eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
رفاقت هایتان را خط بہ خط ڪلمہ بہ ڪلمہ مرور می‌ڪنیم شاید فهمیدیم رفاقت تان بهانہ شهادت بود یا شهادت بهانہ رفاقت!🌼🤍 ♥ 【 @atre_shohada
💠آثار علمی نماز 📌امام مهدى علیه السلام: ما اُرغِمَ أنفُ الشَّیطانِ بِشَى ءٍ مِثلِ الصَّلاةِ؛ امام مهدى علیه السلام:هیچ چیز مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمى مالد. [ . بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 176 .] طبق تحقیقات انجام شده توسط پروفسور لای نشان می دهد DNA 🧬 سلول های مغزی در اثر امواج مغناطیسی خارجی آسیب زیادی می بینند؛ از طرفی در طول شبانه روز مغز با میدان های مغناطیسی بیرونی ناشی از نیروگاه ها، امواج و از سمت دیگر میدان زمین مواجه می شود 🤒 که شدیداً آسیب زا است، بنابراین زمانی که انسان رو به قبله نماز می خواندبه هنگام سجده میدان مغناطیسی زمین و بدن بر هم منطبق می شود و همانند رسانا منجر به دفع مواد الکتریسیته از سر به زمین می شود.👌 📿 @atre_shohada
در زندگی به معنویات اهمیت زیادی می داد و برای انجام اعمال عبادی خود نظم مشخصی داشت. اهل نمازشب بود؛ زیارت عاشورا ،دعای عهد و تسبیحات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ترک نمی کرد. برای رفتن به عزاداری های ائمه معصومین برنامه‌ریزی می‌کرد و به این کار بسیار علاقه داشت. ذکر های روز را می خواند و برای خودش اذکار مشخصی داشت و به مداومت در انجام برنامه های عبادی خود مُصر بود. ✍به نقل از مادر شهید ♥ 【 @atre_shohada
تلخی‌برخورد‌صادقانه‌رابرشیرینی برخوردمنافقانه‌ترجیح‌می‌دهم . @atre_shohada
📌بین خودمون باشه ✨بیاین زاویه دیدمون رو نسبت به دنیا و زیبایی هاش ودلیل زندگی مون را دوباره بازنگری کنیم🌱 @atre_shohada
عطــــرشهــــدا 🕊
#قصه‌دلبری #رمان📚 #قسمت_سیزدهم ولی باز گوشش یه این حرفا بدهکار نبود . خیلی به هم ریخته می شد . ترج
📚 ازهمان روزهای اول، متوجه شد که جانم برای لواشک درمی رود😅🤦🏻‍♀ هفته ای یک بار راحتما گل می خرید ، همه جوره می خرید😍❤️ گاهی یک شاخه ساده،گاهی دسته تزیین شده. بعضی وقت ها یک بسته لواشک، پاستیل یا قره قورت هم می گذاشت کنارش😅 اوایل چند دفعه بو بردم از سرچهار راه می خرد. بهش گفتم:واقعا برای من خریدی یا دلت برای اون بچه گل فروش سوخت؟😉 از آن به بعد فقط می رفت گل فروشی😂 دل رحمی هایش را دیده بودم ، مقید بود پیاده های کنار خیابان را سوار کند، به خصوص خانواده هارا .. یک بار در صندوق عقب ماشین عکس رادیولوژی دیدم ، ازش پرسیدم: این مال کیه؟ گفت:راستش مادر و پسری رو سوار کردم که شهرستانی بودن واومده بودن برای دوا درمون. پول کم آورده بودن و داشتن بر می گشتن شهرستون! به مقدارنیاز، پول برایشان کارت به کارت کرده بود و دویست هزار تومان هم دستی به آن ها داده بود،بعد برگشته بود وآن ها را رسانده بود بیمارستان. می گفت:ازبس اون زن خوشحال شده بود،یادش رفته عکسش رو برداره! رفته بود بیمارستان که صاحب عکس را پیدا کند یا نشانی ازشان بگیرد و بفرستد برایشان. گاهی به بهزیستی سرمی زد وکمک مالی می کرد.وقتی پول نداشت،نصف روز می رفت با بچه ها بازی می کرد😍😁 یک جا نمی رفت ، هردفعه مکان جدیدی..برای من که جای خود داشت ، بهانه پیدا می کرد برای هدیه دادن😅 اگر در مناسبتی دستش تنگ بود ، می دیدی چند وقت بعد با کادو آمده و می گفت:این به مناسبت فلان روز که برات هدیه نخریدم!😁 یا مناسبت بعدی ، عیدی می داد در حد دوتا عیدی .