eitaa logo
عطر نرگس
1.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
9.9هزار ویدیو
38 فایل
❌تبــادل نــداریــم لطـفـا پیـام نـدیـن❌ کپی باذکرصلوات به نیت فرج مهدی فاطمه آزاداست. ➨ @golenarges_admin313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جز تو هیچ ندارم.mp3
2.94M
🎤 🌟شبهای جمعه که زمین تنگ می‌شود ؛ و بارِ غبارآلود یک هفته، روی قلبمان، وزنه‌های ریز و درشت اضافه می‌کند؛ وقت است ! 💫 فقط ؛ محلِ دوربرگردان ، و نحوه‌ی دور زدن را، باید بلد بود .... ♻️ 🌷یا ابا صالح ادرکنی🌷: 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
☑️ تیترهای چند روزنامه بین‌المللی درباره : 🔹وال استریت ژورنال: یکی از دو چهره مهم اقتصادی ایران. 🔹 اندیشکده شورای آتلانتیک: همتای تجاری قاسم سلیمانی. 🔹اندیشکده تونی بلر: گزینه جذاب رهبر ایران برای حل مشکلات اقتصادی. 🔹 رسانه دولتی راشا تودی روسیه: ژنرال اقتصادی ایران. 🌷یا ابا صالح ادرکنی🌷: 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
🌷 بدانید‌ هر‌ رأی‌ که‌ شما‌ به‌ صندوق‌ می‌‌ ریزید ، مشت‌ محکمی‌ است‌ که به‌ دهان‌ ضد‌ انقلاب و‌ دشمنان‌ آمریکایی‌ می‌زنید و یک‌ قدم‌ آنھا ‌را وادار‌ به‌ عقب‌ نشینی‌ می‌کنید. 🌷 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تا حالا شده کسی جلوتون بگه: آقا مردم خسته شدن، کی پای صندوق‌ رای میره... و شما در جواب سکوت کنید؟ 🔸ببینید راهکار مقابله با این عملیات‌روانی رو... 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆
شجره ملعونه.mp3
6.28M
☄ ریشه‌های دشمنیِ آل سعود، با اهل بیت پیامبر "ص" ویژه سالروز تخریب بقیع 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
اسرائیل شر مطلق است امام موسی صدر لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻴﻨﻪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﻭ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ . آیه ۸۲ سوره مبارکه مائده در منابع تاریخی آمده است: بنی‏ اسراییل از طلوع فجر تا ظهور شمس هفتاد پیامبر را کُشتند و چنان در بازارهایشان سرگرم داد و ستد شدند که گویی هیچ نکرده‏ اند. خداوند در کیفرشان شتاب نکرد و به آنان مهلت داد، اما دیری نگذشت که انتقام خدای منتقم آنان را فرا گرفت. 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆
✳️ با امام حسين(علیه السلام) كه رفيق بشه آدم درستي مي‌شه! ✳️ بارها می‌دیدم كه با بچه‌هائی كه نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می‌شد و آنها را جذب ورزش می‌كرد. یكی از آن بچه‌ها كه با ابراهیم رفیق شده بود خیلی از بقیه بدتر بود. حتی خیلی راحت حرف از كارهای خلاف می‌زد و اصلاً چیزی از دین نمی‌دانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. یك بار به ابراهیم گفتم: «آقا ابرام اینها كین كه دنبال خودت راه می‌اندازی؟» با تعجب پرسید: «چطور، چی شده ؟» گفتم: «دیشب این پسر رو با خودت آورده بودی هیئت، اون هم اومد كنار من نشست. وقتی كه حاج آقا داشت صحبت می‌كرد و از مظلومیت امام حسین (علیه السلام) و از كارهای یزید می‌گفت این پسر، خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌كرد. وقتی هم چراغ‌ها خاموش شد به جای این كه گریه بكنه، مرتب فحش‌های ناجور به یزید می داد !!» ابراهیم كه با تعجب داشت به حرف‌هام گوش می‌كرد، زد زیر خنده و گفت: «عیبی نداره، ⚠️ این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نكرده، مطمئن باش با امام حسین(علیه السلام) كه رفیق بشه آدم درستی می‌شه، ما هم اگر بتونیم این بچه‌ها رو مذهبی كنیم هنر كردیم». دوستیِ ابراهیم با این پسر به آنجایی رسید كه همه چیز را كنار گذاشت و یكی از بچه‌های خوب ورزشكار شد. چند ماه بعد و در یكی از روزهای عید، همان پسر یك جعبه شیرینی خرید و بعد از ورزش پخش كرد و گفت: «رفقا من مدیون همه شما هستم، من مدیون آقا ابرام هستم. اگه خدا منو با شما آشنا نكرده بود معلوم نبود الان كجا بودم و...» من و بچه‌های دیگه هم با تعجب نگاهش می‌كردیم. ⚠️ وقتی داشتم از در بیرون می‌رفتم اون پسر رو صدا زدم وگفتم: «از من راضی باش یكبار پشت سرت حرف زدم » بعد هم سریع آمدم بیرون توی راه به كارهای ابراهیم دقت می‌كردم. چقدر زیبا یكی یكی بچه‌ها رو جذب ورزش می‌كرد و بعد هم اونا رو به مسجد و هیئت می‌كشوند و به قول خودش می‌انداخت تو دامن امام حسین (علیه السلام). ✳️ [ سلام بر ابراهيم ، گروه فرهنگی شهيد ابراهيم هادی ، نشر شهيد ابراهيم هادی ، چاپ هفتاد و ششم ، 1394 ص 18 و 19 😭 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
✨﷽✨ ❤️😍😘 ✅روایتی تکان دهنده و زیبا 🔴شب اول قبر آیت‌‌الله و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی او را در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
❤ معشوق عاشقی را دیدم؛ که با عاشقش سخن میگفت ناگه سکوت کرد، و اشک هایش غلطان برگونه اش.... پرسیدم چه میگوید که اینگونه اشک میریزی؟ گفت: نمیدانم گفتم: تو چرا هیچ نمیگویی؟ گفت: فقط میخواهم گوش کنم!! گفتمش: این چه حال است؟ گفت: همین که با من سخن میگوید و عشقم با او به جریان می افتد و من میشنوم او را بسی لذت است تازه میفهمیدم یا سامع الاصوات چون است. پرسیدمش چه چیز لذتت را بیشتر میکند؟ -گفت اینکه خسته و نالان بگوید میخواهمت!! هی زمزمه کردم "یا مَن یَسمَعُ اَنینَ الواهِنینَ" ❤ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ با همان نور عشقی که به من داری هدایتت خواهم کرد فقط ! تو نشان بده که عاشق من هستی.. ❤️😍 💕 🌷یا ابا صالح ادرکنی🌷: 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا