eitaa logo
پوشاک زنانه آوا | ارسال رایگان 🦋
8.3هزار دنبال‌کننده
34.7هزار عکس
30.5هزار ویدیو
23 فایل
👚سلام من خانم دهقانی هستم با ۵ سال سابقه همکاری فروش پوشاک زنانه😊ارسال رایگان قیمت منصفانه https://eitaa.com/razayat00 امکان همکاری درفروش برای بانوان عزیز🦋مرجوع و پرداخت درب منزل نداریم تبادل 👈 @hedareyan136 سفارش لباس فقط 👈 @Po0shak1399
مشاهده در ایتا
دانلود
🚕 تاکسی پرسی 🚕 😂 طنزهای آخوندی که تو تاکسی گیرش میندازن و هی دعوا میشه سر احکام روزه😂 هر دفعه یک چالش دارن👇 🥸ریزش مو داره روزه نمیگیره 🚕حکم سفر برای فرار از روزه 💉تزریق تو روز روشن رمضان 🧑‍🦰خانم های باردار یا شیرده 🤷‍♀حکم روزه دختر۹ساله که ضعف داره ⭕️ هر شب یک داستان طنز میذاره از دست نده😁👆👆👆
🌙 به مناسبت ماه مبارک رمضان 🌙 🤩 هر روز تعداد زیادی سفر کربلا ،انگشتر فیروزه ، حرز و ... بسم‌‌ا.. بگو بیا هدیه‌ات رو بگیر 😇👇 🎁 دریافت هدیه 🎁 دریافت هدیه 🎁 🎁 دریافت هدیه 🎁 دریافت هدیه 🎁 🎁 دریافت هدیه 🎁 دریافت هدیه 🎁🙏همه میتونن شرکت کنن ☝️
🗣رازی از زبان آیت الله بهجت که در اواخر عمرشان تعلیم خواص نمودند و فرمودند من در مورد ختومات از استادم (مرحوم آیت الله قاضی) چیزی نمیپرسیدم، اما روزی ایشان ذکری را به من آموختند و فرمودند که هر کس موفق شود آن را به انجام برساند...😳 در نتیجه 📜🧷 ✨اگر طلسم شده قطعا باطل میشود ✨اگر مجرد باشد بختش باز شود ✨اگر چشم به راه کسی باشد به عشقش برسد ✨و اگر تنگ روزی باشد روزیش بسیار فراخ شود 🚩 به علت درخواست های مکرر شما عزیزان یکبار دیگه این سرّ عظیم‌ الشأن رو براتون گذاشتیم 👇📿 https://eitaa.com/joinchat/3042639928C19e648235a
خبرت هست شدی صاحب هربند دلم...❤️ ⁦
من سنبلم ۳۵ سال سن دارم مادر ۷ تا بچه ام .شوهرم زندان بان کرمان بود چند وقتی میشد شوهرم بهم اصرار میکرد طلاق بگیرم مهرمو ببخشم من مادر بودم نمیتونستم بچه هامو ترک کنم بعد چند ماه اصرار شوهرم یهو مهربون شد بهم گفت برای کمک خرج خدمتکار خونه مردم بشم منم قبول کردم شوهرم مردی بهم معرفی کرد رفتم خونه اش خدمتکار شدم صبح تا شب کار کردم تا اینکه یه شب شوهرم با داد و بیداد وارد خونه شد گفت باید شی!!!چرا به چه جرمی.‌..... https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
ماسکمو روی دهانم زدم و توی دستم دستکش کردم. امروز حس عجیبی داشتم از کنار پنجره غسالخانه کفتر سفیدی پر زد و رفت بالای سر میت رسیدم بچه‌اش هنوز سقط نشده بود و خانواده‌اش اجازه ندادن بچه دنیا بیاد. آب رو که روی تنش گرفتم کل تنش به لرز افتاد ناگهان صدای نوزادی در کل محوطه غسالخانه پخش شد چشمم که به چشمای سفید زل زده‌اش افتاد ناگهان... ادامه این داستان واقعی در لینک زیر🙏 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از گسترده فانوس🔰
صبح عروسی دهه شصتی ها🤣 دهنت سرویس از وقتی رفتم تو این کانال فقط میخندم 😂😂🔥 یکم بی ادبه ولی تَه خندس 😂👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1858863461C4e8d676bd5 https://eitaa.com/joinchat/1858863461C4e8d676bd5 با پستاش از خنده روده بر میشی🤣👆❤️‍🔥
‼️ قصابی به‌نام ومعروف‌دربالاشهرهستم ه همیشه‌خدا هم‌انصاف رعایت میکردم. دلم‌خوش بودبه چهاررکعت‌نمازی که میخوندم اون روز‌مغازه خیلی‌شلوغ بود اخرین‌مشتری هم‌رفت‌منم مثل هرشب مغازه‌رو مرتب‌کردم شاگردم‌نبودکه خانومی بالباسهای‌رنگ‌رو‌رفته وارد مغازه شدو با‌صدای‌ظریف و‌دلنشینی سلام‌داد سرموبلند‌کردم به‌چهره‌خانم جوان‌نگاهی انداختم‌ خانوم‌دودل با‌صدای‌لرزونی‌گفت :حاجی‌بچه‌هام گشنه‌ان یه‌کیلو‌گوشت بهم‌بده به‌ازای‌پولش...نگاهی به‌چهره‌خانوم انداختم‌زیباو دلفریب‌بوداین‌چه‌ معامله‌ایه یه‌کیلوگوشت در‌إزای‌چی..؟گوشی‌برداشتم باخانومم تماس‌گرفتم...😨😰https://eitaa.com/joinchat/380371634Cf73f12d7b8