فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتان را برای شبهای قدر آماده کنید🍃💥
🔹 انواع روزه در ماه مبارک رمضان از منظر آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
#ماه_رمضان 🌙
【 @atre_shohada】
همسرشھید:🍃
ڪمڪماسارتمحسنرابہهمہاطلا؏دادیم
رفتمخانہپیراهنمحسنرورو؎زمینپھن
ڪردمسرمرورو؎اونگذاشتموضجہزدم..
امازمانزیاد؎نگذشتڪہاحساسڪردم
محسنآمدڪنارمدستشرورو؎قلبم
گذاشتودرگوشمگفت:زهراسختیشزیاده
ولۍقشنگۍهاشزیادتره...!💔
#شھیدمحسنحججۍ
【 @atre_shohada】
از ابزارهای توسّل و تقرّب به پروردگار،
توجّه به ارواح مطهّر شهیدان است.
شب قدر اگر میخواهیم دعای مستجاب داشته باشیم،
شهدا را شفیع قرار بدهیم:)😭
#حضرتآقا♥
#شهیدانه🌱
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
یا علی! نامِ تو بردم، نه غمی ماند و نه همّی..
بأبی أنت و امی...
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده نه غمّی..
بأبی أنت و امی...:)♥️
#ابوتراب
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
17.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 ایمان یعنی چی؟
👌🏻یک تعریف متفاوت و دلنشین که احتمالا کمتر شنیدهاید!
بخشی از مبحث چگونه به خدا و امام زمان(عج) مقرب شویم؟
امامزاده صالح(ع)(فرحزاد)، هرشب ساعت ۲۳
پخش تلوزیونی هر روز بعد از نماز ظهر از شبکه پنج سیما
#تقرب
#پناهیان
【 @atre_shohada】
زندگينامه وخاطرات طلبهي جانباز
شهيدمدافع حرم محمدهادي ذوالفقاري🦋
پاڪت...💚
حاج باقرشیرازی
#پسرک_فلافل_فروش
#رمان📚
#پارت_پنجاه_و_پنجم
دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در منزل ما كار ميكرد او را بهترشناختم.
بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالابياورد.
چند بار خانم من، كه جاي مادر هادي بود، برايش آب آورد. هادي فقط زمين را نگاه ميكرد و سرش را بالا نميگرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: من به اين جوان تهراني بيشتر از چشمان خودم اطمينان دارم.
بعد از آن، با معرفي بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله كشي كرد. كار لوله كشي آب در مسجد را هم تكميل كرد. من و هادي خيلي رفيق شده بوديم. ديگر خيلي از حرفهايش را به من ميزد.يك بار بحث خواستگاري پيش آمد. رفته بود منزل يكي از سادات علوي.
آنجا خواسته بود كه همسر آينده اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع جواب رد شنيده بود.جاي ديگري صحبت كرد. قرار بود بار ديگر با آمدن پدرش به خواستگاري برود كه ديگر نشد.اين اواخر ديگر در مغازه ي ما چاي هم ميخورد! اين يعني خيلي به ما اطمينان پيدا كرده بود. يك بار با او بحث كردم كه چرا براي كار لوله كشي پول نمي گيري؟ خب نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و...
هادي خنديد و گفت: خدا خودش ميرسونه.
دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعني چي خدا خودش ميرسونه؟ بعد با لحني تندگفتم: ما هم بچه آخوند هستيم و اين روايتها را شنيده ايم. اما آدم بايد براي كار و زندگي اش برنامه ريزي كنه، تو پس فردا ميخواي زن بگيري و...
هادي دوباره لبخند زد و گفت: آدم براي رضاي خدا بايد كار كنه، اوستا كريم هم هواي ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامونميفرسته.
من فقط نگاهش ميكردم. يعني اينكه حرفت را قبول ندارم. هادي هم مثل هميشه فقط ميخنديد!بعد مكثي كرد و ماجراي عجيبي را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان ياد اين ماجرا ميفتم حال و روز من عوض ميشود.
آن شب هادي گفت: شيخ باقر، يه شب توهمين نجف مشكل مالي پيدا كردم و خيلي به پول احتياج داشتم. ً آخر شب مثل هميشه رفتم توي حرم و مشغول زيارت شدم. اصلا هم
حرفي درباره ي پول با مولا اميرالمؤمنين نزدم. همين كه به ضريح چسبيده بودم، يه آقايي به سر شانه ي من زد و گفت: آقا اين پاكت مال شماست. برگشتم و ديدم يك آقاي روحاني پشت سر من ايستاده. او را نميشناختم.
