زندگينامه وخاطرات طلبهي جانباز
شهيدمدافع حرم محمدهادي ذوالفقاري🦋
دست سوخته...💚
#پسرک_فلافل_فروش
#رمان📚
#پارت_پنجاه_و_سوم
از بالاترين ويژگيهاي آقا هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طي كند طهارت دروني او بود.
بر خلاف بسياري از انسانها كه ظاهر و باطن يكساني ندارند، هادي بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود. حرفش را ميزد و اگر اشكالي در كار خودش ميديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت.
يادم هست اواخر سال ۱۳۹۰ آمد و در حوزه ي كاشف الغطا نجف مشغول تحصيل شد. بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از شهريه استفاده نكرد.آن اوايل به هادي گفتم: نميخواي زن بگيري؟
ميخنديد و مي ً گفت: نه، فعال بايد به درس و بحث برسم. سال بعد وقتي درباره ي زن و زندگي با او صحبت ميكردم، احساس كردم
بدش نميآيد كه زن بگيرد. چند نفر از طلبه هاي هم مباحثه با هادي متأهل شده بودند و ظاهراً در هادي تأثير گذاشته بودند.
يك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت: اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي ازدواج ندارم.
از اين صحبت چند روزي گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: ميخواهم براي پياده روي اربعين به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا كربلارا با پاي پياده طي كنم.
با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما هادي تصميم خودش را گرفته بود. آن روز متوجه شدم كه پشت دست هادي به صورت خاصي زخم شده، فكر ميكنم حالت سوختگي داشت. دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.هادي به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: سيد امروز رسيديم به نجف، منزل هستي بيام؟
گفتم: با كمال ميل، بفرماييد.
هادي به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم. هادي از سفر به بصره و پياده روي تا نجف تعريف ميكرد، اما نگاه من به زخم دست هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود!صحبتهاي هادي را قطع كردم و گفتم: اين زخم پشت دست براي چيه؟
خيلي وقته كه ميبينم. سوخته؟
نميخواست جواب بده و موضوع را عوض ميكرد. اما من همچنان اصرار ميكردم.
بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم!
مدتي قبل در يكي از شبها خيلي اذيت شده بود. ميگفت كه شيطان با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم!
من مات و مبهوت به هادي نگاه ميكردم. درد دنيايي باعث شد كه هادي از آتش شهوت دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود.
گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي...🌿
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
مداحی آنلاین - می رود این نفس اما خبرم می ماند - نریمانی.mp3
6.24M
🍃به وقت مداحی...
🌱می رود این نفس اما خبرم می ماند
🌱می شوم خاک ولی چشم ترم مـی ماند
#کربلاییسیدرضانریمانی
#ماه_رمضان🌙
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
اونجا که خدا میگه:🍃
قــالَلاتَخافاً،إنَّنِي مَعَكُماأسمَـعُوأري
« نترسید؛ خودمهواتونودارم ..!»
چقدردل آدمقرصمیشه !!! :)
#خداجونم♥
ماه مبارک رمضان بود که این عکس را برای من ارسال کرد.
پرسیدم: آقا مهدی موضوع این عکس چیه؟
در جواب پیامم گفت: سفره افطار مدافعان حرم را ببین همسرم. این عکس در دست تو بماند به امانت. تا آن زمان که من شهید شدم، آن وقت به کسانی نشان بده که میگویند: «هر کسی بره سوریه نونش تو روغنه» نشان بده و بگو: این سفره افطار رزمندگان فاطمیون است.
📷 عکس از همسر شهید مدافع حرم سیدمهدی حسینی💥🌷
#شهیدانه
【 @atre_shohada】
گفت ،منیقیندارمفرداشهید میشم ،
برایاینکهجنازمرویزمیننمونہ
باماژیککفپاماسممونوشتم ..
ترکشخمپارهسرشرابرداشت .
ازکفپاششناساییشد...💔
#شهیدعلیاصغرقربانی
【 @atre_shohada】
بهش گفتم: دایی جون!
