eitaa logo
عطر یاس و نشر خوبی ها
137 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
این کانال به یاری خدا برای کودکان و نوجوانان باهدف آشنایی با احکام ،حکایت ،نکات تربیتی و خلاقیت ذکرهای گره گشا احادیث درباره گناهان کبیره ومطالب ناب می باشد https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a
مشاهده در ایتا
دانلود
این واقعه یک نمادِ انسان ساز است انگیزه‌ ی پر گشودن و پرواز است تا روی زمین حصارِ ظلمت باقی ست پرونده ی "کربلا " کماکان باز است 🆔 @mohammadi6330
در روز جمعه سوم محرم الحرام سال ۶۱ قمری، «عمر بن سعد» با لشکر خود وارد کربلا شد. با ورود «عمر بن سعد» به کربلا تعداد نیرو‌هایی که در مقابل «اباعبدالله (ع)» قرار گرفتند به پنج هزار نفر رسید. یعنی چهار هزار نفر نیرو‌های همراه عمر بن سعد و هزار نفر نیرو‌های حر بن یزید ریاحی که از قبل وارد زمین کربلا شده بودند.   برخی نوشته‌اند: قبیله عمر بن سعد (بنی زهره) نزد او آمده و او را سوگند دادند تا از این کار «داوطلب جنگ با امام حسین (ع) شدن» بر حذر باشد تا باعث دشمنی میان آن‌ها و بنی‌هاشم نگردد. اما عمر بن سعد به خاطر دستیابی به حکومت ری که هرگز به آن نایل نیامد، فرماندهی سپاه یزید را پذیرفت و مرتکب جنایات بزرگ غیر انسانی در واقعه عاشورا شد. از وقایع روز سوم محرم الحرام که در تاریخ ذکر شده، این است که امام حسین علیه‏ السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع شده را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد. البته حضرت سیدالشهدا (ع) زمین کربلا را دوباره به قبیله بنی اسد برگرداند، ولی شرط کرد: «کسانی که به این سرزمین می‌آیند از آن‌ها پذیرایی کنید.» به عبارت دیگر امام (ع) این سرزمین را وقف نکرد بلکه آن را در اختیار اهالی آن منطقه نهاد و با آن‌ها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.  در این روز «عمر بن سعد» مردی بنام «کثیر بن عبداللّه‏» که مرد گستاخی بود را نزد امام علیه‌‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.  هنگامی که «کثیر بن عبدالله» نزدیک خیام رسید، «ابو ثمامه صیداوی» (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه‌‏السلام بود. همین‏‌که او را دید رو به امام عرض کرد: «این شخص که می‌‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: «شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‌‏السلام برو.» اما او گفت: «هرگز چنین نمی‏کنم.» ابوثمامه گفت: «پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی.» گفت: «هرگز!» ابوثمامه گفت: «پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏کاری هستی و من نمی‏گذارم بر امام وارد شوی.» باز هم او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏‌ای؟ حضرت در جواب فرمود: «مردم کوفه مرا دعوت کرده‌‏اند و پیمان بسته‌‏اند، بسوی کوفه می‌‏روم و اگر خوش ندارید بازمی‏گردم....   @mohammadi6330
🏴اسَّلامُ عَلَیْکِ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ ◼️برای روضه نازدانه ی اباعبدالله که بزرگترین روضه مکشوف است، دلشکسته مویه کنید که محفل روضه اش، آستان اجابت دعاست. ◼️...پارچه ای روي سر نورانی انداختند و آن طبق را جلو آن نازدانه ی سه ساله نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: اين سر كيست؟ گفتند: سر پدر توست. سر را از ميان طشت برداشت و به سينه گرفت و با آه سوزناک ندبه میکرد: 💔يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ 💔یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ 💔يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! 💔يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرجوه 💔پدرجان، كي محاسن تو را با خونت خضاب كرد! 💔اي پدر كه رگهاي گردنت را بريد! 💔اي پدر، چه كسی مرا در كودكي يتيم كرد! 💔پدر جان، بعد از تو به كه اميدوار باشيم؟ ◼️و از اين سخنان با او گفت، تا اينكه لب بر دهان شريف پدر نهاد و سخت بگريست تا اینکه دیدند از هوش رفت. چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود. 📖نفس المهموم ❤️قربان تو نازدانه ای که حق روضه ارباب را ادا کردی و بر مصیبت عظمای او دق نمودی. 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّل لوَليّٖكَ الْفَرج @mohammadi6330
Hanif Taheri6804556_392.mp3
زمان: حجم: 3.79M
💠 از ناله های دخترت قصر یزید خراب شد... 🔹 🔹 🔹 علیه السلام 🎤 📢گنجینه مداحان انقلابی 💠 @mohammadi6330