سنگ تمام می گذاشت😍 اگر بخواهم مثال بزنم ، مثلا روز ازدواج حضرت فاطمه علیه السلام وحضرت علی علیه اسلام رفته بود عراق برای ماموریت. بعد که امد ، یک عطر وتکه ای از سنگ حرم امام حسین علیه السلام برایم آورده بود،گفت: این سنگ هم سوغاتی تو . عطر هم برای روز ازدواج حضرت فاطمه علیه اسلام وحضرت علی علیه اسلام! درهمان ماموریت خوشحال بود که همه عتبات عراق را دل سیر زیارت کرده است.درکاظمین ، محل اسکانش به قدری نزدیک حرم بوده که وقتی پنجره را باز می کرد ، گنبد را به راحتی می دید😍 شب جمعه ها که می رفتند کربلا،بهش می گفتم: خوش به حالت ، داری حال می کنی از این زیارت به اون زیارت! درماموریت ها دست به نقد تبریک می گفت😂گلی پیدامی کردو ازش عکس می گرفت وبرایم می فرستاد.گاهی هم عکس سلفی اش را می فرستاد یا عکسی که قبلا باهم گرفته بودیم🙃 همه را نگه داشته ام ، به خصوص هدایای جلسه خواستگاری را: کفن و پلاک و تسبیح شهید. درکل چیزهایی را که از تفحص آورده بود ، یادگاری نگه داشته ام برای بچه ام. تفحص را خیلی دوست داشت. اما بعداز ازدواج ، دیگرپیش نیامد برود ولی زیاد هم از ان دوران برایم تعریف می کرد😍 و می گفت:با روضه کار رو شروع می کردیم ،با روضه هم تموم! از حالشان موقعی که شهید پیدا می کردند می گفت. جزئیاتش را یادم نیست،ولی رفتن تفحص را عنایت می دانست. کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت شهدا خوابیده است😍😢 اولین دفعه که رفتیم مشهد، نمی دانستم باید شناسنامه همراهمان باشد. رفتیم هتل ، گفتند باید از اماکن نامه بیاورید. .نمی دانستم اماکن کجاست🤦🏻‍♀ وقتی دیدم پاسگاه نیروی انتظامی است، هول برم داشت.جداجدا رفتیم در اتاق برای پرس وجو. بعضی جاها خنده ام می گرفت😂 طرف پرسید: مدل یخچال خونه تون چیه؟چه رنگیه؟شماره موبایل پدر مادرت؟ نامه که گرفتیم و امدیم بیرون تازه فهمیدم همین سوال هارا از محمد حسین هم پرسیده بودند ..😂 اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد علیه اسلام شروع کردیم. این شعر را خواند: صحنتان را می زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتراست جـان من اقا مرا سرگرم کاشی هانکن میهمان مشغول صاحب خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت درمیخانه باشد بهتراست اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده شکر به جا آورد ، نگاهی به من انداخت وبعدهم سمت حرم: ای مهربون،این همونیه که بخاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه شم دست خودتون ، تااخرِ آخرش! 📚زندگینامه‌شهید‌محمد‌حسین‌محمد‌خانی ... 【 @atre_shohada
مداحی_آنلاین_آقا_بزار_بمونم_همیشه_مبتلاتون_بنی_فاطمه.mp3
4.48M
🍃به وقت مداحی... •آقا بزار بمونم همیشه مبتلاتون •میشه منم بمیرم به عشق کربلاتون @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
وقتی همه چیز تیره و تار به نظر میرسه خدا رو با این اسم صدا بزنین: یٰا نورِ کُلِ نُور♥️✨🌱 🦋 【 @atre_shohada
دعوتنامه عروسی مان را خودمان نوشتیم. کارت‌های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی مهمانان را خالی دیدیم.. شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی، امام حسین، حضرت ابوالفضل، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسکری... بعد دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند. برای حضرت مهدی هم نامه‌ای مخصوص نوشتیم.  حتی برگه هایی را برداشتیم و در آن احادیث و جملات بزرگان را نوشتیم و بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آنکه عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگی‌مان را عوض کرد. راوی: همسر شهید 💚 ♥ 【 @atre_shohada