eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
بدانید برای هرکس کربلایی وجود دارد. تا ما را با کربلا نیازمودند از این دنیا نمی‌برند!
دستان به خون آغشته مادرش را ببین...😔☝️ یادت نرود .... مادری از عشقش گذشت ....💔 تا تو عاشق شوی .....❤️ شهیدمحمدحسین_حدادیان🕊 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌼 @atre_shohada
عطــــرشهــــدا 🌹
#قصه‌دلبری #رمان📚 #پارت_بیست_و_پنجم بعد از تشیع دوستانش وی آمد می گفت : «فلانی شهید شده بچه‌ ی سه م
📚 و سروته قضیه را به هم می آورد ،اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو میری ها بود ، می رفت جلوی ساعت می نشست ، دستش را می گذاشت زیر چانه اش ومیگفت :« وقت گرفتم از همین الان شروع شد»باید تا نیم ساعت دیگر آشتی میکردم وگرنه میگفت :«قول دادی باید پاشم وایسی»از آن آدم هایی نبود که خیلی اسم امام زمان را بیاورد ، ولی در مأموریت آخر قشنگ می نوشت : « واقعا اینجا حضور دارن! همون طور که امام حسین (ع) شب عاشورا دستشون رو گرفتن و جایگاه یارانشون رو نشون دادن ، اینجاهم واقعا همون جور ،اینجا تازه میتونی حضورشون رو پررنگ تر حس کنی! » در کل ۲۹ روزی که در منطقه بودم ، سه بار زنگ زد .آنجا اینترنت نداشتم ، ارتباط تلگرامی مان هم قطع شد ، خیلی محترمانه و مؤدبانه صحبت می کرد و مشخص بود کسی پهلویش ایستاده که راحت نبود.هیچ وقت این قدر مؤدب ندیده بودمش🙂گاهی که دلم تنگ می شد ، دوباره به پیام هایش نگاه می کردم..می دیدم آن موقع به من همه چیز را گفته ، ولی گیرایی من ضعیف بوده و فهوای کلامش را نگرفته ام . از این واضح تر نمی توانست بنویسد :قبل از اینکه من شهید بشم ، خدا به تو صبر و تحمل میده ! 😍😁 _مطمئنم تو و امیرحسین سپرده شدین دست یکی دیگه !🙂سفرم افتاده بود در ایام محرم . خیلی سخت گذشت .از طرفی بلاتکلیف بودم که چرا این قدر امروز و فردا می کند.از طرفی هم هیچ کدام از مراسم آنجا به دلم نمی چسبید ،سال های قبل با محمد حسین ، محرم و صفر سرمان را می گرفتی هیئت بود ، تهمان را می گرفتی هیئت ،عربی نمی فهمیدم ، دست وپاشکسته فرازهای معروف مقتل را متوجه می شدم..افسوس می خوردم چرا تهران نماندم .ولی دلم را صابون می زدم برای ایام اربعین ..فکر می کردم هر چه اینجا به ظاهر کمتر گذرم می افتد به هیئت و روضه ، به جایش در مسیر نجف تا کربلا جبران یادم نمی رود.یکشنبه بود که زنگ زد 🙁😓 بهش گفتم : « اگه قرار نیست بیای ، راست و پوست کنده بگو ، برمی گردم ایران!» گفت : « نه هرطور شده تا یکشنبه هفته بعد خودم رو میرسونم!»☺️☺️ نمیدانم قبل از نماز ظهر بود یا بعد از نماز ، شنبه هفته بعد ، چشمم به در و گوشم به زنگ بود ..با اطمینانی که به من داده بود ، باورم نمیشد بدقولی کند .یک روز دیگر وقت داشت . . ۲۸ روز به امید دیدنش ، در غربت چشمم به در سفید شد 😕😕 حاج آقا آمد . داخل اتاق راه می رفت . تا نگاهش می کردم چشمش را از من میدزدید .. نشست روی مبل ، فشارش را گرفت .. رفتارش طبیعی نبود 🤦🏻‍♀ حرف نمیزد ، دور و بر امیرحسین هم آفتابی نشد.. مانده بودم چه اتفاقی افتاده 😶 قرآن روی عسلی را برداشتم که حاج آقا ناگهان برگشت و گفت : « پاشو جمع کن بریم دمشق ! » 😶🙄 مکث کرد ، نفس به سختی از سینه اش بالا آمد ، خودش را راحت کرد: « حسین زخمی شده ! » 😔😭 ناگهان حاج خانم داد زد : « نه ، شهید شده به همه اول می گن زخمی شده »😭 سرم روی صفحه قرآن خشک شد😶💔 داغ شدم ، لبم را گاز گرفتم ، پلکم افتاد . انگار بدنم شده بود پر کاه و وسط هوا و زمین می چرخید .. نمیدانستم قرآن را ببندم یا سوره را تمام کنم یک لحظه هم فکر نکردم ممکن است شهید شده باشد . . سریع رفتم وضو گرفتم ایستادم به نماز .. نفسم بند آمده بود! فکر می کردم زخمی شده و دارد از بدنش خون می رود .. تابه حال مجروح نشده بود که آمادگی اش را داشته باشم 😞نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم .. مستأصل شده بودم و فقط نماز می خواندم! حاج آقا گفت : « چمدونت رو ببند ! » اما نمی توانستم . حس از دست و پایم رفته بود .. خواهر کوچک محمدحسین وسایلم را جمع کرد . .قرار بود ماشین بیاید دنبالمان 😣😖در این فرصت ، تندتند نماز می خواندم .داشتم فکر می کردم دیگر چه نمازی بخوانم که حاج آقا گفت : ماشین اومد ! » به سختی لباسم را پوشیدم .توان بغل کردن امیرحسین را نداشتم 😣یادم نیست چه کسی آوردش تا داخل ماشین .. انگار این اتوبان کش می آمد و تمامی نداشت!نمیدانم صبرمن کم شده بودیا دلیل دیگری داشت 🙁هی میپرسیدم : « چرا هرچی میریم ، تموم نمیشه ؟ »حتی وقتی راننده نگه داشت ، عصبانی شدم که « الان چه وقت دستشویی رفتنه ؟ »لبهایم می لرزید و نمی توانستم روی کلماتم مسلط شوم 😢می خواستم نذر کنم . شاید زودتر خونریزی اش بند می آمد 😢 مغزم کار نمی کرد . ختم قرآن ، نماز مستحبی ، چله ، قربانی ، ذکر ، به چه کسی ؟ به کجا ؟ می خواستم داد بزنم 😭قبلا چند بار می خواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت : « برای چی ؟ اگه با اصل رفتنم مشکل نداری ، کار درستی نیست!وقتی عزیزترین چیزت روبه راه خدا می فرستی که دیگه نذرنداره!😭😞هم می خوای بدی هم می خوای ندی ؟ »می گفتم : « درسته که چمران شهید شد و به آرزوش رسید ، ولی اگه بود شاید بیشتر به درد کشور می خورد.زیر بار نمی رفت : می گفت:« ربطی ندارد!» 📚زندگینامه‌شهید‌محمد‌حسین‌محمد‌خانی ... 【 @atre_shohada
ارتش میلیونی.mp3
4.74M
🍃به وقت مداحی... •میخام برم اضافه شم •به اون ارتش میلیونی 🖤 【 @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
•♥️🌱• صد فتنه در عراق و یمن هم بپا شود ما را حسین(ع) دور خودش جمع می‌کند...🙃🥀
◽️حاج قــاسم..! رفیق خوشبخت ما !جای خالی‌‌ات در مجالس روضه اربـاب، نفس‌هایمان را تنگ میڪند. این محرم، دومین محرمی‌ست ڪه مهمان سیدالشهداء هستی . انگار تقدیر این بود ڪه قطره ای از دریای مصیبت حسین علیه‌السلام را هنگام دیدن دست بریده علمدارش بچشیم.. ◽️و چه تلخ بود این تقدیر! چه بهای سنگینی پای آن دادیم! خدا صبور ڪند ما را در مصیبتت .. حقا ڪه همنشینی با حسین بن علی، تنها سزاوار خودت بود و بس! @atre_shohada
⊰•🌸🖇️•⊱ . میگفت‌اگھ‌برآی‌خدآڪارڪنۍ🖐🏼 شھآدت‌میآد‌بغلت‌مےگیرھ :) آخرش‌میشے‌الگوی‌ِچندتاجوون‌🌱• ڪھ‌آرزوی‌شھآدت‌دآرن! همینقدرقشنگ‌‌ودلبر🥲♥️ خدآهمہ‌چیو‌میچینھ‌وآست☕️• توفقط‌بآید‌برآی‌خودش‌ڪآرڪنے... 🕊 【 @atre_shohada
💠پیامبر گرامی صلی الله و علیه وآله نماز از آداب اولیه دین است، و آن مایه خشنودی خدا ، و راه و روش پیامبران الهی است. بحارالانوار جلد 82 صفحه 231 تنها روزنه ی نزدیکی به خالق آسمان ها و زمین نماز است. نور چشم مومن ، مظهر عشق و عاطفه و روزنه امید بینوایان ویا عارفان ودیگر انسان ها به خداوند جهان آفرین وستونی محکم بر دین را استوار تر کرده. مآمنی است بین انسان وبنده ی عارف او؛ نماز کلید همه ی قفل های بسته ی گیتی است که فقط با آن باز میشود و خشنودی پروردگار وسعات انسان را در هر دو دنیا را در پیش دارند. 📿 @atre_shohada
پیرےومرگ عجب‌غصه‌ے جان‌فرسایے‌‌است تاجوانیم ؛ دعاکن بہ‌شهادت برسیم♥️ 🌱 【 @atre_shohada
تو برای خدا باش خدا و همه ملائکه‌اش برای تو خواهند بود..! @atre_shohada