp3
6.58M
🍃💚﷽💚🍃
🎤 🔊 #استادصمدی
🍃 #حضور و #مراقبت
🍃 مجلس دوازدهم
📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃
✅توسل به معصومین علیهم السلام
مرحوم سید شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه اللّٰه در ملاقاتی که با امام زمان داشته آن حضرت توصیههایی به ایشان کردهاند از جمله تأکید داشتند که این ذکر را در رکوع های نماز های واجب خصوصاً رکوع آخر خوانده شود: اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمُ عَلی عَجزِنا وَ آغْثِنا بِحَقِّهِم.
📕شیفتگان حضرت مهدی ۱۳۴/۱ و ۱۳۳
📡 @atre1o1 🇮🇷
"شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوشهایش را بریدند و بعد شهیدش کردند..."
دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است.
وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش.
به سید مهدی گفتم: «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت: «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم: «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد، گفت: «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در #عملیات_مرصاد را اینچنین بیان میکند: "سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به #شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.
زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..."
#پاسدار_شهید_سیدمهدی_رضوی
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
💠 برادر و خواهر من ... آیا جوابی برای این خونهایی که برا من و تو ریخته شده داریم؟!!!
آیا توانستیم در راه حفظ ارزش ها و پایمال نشدن خون شهیدان قدمی برداریم...
کلاه خودمونو قاضی کنیم ببینیم با خودمون چند چندیم😔😔😔
#تلنگر #شهید #حجاب #صلوات
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادصمدی،حضور و مراقبت((13)).mp3
7.79M
🍃💚﷽💚🍃
🎤 🔊 #استادصمدی
🍃 #حضور و #مراقبت
🍃 مجلس سیزدهم
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادصمدی،حضور و مراقبت((14)).mp3
6.41M
🍃💚﷽💚🍃
🎤 🔊 #استادصمدی
🍃 #حضور و #مراقبت
🍃 مجلس چهاردهم
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادحیدریان،مکافات عمل.mp3
3.46M
🎤 🔊 #استادحیدریان
🌱 #مکافات_عمل
📡 @atre1o1 🇮🇷
May 11
⭕️ داستان واقعی
#امام زمان (عج)فرمودند به پدرت بگو آنقدر غُر نزند!
❄️ پدرش مخالف روحانی شدنش بود، میگفت ملا شدن آب و نان نمی شود، سید ابوالحسن اما دوست داشت یاد بگیرد علوم دینی را،هرچه بود دل را به دریا زد و رفت... رفت به حوزه ی علمیه نجف تا در آن دیار در محضر استاد زانو بزند و کسب فیض کند...
✅ اطاقی در نجف اجاره کرده بود و با سختی زندگی اش را سپری می کرد، درآمد آنچنانی نداشت و آنچه او را پایبند کرده بود عشق به مولا یش امام زمان ارواحنافداه بود و بس.. در یکی از روزهایی که از شدت فقر حتی پول خرید ذغال برای گرم کردن اطاق نداشت، پدر تصمیم گرفت سَری به او بزند و از حال و روزش با خبر بشود...
🔰 پدر رسید نجف، حجره ی محقر سید ابوالحسن، پسر پدر را احترام کرد و او را در آغوش کشید،پدر اما با دیدن اوضاع و احوال سید ابوالحسن شروع کرد به سرکوفت زدن، که چرا ملا شدی، که چرا به حرف من اعتنا نکردی، که باید در این سیاهی زمستان شبها را بدون ذغال در سرما بلرزی و خودت را با نان و تُرب سیر کنی...
💜 از پدر کنایه زدن بود و از سید ابوالحسن خودخوری، خجالت میکشید، پدرش شبی را مهمانش شده بود که هیچ چیز در بساطش نبود برای پذیرایی، در همین سرکوفت زدن ها درب اطاق بصدا درآمد، سید ابوالحسن درب را باز کرد، جوانی پشت درب بود با شتری پر از بار ذغال و همه ی مایحتاج و خوراکی، سید را که دید گفت:آقایت سلام رساندند و عرض کردند:به پدرت بگو آنقدر غُر نزند، ما در مراعات حال شیعیانمان کوتاهی نمی کنیم...
آنقدر پیش خدا دستِ تو باز است آقا
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی...
📚 برداشتی آزاد از سخنان شیخ مجید احمدی
#صلوات
📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃
💠 اذعان احمد بن حنبل در مورد قسیم بهشت و جهنم بودن امیر المومنین علیه السلام
🔹 ابن ابی یعلی حنبلی از علمای اهل سنت عمری مینویسد:
✍ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ الطُّوسِیُّ ، یَقُولُ : كُنَّا عِنْدَ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : یَا عَبْدَ اللَّهِ ، مَا تَقُولُ فِی هَذَا الْحَدِیثِ الَّذِی یُرْوَى أَنَّ عَلِیًّا عَلَیْهِ السَّلَامُ ، قَالَ : أَنَا قَسِیمُ النَّارِ ؟ وَمَا تُنْكِرُ مِنْ ذَا أَلَیْسَ رَوَیْنَا أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِعَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) : " لَا یُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا یُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ ".قُلْنَا بَلَى ، قَالَ : أَیْنَ الْمُؤْمِنُ ؟ قُلْنَا : فِی الْجَنَّةِ ، قَالَ : فَأَیْنَ الْمُنَافِقُ ؟ قُلْنَا : فِی النَّارِ ، قَالَ : فَعَلِیُّ قَسِیمُ النَّارِ .