چرا همش میگی میخوام شهید شم
تو هم مثل بقیه جوونها تشکیل خانواده بده،
حتما پدر خوبی میشی و بچههای خوبی
تربیت میکنی، مثلِ خودت!
بهم گفت: میدونی چیه دایی
شهدا چراغاند! چراغِ راه در تاریکیِ امروز
دایی من میخواهم چراغ باشم!
#شهیدحسینولایتیفر
#شهیدانہ🌱
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃عزیزِ من، وقتی برای رفع نیاز دیگران قدم
بر میداری، میشی رفیقِ خدا💚🌱.
وقتی یه خواستهی قشنگ داری، قبل از
اینکه به خدا بگی، اول نیازِ یه نیازمند
رو برطرف کن :)
#استادشجاعی
#پیشنهادی👌
【 @atre_shohada】
مۍگفت:
مندوستدارم
وقتۍشهادتبیاددنبالم
کہشهادتمبیشترازموندنم
برابقیہاثر داشتہباشہ . .
اونجابودکہفهمیدمبعضیا
تومرگوزندگیشوندنبال
عاقبتبہخیرۍبقیہهستن...
حتۍوقتۍکہدیگہتو
ایندنیاۍِفانۍنیستن . . !🙂
#شهیدمحمدرضادهقان . .🕊
#شهیدانہ🦋
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رودستمالکاغذینوشتهبود
دعاکنمنشهیدشم! :)😭
#شهیدعبدالصالحزارع
#پیشنهاد_دانلود
#شهیدانه♥
【 @atre_shohada】
زندگينامه وخاطرات طلبهي جانباز
شهيدمدافع حرم محمدهادي ذوالفقاري🦋
دوست...💚
حاج باقرشیرازی
#پسرک_فلافل_فروش
#رمان📚
#پارت_پنجاه_و_چهارم
حدود پنجاه سال اختلاف سني داشتيم. اما رفاقت من با هادي حتي همين حالا كه شهيد شده بسيار زياد است! روزي نيست كه من و خانواده ام براي هادي فاتحه نخوانيم. از بس كه اين جوان در حق ما و بيشتر خانواده هاي اين محل احسان كرد.
من كنار مسجد هندي مغازه دارم. رفاقت ما از آنجا آغاز شد كه ميديدم يك جوان در انتهاي مسجد مشغول عبادت و سجده شده و چفيه اي روي سرش ميكشد!
موقعي كه نماز آغاز ميشد، اين جوان بلند ميشد و به صف جماعت ملحق ميشد. نمازهاي اين جوان هم بسيار عارفانه بود.
چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه هاي با اخلاص نجف است. يك بارموقعی که می خواست ُمهر بردارد با هم مواجه شديم و من سلام كردم. اين جوان خيلي با ادب جواب داد. روز بعد دوباره سلام و عليك كرديم.
يكي دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم ايراني است. گفتم:
چطوريد، اسم شما چيست؟ اينجا چه كار ميكنيد؟
نگاهي به چهره ي من انداخت و گفت: يك بنده ي خدا هستم كه ميخوام در كنار اميرالمؤمنين درس بخوانم.كمي به من برخورد. او جواب درستي به من نداد، گفتم:من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده، ميخواستم با شما كه هموطن من هستي آشنا بشم.لبخندي زد و گفت: من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.
اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه آقا هادي رازهايش را به من ميگفت.
مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش ميگفتند اين جوان طلبه ي سخت كوشي است، اما شهريه نميگيرد.
يك بار گفتم: آخه براي چي شهريه نميگيري؟
گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج)استفاده ُ كنم. گفتم: خب خرجي چي كار ميكني؟ خنديد و گفت: ميگذرونيم...
يك روز هادي آمد و گفت: اگه كسي كار لوله كشي داشت بگو من انجام
ميدم،من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده،
ميخواستم با شما كه هموطن من هستي آشنا بشم.
لبخندي زد و گفت: من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.
اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه آقا هادي رازهايش را به من ميگفت.
مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش ميگفتند اين جوان طلبه ي سخت كوشي است، اما شهريه نميگيرد.
