eitaa logo
❣[عطرظهورقائـم۱۲]❣
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
_آقا،... غرق زخمیم ولی قامت مان خم نشده. _سایه ی چادر او از سر ما کم نشده؟ بنویسید امید دل زهرا مهدی ست چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی ست.✅ 💫کانال قرآن https://eitaa.com/kallame_khoda 💢مدیرکانال👇 @Sadat_877
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 🔸وَ صَيِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِكَ مِنَ التَّوْبَةِ / دعای نهم صحیفه سجادیه و مرا ببر به سمت همان توبه‌ای که تو دوستش داری! ✍ وقتی جنسِ دوستت دارم‌ها عمیق‌تر می‌شود؛ _دیگر انتخاب‌هایت را به او می‌سپاری، تا همان کند با تو ... که خودش می‌خواهد! شبیه همین "مرا ببر" ها شبیه همین "برگرد" ها شبیه همین "با من باش" ها .... _با زبان تو، باید با تو حرف زد ؛ ❣اگر پای عشق در میان است ... _مرا ببر با خودت ؛ به همان مسیری که اگر من یک قدم در آن بردارم ، _تو بسمت من خواهی دوید!... ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210822-WA0035عهد.mp3
5.93M
✅قرائت . _قراربی قراران و منتظران و عاشقان چشم براه تو...آقاجان... 🔷مَتی تَرانا ونَراکَ کی می‌شودکه نگاه من وتو بهم برسد. شده آرزو برای ما هرلحظه این نگاه تو.؟! _قرائت توسط خدمتگزاران قرآن ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣[عطرظهورقائـم۱۲]❣
🟢#مهدویت‌در‌قرآن ۳ 🔆«آیه ای از سوره نمل» 💢 «أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ الس
۴ 🔅«آیه ای از سوره توبه» 💠از امام باقر علیه السلام در مورد تفسیر آیه شریفه سی و شش سوره توبه که می‌فرماید: 🔅وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ‌ مَعَ الْمُتَّقينَ. « با همه مشرکین بجنگید چنان‌که آنان همگی با شما می‌جنگند» سؤال شد حضرت فرمود: 🔹هنوز تأویل این آیه نیامده است هنگامی‌که قائم ما پس از ما قیام کند آنان که زمان او را درک کنند تأویل این آیه را خواهند دید که بی تردید آیین محمد صلی الله علیه و آله به هرجایی که شب و روز می‌رسد خواهد رسید و دیگر اثری از شرک در روی زمین نمی‌ماند. 💠 چنان‌که خدای متعال می‌فرماید: 🔅« دیگر نشانی از آن‌ها بجز اقامتگاهشان دیده نمی‌شود»۱ زمین به وسیله مهدی عجل الله آباد، خرم و سرسبز می‌شود و به وسیله او چشمه‌سارها روان گردد فتنه‌ها و غارتگری‌ها از بین می‌رود و برکات بسیار می شود. ۲ 📚۱:احقاف/۲۵ ۲:الزام الناصب/ص۲۲ ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 👿 نزدیک شدن شیاطین جنی به زمین وفتی علمای بزرگ ازدنیا رفتن. حمله ونزدیک شدن اجنه هابیشتر شده. ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣[عطرظهورقائـم۱۲]❣
🔵#روز_چهل_و_نهم حقوق واجب و مستحبی 🔸#ادامه_حدیث_قبل 🔶امام سجاد علیه السلام فرمود: 🔹 «حق گوش آن ا
حقوق واجب و مستحبی 🔸 امام سجاد علیه السلام فرمود: 🔹 «حق چشم آن است که آن را از دیدن هرآنچه که دیدنش بر تو حرام است بیندی و از راه نگاه به آنچا مفید است عبرت بگیری.». ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍂🌸🍂🍂 🛑* *داستان زن هوسباز و هوس همبستری با حاج آقای خوشتیپ* (قسمت اول) * ی_داستان..🌹👇 *👈داستان زن هوسباز: محمد بن سیرین مشهور به ابن سیرین (متولد 33ق در مدینه، درگذشتۀ 110ق در بصره) عالمی از طبقۀ تابعین، پدران علم فقه و از پیش‌گامان تصوف بود. حکایت امروز داستانی است که به وی منسوب است. در این داستان ابن سیرین پا بر شهوت خویش گذاشته و به مدارج عالی می رسد. با داستان مرد جوان دل پاک و زن هوس باز همراه با (مجله گفتنی) باشید.* ___________ 🔸(به خدایت ایمان داشته باش.۱...)👇🌹 *داستان زن هوسباز* *🔸شاگرد جوان پارچه فروشی هر روز صبح به مغازه می امد. مغازه را آب و جارو می کرد و آنچه استاد بزار به او می گفت بدون چون و چرا انجام می داد. روزها و ماهها گذشت و دیگر بزار به ایمان و پاکی شاگرد اعتماد پیدا کرده بود. لذا خیلی وقت ها بدون اینکه خود به مغازه بیاید، کارها را به او می سپرد. روزی از روزها که جوان در مغازه تنها بود، زنی به بهانه پارچه خریدن وارد مغازه شد.* *_او پارچه های متعددی را دید، اما در نهایت چیزی نخرید. شاگرد پارچه فروش، خبر نداشت که آمدن این زن به مغازه بی علت نیست. نمی دانست که این زن عاشق و دلباخته او شده و به هر صورتی تصمیم دارد شاگرد پارچه فروش را به سمت خود متمایل کند.* *_روز دیگر که پارچه فروش و شاگرد هر دو در مغازه بودند، بار دیگر زن به مغازه آمد و پارچه زیادی خریداری کرد.پارچه ها آنقدر زیاد بودند که یک زن نمی توانست آنها را با خود حمل کند. زن به صاحب پارچه فروشی گفت: می بخشید من تصمیم نداشتم این مقدار پارچه خریداری کنم. اما اکنون که نگاه می کنم پولم نیز کافی نیست. اگر امکان دارد شاگردتان به همراه پارچه به منزل ما بیاید تا من مابقی پول را به او بدهم. در ثانی بردن این مقدار پارچه برای خودم امکان پذیر نیست* *پارچه فروش شاگرد خود را همراه زن فرستاد. شاگرد نمی دانست که زن در منزل همه چیز را فراهم کرده است. تمام اهل_ خانه بیرون بودند و کسی در خانه نبود. شاگرد مغازه همراه زن وارد خانه شد و به محض ورود به خانه زن تمام درب های خروجی را بست.* _(به خدایت ایمان داشته باش)...-یعنی توکل بخدا کردی دیگه شک نکن... ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9