🔸 محمد بن منصور طوسی میگفت: نزد احمد بن حنبل نشسته بودیم که مردی سوال کرد چگونه علی بن ابی طالب (علیهما السلام) میگوید من قسمت کننده بهشت و جهنم هستم؟ احمد بن حنبل (رئیس مذهب حنابله اهل سنت عمری) در پاسخ میگوید: چرا منكر این حدیث میشوید؟ مگر از نبى اكرم (صلی الله علیه و آله) براى ما روایت نشده است كه به على (علیه السلام) فرمود: تو را دوست ندارد مگر مومن و دشمن ندارد مگر منافق؟ گفتند: آری. احمد بن حنبل گفت: منافق كجاست؟ گفتند: در دوزخ. گفت: پس علی تقسیم كننده دوزخ و بهشت است.
📚 طبقات الحنابلة، تالیف ابن ابی یعلی حنبلی، جلد ۲، صفحه ۳۵۸، چاپ جامعه ام القری
#فضائل_اهل_بیت_از_کتب_مخالفین
📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃💚﷽💚🍃
🌎 #طی_الأرض #آیت_الله_زرآبادی
مرحوم شیخ مجتبی قزوینی (رحمه الله) نقل کرده اند که:
در روز تشییع جنازه مرحوم زرآبادی یکی ازارادتمندان ایشان به نام مشهدی اکبر نعل بر که درخیابان مولوی قزوین مغازه داشت خیلی بی تابی می کرد وبه سر وصورت خود می زد. بعدها که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی سبب بی تابی او را پرسیده بودند، ایشان گفته بود:
یک روز من خدمت آقای زرآبادی عرض کردم: آقا! دعا بفرمایید خداوند زیارت جد بزرگوارت امام حسین (ع) را قسمت من کند .روز بعد که نماز صبح را در محضر ایشان خواندیم، هنگامی که می خواستم از مسجد بیرون بروم، به من اشاره کردند که بنشین. تعقیبات ایشان تمام شد و درخدمتشان از مسجد بیرون آمدیم. ایشان به من فرمودند: مایل هستید به زیارت جدم مشرف شویم؟!
گفتم: نهایت آرزوی من است که باید کارهایم را ردیف کنم. و وصیتنامه ام را بنویسم. ایشان فرمودند: نیازی به این کارها نیست، بیا برویم. آنگاه قدم زنان به یکی از نقاط دور افتاده ی قزوین رفتیم. مرحوم زرآبادی در آنجا چیزهایی را زیر لب خواند، سپس به من فرمود: چشم هایت را ببند! وقتی چشم هایم را باز کردم خودم را درصحن مطهر امام حسین (ع) دیدم! هنگامی که از زیارت سید الشهداء (ع) و قمر بنی هاشم (ع) و حضرت علی اکبر (ع) وسایر شهداء (ع) فارغ شدیم، درصحن مطهرامام حسین(ع) به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدم امیرمؤمنان (ع) مشرف شویم؟ اظهاراشتیاق نمودم، بازهم فرمود: چشم هایت را ببند! هنگامی که چشم هایم را گشودم، خود را در صحن مولای متقیان علی (ع) یافتم! پس از زیارت، آیت الله زرآبادی دست مرا گرفت وفرمود: چشم هایت را ببند! وقتی چشم هایم را باز کردم، دیدم درهمان نقطه از قزوین که ساعتی قبل درمحضر ایشان قدم زنان به آنجا رفته بودیم، هستم!
باید اضافه کرد که:
هنگامی که مشهدی اکبر وارد حرم مطهر حضرت سید الشهداء (ع) می شود با خانواده ی قندچی ملاقات می کند که ازیک هفته پیش به کربلا مشرف شده بودند. آقای قندچی ازمشهدی اکبر می پرسد: شما کی مشرف شدید؟ او می گوید: ما همین الان مشرف شدیم!
درمورد مشهدی اکبر نعل برهم ذکر این مطلب ضروری است که : او درمجالس سوگواری سید الشهداء (ع) شرکت می کرد وبه عشق زیارت سالار شهیدان کفش ها را جفت می نمود. نظر به اینکه سنش بالا رفته بود ودیگرامید نداشت که زیارت عتبات عالیات نصیبش شود، هر وقت کفش های عزاداران را جفت می کرد در دلش خطاب به امام حسین (ع) می گفت: یا حسین (ع) چه شد؟ مشهدی اکبر می گوید: هنگامی که از عتبات عالیات برگشتیم وخود را در دو راهی رشت همدان در مدخل قزوین دیدیم، مرحوم زرآبادی به من فرمود: مشهدی اکبر دیگر نگو یا حسین (ع) چه شد؟!
📚گلشن ابرار/ج3 /329.
#صلوات
#عاشقانه
📡 @atre1o1 🇮🇷