🌸🍃🌸🍃
رسول الله (ص) میفرمایند:
النَّاسُ نِيَامٌ فَإذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا
مردمی كه در اين دنيا زندگی میكنند همه خوابند وقتی بميرند تازه بيدار ميشوند؛
پس عالم برزخ نسبت به دنیا، عالم بيداری است،
ولی خود همين عالم برزخ نسبت به قيامت، عالم خواب است؛
زيرا بيداری واقعی در قیامت است،
در عالم برزخ، حيات و علم و فهم و ادراک و قدرت به مراتب از دنيا قویتر و از عالم قيامت ضعيفتر است
پس برزخ نسبت به دنيا در حكم عالم بيداري نسبت به خواب است و نسبت به قيامت در حكم عالم خواب است.
#معادشناسي_ج٣ص٢١
@mohammadi6330
🌸🍃🌸🍃
ای آدم ها توانتان را برای نفرین هیچ ادمی تلف نکنید, بیهوده آرزوی به خاک سیاه نشستن هیچ بشری را در دل نپرورانید, دست دعا برای نابودی هیچ ادمی بلند نکنید چرا که آرزوی سیاه بختی شاید گاه گاهی برای دیگری تیره روزی بیاورد اما برای شما حتما و همیشه سیاه دلی می اورد.
خیرخواه دیگران باش
مهربان باش
خداوند، قوت به فکر و ذهن و جانتان بدهد
@mohammadi6330
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌴🌴🌴
🌴
مردی عرب دید زنی تنها توی بیابان ایستاده، رفت جلو، پرسید:” تو چه کسی هستی!؟”
زن گفت:” و قل سلام فسوف تعلمون.”
پرسید:” اینجا چهکار میکنی!؟”
گفت:” من یهد الله فلامضل له/”
رساندش به اولین کاروان سر راه. پرسید:” کسی را توی این کاروان میشناسی!؟”
گفت:” یا داوود! إنا جعلناک خلیفته فیالارض… و ما محمد إلا رسول… یا یحیی خذالکتاب… یا موسی إنی أنا الله… .”
چهارنفر آمدند. به آنها گفت:” یا ابت إستأجره.”
آنها هم به مرد عرب پاداشی دادند. زن گفت:” والله یضاعف لمن یشاء.”
پول بیشتری دادند به او. مرد پرسید:” این زن چه نسبتی با شما دارد!؟”
یکی از آن چهارتا گفت:” این مادر ما فضه، کنیز حضرت زهراست.
بیست سال است که حرف نزده مگر با قرآن.”
@mohammadi6330
🌾
🌾🌾🌾
🌾🌾🌾🌾🌾
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
شش اصل زندگی :
1 -قبل از پرستش باور کنید
2 -قبل از صحبت گوش دهید
3 -قبل از خرجکردن بدست آورید
4 -قبل از نوشتن فکر کنید
5 -قبل از تسلیم شدن تلاش کنید
6 -قبل از مردن زندگی کنید!
@mohammadi6330
🌸🍃🌸🍃
#خدایی_که_امید_ناامیدان_است
نقل شده است محمد بن عجلان، ثروتش را از دست داد و به شدت فقیر شد و مقدار زیادی نیز بدهکار شد. بالاخره به فکر افتاد که پیش حاکم مدینه که از خویشاوندانش بود برود و از نفوذ او استفاده کند. در بین راه، به پسر عموی امام صادق (علیه السلام) رسید. پس از سلام و احوال پرسی، پسر عموی امام از او پرسید کجا می روی؟ گفت مقدار زیادی بدهی دارم و پیش امیر می روم تا کارم را اصلاح کند.
پسر عموی امام گفت: از پسر عمویم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) چند حدیث قدسی شنیده ام که می خواهم برایت نقل کنم. خداوند می فرماید به عزت و جلالم سوگند، کسی که به غیر من امیدوار باشد امیدش را قطع می کنم و نیز می فرماید وای بر این بنده، او بدون اینکه ما را بخواند و از ما بخواهد، نعمت های خود را به او عطا نمودیم. آیا اگر ما را بخواند و درخواستی نماید، خواسته اش را رد می کنیم؟ آیا تو گفتی خدایا، چشم می خواهم که خداوند به تو چشم داد؟ آیا وقتی خداوند به تو گوش و دهان و دست و پا داد، تو آنها را از خداوند خواسته بودی؟
محمد بن عجلان که این احادیث را برای اولین مرتبه می شنید، با اشتیاق گفت دوباره آنها را برایم بخوان. پسر عموی امام، دوباره احادیث را خواند و محمد بن عجلان با دقت به آن گوش فرا داد. بالاخره فرمایش خداوند در او اثر کرد و گفت به خداوند امیدوار شدم و کارم را به او واگذار کردم. این را گفت و راهش را کج کرد و به خانه بازگشت. طولی نکشید که گرفتاری هایش برطرف گردید و قرض هایش پرداخته شد.
منبع: دستغیب، استعاذه، ص۱۸۶
@mohammadi6330