يك بار گفتم: آخه براي چي شهريه نميگيري؟
گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج) استفاده ُ كنم. گفتم: خب خرجي چي كار ميكني؟ خنديد و گفت: ميگذرونيم...
يك روز هادي آمد و گفت: اگه كسي كار لوله كشي داشت بگو من انجام ميدم، بدون هزينه. فقط تو روزهاي آخر هفته. گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط پول لوله را بايد بپردازند.
گفتم: خيلي خوبه، براي اولين كار بيا خونه ي ما!
ساعتي بعد هادي با يك گاري آمد! وسايل لوله كشي را با خودش آورده بود. خوب يادم هست كه چهار شب در منزل ما كار كرد و كار لوله كشي براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان آب هيچ چيزي نخورد.هر چه به او اصرار كرديم بي فايده بود. البته بيشتر مواقع روزه بود. اما هادي يا همان كه ما او را به اسم ابراهيم ميشناختيم هيچ مزدي براي لوله كشي خانه ي مردم نجف نميگرفت و هيچ چيزي هم در منزل آنها نميخورد! رفاقت ما با ايشان بعد از ماجراي لوله كشي بيشتر شد.
گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي...🌿
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
مداحی_آنلاین_هر_چقدر_از_ما_گرفتاران_تمنا_می_رسد_نریمانی.mp3
8.7M
🍃به وقت مداحی...
♪هر چقدر از ما گرفتاران تمنا می رسد
♪باز هم از سوی او امروز و فردا می رسد
#کربلاییسیدرضانریمانی
#بسیاردلنشین👌
#ماه_رمضان🌙
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ»
میگه بر اون چیزی که از دست دادید غصه نخورید!
خُب شاید خدا صفحه ی بعدی زندگیمون یه چیز قشنگ برامون کنار گذاشته باشه ...😍
#خدا♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتان را برای شبهای قدر آماده کنید🍃💥
🔹 انواع روزه در ماه مبارک رمضان از منظر آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
#ماه_رمضان 🌙
【 @atre_shohada】
همسرشھید:🍃
ڪمڪماسارتمحسنرابہهمہاطلا؏دادیم
رفتمخانہپیراهنمحسنرورو؎زمینپھن
ڪردمسرمرورو؎اونگذاشتموضجہزدم..
امازمانزیاد؎نگذشتڪہاحساسڪردم
محسنآمدڪنارمدستشرورو؎قلبم
گذاشتودرگوشمگفت:زهراسختیشزیاده
ولۍقشنگۍهاشزیادتره...!💔
#شھیدمحسنحججۍ
【 @atre_shohada】
از ابزارهای توسّل و تقرّب به پروردگار،
توجّه به ارواح مطهّر شهیدان است.
شب قدر اگر میخواهیم دعای مستجاب داشته باشیم،
شهدا را شفیع قرار بدهیم:)😭
#حضرتآقا♥
#شهیدانه🌱
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
یا علی! نامِ تو بردم، نه غمی ماند و نه همّی..
بأبی أنت و امی...
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده نه غمّی..
بأبی أنت و امی...:)♥️
#ابوتراب
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
17.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 ایمان یعنی چی؟
👌🏻یک تعریف متفاوت و دلنشین که احتمالا کمتر شنیدهاید!
بخشی از مبحث چگونه به خدا و امام زمان(عج) مقرب شویم؟
امامزاده صالح(ع)(فرحزاد)، هرشب ساعت ۲۳
پخش تلوزیونی هر روز بعد از نماز ظهر از شبکه پنج سیما
#تقرب
#پناهیان
【 @atre_shohada】
زندگينامه وخاطرات طلبهي جانباز
شهيدمدافع حرم محمدهادي ذوالفقاري🦋
پاڪت...💚
حاج باقرشیرازی
#پسرک_فلافل_فروش
#رمان📚
#پارت_پنجاه_و_پنجم
دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در منزل ما كار ميكرد او را بهترشناختم.
بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالابياورد.
چند بار خانم من، كه جاي مادر هادي بود، برايش آب آورد. هادي فقط زمين را نگاه ميكرد و سرش را بالا نميگرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: من به اين جوان تهراني بيشتر از چشمان خودم اطمينان دارم.