بعد هم بي اختيار پاكت را گرفتم. هادي مکثي کرد و ادامه داد: بعد از زيارت راهي منزل شدم. پاكت را بازكردم. با تعجب ديدم مقدار زيادي پول نقد داخل آن پاكت است!هادي دوباره به من نگاه كرد و گفت: شيخ باقر، همه چيززندگي من و شما دست خداست. من براي اين مردم ضعيف، ولي با ايمان كار ميكنم. خدا هم هر وقت احتياج داشته باشم برام ميذاره تو پاكت و ميفرسته!
خيره شدم توي صورتش. من ميخواستم او را نصيحت كنم، اما او واقعيت اسلام را به من ياد داد. واقعاً توكل عجيبي داشت. او براي رضاي خدا كار كرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبي داد.بعدها شنيدم که همه از اين خصلت هادي تعريف ميکردند. اينکه
کارهايش را خالصانه براي خدا انجام ميداد. يعني براي حل مشکل مردم کار ميکرد اما براي انجام کار پولي نميگرفت.
گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي...🌿
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
مداحی آنلاین - وقت سحر با حال غم - امیر برومند.mp3
4.01M
🍃به وقت مداحی...
•وقت سحر با حال غم
•راهیه مسجد شد آقا...😭
#امیربرومند
#بسیاردلنشین👌
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
«لا تَخَف وَ لاتَحزَن، إِنّا مُنَجّوكَ»
خدا میگه : نترس، نگران نباش، آخه من که نمیذارم اینطوری بمونه نجاتت میدم.✨
#خداےجانم♥
#قشنگ😍
•🍃🕊•
بهسراغقلبمانبرویموامتحانشڪنیم، آیابهعشقخداےسبحانزندهاسٺ،
یاباحُبدنیازندگۍمیڪند..؟!(:
#شھیدسیدمحمدباقرصدر
【 @atre_shohada】
سال بعد این ایام
یک عده را
به نام #شهید میشناسند
همان هایی ڪه
میدانستند
چگونه
بخواهند و بگیرند..
#شب_قدر
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
نَمَک❗️❗️
سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم.💥
من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه راسرببرند.
#حاج_قاسم 🌺
#شهیدانه
【 @atre_shohada】
فاصلہ هاتون رو مدیریت ڪنید
مثل فاصلہ گرفتن از گناھ
بیشترش ڪن‼️
#تلنگر💥
【 @atre_shohada】
ماه رمضون یه طوریه که
اگه 60 سالهم گناه کرده باشیم،
توی این یه ماه میتونیم جبرانش کنیم❗️
فقط باید اراده کنیم، فَــــقَــــطــ باید اراده کنیم و ازش بخوایم!
خدامون مےبــخــشـــہ🍃
#ماه_رمضان🌙
#شب_قدر
【 @atre_shohada】
زندگينامه وخاطرات طلبهي جانباز
شهيدمدافع حرم محمدهادي ذوالفقاري🦋
طلبه ی لوله کش...💚
#پسرک_فلافل_فروش
#رمان📚
#پارت_پنجاه_و_ششم
هادي در كنار درس خواندن براي طلبه ها صحبت ميكرد و به شرايط روز عراق و موقعيت آمريكا و دشمني اين كشور بامسلمانان اشاره ميكرد. حالا ديگر زبان عربي را به خوبي تكلم ميكرد. خيلي از طلبه ها عاشق هادي شده بودند.
او با درآمد شخصي خودش بارها دوستان را به خانه ي خودش دعوت ميكرد و براي آنها غذا درست ميكرد. منزل هادي محل رفت و آمد دوستان ايراني نيز شده بود. در ايام اربعين،
خانه را براي اسكان زائران آماده ميكرد و خودش مشغول پخت و پز و پذيرايي از زائران ابا عبدالله الحسين ميشد.
برخي از دوستان عراقي هادي ميگفتند: تو نميترسي كه در اين خانه ي بزرگ و قديمي و ترسناك، تك و تنها زندگي ميكني؟
هادي هم ميگفت: اگر مثل من مدتها كنارخيابان خوابيده بوديد قدر اين خانه را ميدانستيد!
بعد از آن رفت و آمد هادي با منازل دوستان طلبه اش بيشتر شد. در اين رفت و آمدها متوجه شد كه بيشتر دوستان طلبه، از خانواده هاي مستضعف نجف هستند. بسياري از اين خانواده ها در منازلي زندگي ميكنند كه از نيازهاي اوليه محروم است.اين خانه ها آب لوله كشي نداشت. با اينكه آب لوله كشي تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالي براي لوله كشي نداشتند.
اين موضوع بسيار او را رنج ميداد. براي همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت.
دستگاه هاي مربوط به لوله كشي را خريد و چند روزي در مغازه ي يكي از دوستانش ماند تا نحوه ي لوله كشي با لوله هاي جديد پلاستيكي را ياد بگيرد. هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهي نجف شد. حالا صبح تا عصر در كلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهيه ميكرد و به خانه ي طلبه هاي نجف ميرفت.
از خود طلبه ها كمك ميگرفت و منازل مردم مستضعف، ولي مؤمن نجف را لوله كشي آب ميكرد. خستگي براي اين جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر كلاس بود. بعد هم كمي غذا ميخورد و سوار بر دوچرخه اي كه تازه خريده بود راهي ميشد و در خانه هاي مردم مشغول كار ميشد.برخي از دوستان هادي نمي فهميدند! يعني نميتوانستند تصور كنند كه
يك طلبه كه قرار است لباس روحاني بپوشد چرا اين كارها را انجام ميدهد؟!
برخي فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعني آهسته قدم برداشتن و ذكر گفتن و دعا كردن و...
براي همين به او ايراد ميگرفتند. حتي برخي ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه مي آيد ايراد ميگرفتند!اما آنها كه با روحيات هادي آشنا بودند مي فهميدند كه او اسلام واقعي
را شناخته. هادي اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعني لباس خدمت به اسلام و مسلمين به هر نحو ممكن.با اينكه فقط دو سال از حضور هادي در نجف ميگذشت امادوستان
زيادي پيدا كرده بود. برخي جوانان طلبه، كه كاري جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به كارهاي هادي نگاه ميكردند. او در هر كاري كه وارد ميشد به بهترين نحو عمل ميكرد.كم كم خيلي ها فهميدند كه هادي در كنار درس مشغول لوله كشي آب براي خانه هاي مردم محروم شده. هادي با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام ميشد خدمت بزرگي با خانواده هاي طّلب ميكرد.اخلاص و تقوا و ايمان هادي اثر خود را گذاشته بود. او هر جا ميرفت ميخواست گمنام باشد. هيچ گاه از خودش حرفي نميزد. هرگز نديديم كه به خاطر پول كاري را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او ميگفتند. چندين نفر را ميشناختم که در تشييع هادي شرکت کردند و ميگفتند:
ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله کشي آب منزلشان اشاره ميکردند.هادي غير از حوزه هر جاي ديگر هم كه وارد ميشد بهترين نظرات را ارائه ميكرد.
در مسائل امنيتي به خاطر تجربه ي بسيج و فتنه ي ۱۳۸۸ بسيار مسلط بود. از طرفي ديدگاه هاي فرهنگي او به جهت تجربه ي فعاليت در مسجد بسيار موثر بود. شايد به همين خاطر بود كه مسئولان حشدالشعبي به اين طلبه ي ايراني بسيار علاقه پيدا كردند.
رفت و آمد هادي با نيروهاي مردمي زياد شده بود. او به كار هنري و ساخت فيلم علاقه داشت و اين روند را بين نيروهاي حشدالشعبي گسترش داد.
گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي...🌿
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
«وَ من عرفَ الله لم یبقَ لَهُ رغْبَة فیما سِواه»
و هر کس خدا را شناخت؛
دیگر رغبتی به چیز های دیگر
برایش نمی ماند!....:)♥️🌱
#خدا🔖
یہ جوری زندگی کن کہ
خدا عاشقت بشه اگر
خدا عاشقت بشه خوب
تو رو خریداری می کنہ...❤️
#شهیدمحسنحججی
#شهدا🦋
【 @atre_shohada】
حجت الاسلام والمســلمین صداقت یکی از دوســتان صمیمی شــهید محمدخانی، نقطه بارز شــهید را «عاشقی» نامید و گفت: محمد حسین در هر عرصه ای که وارد می شد عاشقانه عمل می کرد و همین امر باعث شد تا روز به روز قیمتی تر بشود تا جایی که پیراهن شهادت بر قامتش نقش ببندد.
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی🌸
#شهیدانه ✨
【 @atre_shohada】
هیچوقت کسی و نفرین نکنید !
حتی به شوخی تو حرفاتون ، پرندههایی
هستن تو آسمون به نام ‹ پرندههای آمین زن ›
که نفرینتون و آمین میگن . .
