eitaa logo
عطࢪیاس⁦
1.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
436 ویدیو
29 فایل
به نام حضرت مادر... ོ هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، ‌مبتلایش می کند.. ‌پس اگر صبر کرد، او را بر می گزیند واگر راضی به رضای خدا شد ‌او‌ را ویژه‌ی خود می کند. ོ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج...
مشاهده در ایتا
دانلود
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛ چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده‏‌تر بردن کالا. این است که انسان عالمِ بی‌ ایمان امروز، با انسان جاهل بی‏ ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد.
آقای امام زمان! هوا پَس است ، هَوای خود را در سَرمان بینداز...
عُمرُ المَرءِ لاقیمةَ لَه. عمر انسان -آنقدر گرانبها است که- به هیچ قیمتی قابل ارزیابی نیست. [اسرارالبلاغه، ص ٨٩]
خدایا ما روی آدم بودن خودمان حساب نکرده ایم ولی روی خدا بودن تو چرا!
_حاج‌حسین‌یکتا: اگه‌قاطی بشی، رفیق‌بشی،دوست‌بشی با‌امام‌زمان‌‌خودمونی‌‌بشی، بی‌ریشه‌پیشه‌‌بشی، بی‌خورده‌‌شیشه‌بشی، پشتِ‌‌رودخونه‌ی چه‌کنم‌چه‌کنمِ‌‌زندگی، رشته‌یِ‌دلت‌دستِ‌‌آقا‌باشه آقاخودش‌‌عبورت‌‌میده... _یا ابا صالح المهدی ادرکنی
مولا علی علیه السلام میفرماد: به یک دیگر نامحدود محبت کنید که فرصت با هم بودن محدود است.
و اما دل آدم حافظه‌ی خوبی دارد... -سقوط-
جوانی بیست سال عبادت کرد، بعد از آن پشیمان شد و بیست سال معصیتِ خدا را نمود. روزی در آینه نظر کرد،دید علامتِ پیری در موی او ظاهر شده است. آهی از دل بر کشید و گفت:خداوندا! بیست سال اطاعتِ تو کردم و بیست سال معصیتِ تو نمودم، نمی دانم اگر به سوی تو بازگردم،قبول می کنی؟ ناگاه! شنید که کسی می گوید: تو ما را قبول کردی، ما نیز تو را قبول نمودیم؛ پس دست از ما برداشتی، ما هم دست از تو برداشتیم و عصیان ما را ورزیدی، به تو مهلت دادیم، و اگر باز به سوی ما آیی، تو را قبول می کنیم. هر که در این خانه شبی داد کرد خانه ی فــــــردای خود آباد کـرد 🌱
ماهُ
‌[بل اَی اَرض تقلك أو ثری] (کاش می دانستم) کدام زمین افتخار در آغوش گرفتنت را پیدا کرده است...
‏اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره‌ام و عادت کنی اوضاع خیلی بی‌ریخت می‌شود. همیشه بگویید الحمدلله ، شکر خدا بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی اگر پَکَر هستی دو مرتبه بگو الحمدلله آن وقت غمت را از بین می‌برد. - آمیرزا اسماعیل دولابی -
خدا دوست داران تو را دوست دارد از كوچه ها مي گذشتيم. حسن را ديديم. بازي مي كرد. پيامبر قدم هايش را تندتر كرد . رسيد نزديكش . دست هايش را باز كرد ، مي خواست بغلش كند . او اما به اين طرف و آن طرف مي دويد . پيامبر هم به دنبالش ؛ هر دو مي خنديدند .او را گرفت .دستي كشيد روي سرش ، بوسيدش .  فرمود :" تو از مني ، من از تو . خدا دوست دارد هر كه تو را دوست داشته باشد. از کتاب آفتاب غریب