بعد از آن، با معرفي بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله كشي كرد. كار لوله كشي آب در مسجد را هم تكميل كرد. من و هادي خيلي رفيق شده بوديم. ديگر خيلي از حرفهايش را به من ميزد.يك بار بحث خواستگاري پيش آمد. رفته بود منزل يكي از سادات علوي.
آنجا خواسته بود كه همسر آينده اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع جواب رد شنيده بود.جاي ديگري صحبت كرد. قرار بود بار ديگر با آمدن پدرش به خواستگاري برود كه ديگر نشد.اين اواخر ديگر در مغازه ي ما چاي هم ميخورد! اين يعني خيلي به ما اطمينان پيدا كرده بود. يك بار با او بحث كردم كه چرا براي كار لوله كشي پول نمي گيري؟ خب نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و...
هادي خنديد و گفت: خدا خودش ميرسونه.
دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعني چي خدا خودش ميرسونه؟ بعد با لحني تندگفتم: ما هم بچه آخوند هستيم و اين روايتها را شنيده ايم. اما آدم بايد براي كار و زندگي اش برنامه ريزي كنه، تو پس فردا ميخواي زن بگيري و...
هادي دوباره لبخند زد و گفت: آدم براي رضاي خدا بايد كار كنه، اوستا كريم هم هواي ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامونميفرسته.
من فقط نگاهش ميكردم. يعني اينكه حرفت را قبول ندارم. هادي هم مثل هميشه فقط ميخنديد!بعد مكثي كرد و ماجراي عجيبي را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان ياد اين ماجرا ميفتم حال و روز من عوض ميشود.
آن شب هادي گفت: شيخ باقر، يه شب توهمين نجف مشكل مالي پيدا كردم و خيلي به پول احتياج داشتم. ً آخر شب مثل هميشه رفتم توي حرم و مشغول زيارت شدم. اصلا هم
حرفي درباره ي پول با مولا اميرالمؤمنين نزدم. همين كه به ضريح چسبيده بودم، يه آقايي به سر شانه ي من زد و گفت: آقا اين پاكت مال شماست. برگشتم و ديدم يك آقاي روحاني پشت سر من ايستاده. او را نميشناختم.
بعد هم بي اختيار پاكت را گرفتم. هادي مکثي کرد و ادامه داد: بعد از زيارت راهي منزل شدم. پاكت را بازكردم. با تعجب ديدم مقدار زيادي پول نقد داخل آن پاكت است!هادي دوباره به من نگاه كرد و گفت: شيخ باقر، همه چيززندگي من و شما دست خداست. من براي اين مردم ضعيف، ولي با ايمان كار ميكنم. خدا هم هر وقت احتياج داشته باشم برام ميذاره تو پاكت و ميفرسته!
خيره شدم توي صورتش. من ميخواستم او را نصيحت كنم، اما او واقعيت اسلام را به من ياد داد. واقعاً توكل عجيبي داشت. او براي رضاي خدا كار كرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبي داد.بعدها شنيدم که همه از اين خصلت هادي تعريف ميکردند. اينکه
کارهايش را خالصانه براي خدا انجام ميداد. يعني براي حل مشکل مردم کار ميکرد اما براي انجام کار پولي نميگرفت.
گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي...🌿
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
مداحی آنلاین - وقت سحر با حال غم - امیر برومند.mp3
4.01M
🍃به وقت مداحی...
•وقت سحر با حال غم
•راهیه مسجد شد آقا...😭
#امیربرومند
#بسیاردلنشین👌
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
«لا تَخَف وَ لاتَحزَن، إِنّا مُنَجّوكَ»
خدا میگه : نترس، نگران نباش، آخه من که نمیذارم اینطوری بمونه نجاتت میدم.✨
#خداےجانم♥
#قشنگ😍
•🍃🕊•
بهسراغقلبمانبرویموامتحانشڪنیم، آیابهعشقخداےسبحانزندهاسٺ،
یاباحُبدنیازندگۍمیڪند..؟!(:
#شھیدسیدمحمدباقرصدر
【 @atre_shohada】