خلاصه کسی و نفرین نکنید
فقط واگذارش کنید به خد :)!'🧡'🌸
#تلنگر💥
【 @atre_shohada】
آلودگی هواے دلم ، با ریزگردهاے گناه ، در مرحله هشدار است ..
اما فیلتر شب قدر ، براےپاڪسازے همه دل ها ڪافی است...!(:😢
-قدر را قدر بدانیم
#شبقدر
#امام_علی
【 @atre_shohada】
شھادت.. شوخۍنیسٺ!
بہحرفنیسٺ، قلبترابومۍڪنند
بوےدنیابدهی ردی...💔
#شهیدانہ🌱
【 @atre_shohada】
زندگينامه وخاطرات طلبهي جانباز
شهيدمدافع حرم محمدهادي ذوالفقاري🦋
برڪت...💚
#پسرک_فلافل_فروش
#رمان📚
#پارت_پنجاه_و_هفتم
بركت در مال چيزي نيست كه با مفاهيم مادي و دنيايي قابل بحث و توجيه باشد.
برخي افراد بودند كه آنچه را كه خدا در اختيارشان نهاده بود براي رفع مشكلات مردم قرار ميدادند و خدا هم از خزانه ي غيب خود مشكلات مالي آنها را برطرف ميكرد.
ً مثال، شهيد ابراهيم هادي. دوستي ميگفت: يک شب ابراهيم را ديدم که در کوچه راه ميرود. پرسيدم: کاري داري؟
گفت: از صبح تا به حال کسي از بندگان خدا را نديدم که مشکل مالي داشته باشد و من بتوانم مشکل او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم.
ابراهيم هادي هيچ گاه پول را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به دستش ميرسيد مشكلات بسياري از رفقا را برطرف ميكرد.
بارها شده بود كه مسافركشي ميكرد و پول آن را خرج هيئت و يا افراد نيازمند ميكرد.
اين ويژگيهاي شهيد ابراهيم هادي براي هادي ذوالفقاري خيلي جالب بود. هادي ذوالفقاري ابراهيم را خيلي دوست داشت براي همين سعي ميكرد مانند اين شهيد عزيز با درآمد خودش مشكلات مردم را برطرف كند.يادم هست كه در تهران تصوير نسبتاً بزرگ شهيد ابراهيم هادي را جلوي موتور نصب كرده بود و اينطرف و آنطرف ميرفت. هادي هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از مشكلات خلق خدا برطرف كند.
بايد اشاره كرد كه نشستن و دعا كردن، براي اينكه خداوند بركت خود را نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده. انسان اگر ميخواهد به جايي برسد، بايد تلاش كند. زماني كه هادي
ذوالفقاري در تهران بود و در بازار آهن فعاليت ميكرد، هميشه دست خير داشت. خصوصاً براي هيئتها بسيار خرج ميكرد. هادي ميگفت بايد مجلس امام حسين پررونق باشد. بايد اين بچه ها كه به هيئت ميآيند خاطره ي خوشي داشته باشند.هر بار كه براي هيئت و يا كارهاي فرهنگي مسجد احتياج به كمك مالي داشتيم اولين كسي كه جلو ميآمد هادي بود. هميشه آماده بود براي هزينه كردن.يك بار به هادي گفتم: از كجا اين همه پول ميياري؟ مگه توي بازار چقدر بهت حقوق ميدن؟
خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي اينطور كارها پول داشته باشم. خدا هم كمكم ميكنه.
پرسيدم: چطوري؟
گفت: بايد تلاش كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرجها رو تأمين كنم، بعد از كار بازار آهن، با موتور كار ميكنم. بار ميبرم، مسافر و... خدا هم توي پول ما بركت قرار ميده. هادي در نجف هم دست از اين كارها بر نميداشت.
بسياري از طلبه هاي نجف از فعاليتهاي هادي ميگفتند و اينكه نميدانستند هادي از كجا پول ميآورد، اما كارهاي خير ماندگاري از خود به يادگار ميگذارد.زماني كه هادي شهيد شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و خاطرات خود را از
هادي بيان كردند.يكي ميگفت: اين عبايي را كه دارم هادي برايم خريد، ديگري به نعلين خود اشاره كرد.يكي ديگر از آنها از لوله كشي آب خانه اش ميگفت و...
هادي براي تأمين هزينه ي اين كارها در نجف كار ميكرد. اين اواخر كاري كرده بود كه مسئولان گروه هاي نظامي مردمی حشدالشعبي حسابي به او اطمينان داشتند.
هميشه پول در اختيار او ميگذاشتند تا براي كارهاي فرهنگي كه در نظر دارد هزينه كند.
گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي...🌿
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】