کاش یکی گوشیو ازم بگیره

فردا ساعت سه شهدای گمنام رو میارن پنج روضه خونه کسیه ک معلمم سخنرانشه نه امتحان روانشناسی دارم😂و نخوندم بچه رو هم باید وقتی ک مامانم سر کارن نگه دارم:)

بعد از چند وقت که تو بیمارستان بود برگشت خونه دکتر گفته بود تو نوبت پیوندی نوبتت که رسید زنگ میزنیم یه هفته بعد فوتش زنگ زدن برای پیوند.. تلخ بود نه؟ یه فاتحه براش بخونید لطفا...

تو ی جمع سنگین حاج خانومی نشستم فقططط بخاطر دبیر سال پیشم که سخنران جلسس

هر خانومی وارد میشه همه بلند میشن منم مجبورم بلند شم😑😂

درسته خوانندگان کانالم کمن اما همونا زود سین میزنن #آخرین‌تلاش‌ها‌برای‌دلخوش‌ماندن

ما راهی نداریم جز اینکه در این عصر یک شهید زنده باشیم و تمام!! #حاج_احمد_متوسلیان اما اجالتاً شرمنده اینجا ما همه مدلی داریم زندگی میکنیم جز یه شهید زنده، ما بیشتر یه اسیر زنده ایم...

انقد تو خونه حرف میزنم که تعجب میکنم اینهمه وقت تو خوابگاه چجوری کم حرف میزدم

ی جا خوندم نوشته بود همونطور که کار خونه نباید رو دوش ی خانم باشه کار بیرون و هزینه تمام خانواده نباید رو دوش ی مرد باشه

فشار کاری بابام خیلییی زیاده همش زنگ و تلفن و اینور اونور گاهی حاضرم پول کمتری داشته باشم تا بابام سالم تر بمونه گاهی دلم میخواد گوشی بابامو پرت کنم بیرون،همه مخاطبارو بلاک کنم چون به وضوح میبینم بار فکری کار بابام مستهلکش کرده از اون طرف مشکلات خانوادگی که داره ، فشار روی فشار از روزی که رفتم خیریه مردان غریب دیدم هیچی ارزش غصه نداره غصه زیاد تهش میشه فشار زیاد بعدم فشار زیاد منجر میشه به این بیمارای روانی تو خیریه

ارزیابی استاد مورد علاقم: پ.ن: واقعا انقد همه چی تمومه

از دیشب تا فردا ظهر یکسره مهمون حضرت زهرا بودیم و هستیم جاتون خالی دیشب شله امروز دو وعده آش شب یک پرس کباب فردا گزیده نذری های گذشته😂