eitaa logo
پوشاک زنانه آوا | ارسال رایگان 🦋
8.3هزار دنبال‌کننده
34.9هزار عکس
30.5هزار ویدیو
23 فایل
👚سلام من خانم دهقانی هستم با ۵ سال سابقه همکاری فروش پوشاک زنانه😊ارسال رایگان قیمت منصفانه https://eitaa.com/razayat00 امکان همکاری درفروش برای بانوان عزیز🦋مرجوع و پرداخت درب منزل نداریم تبادل 👈 @hedareyan136 سفارش لباس فقط 👈 @Po0shak1399
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 من یک خانم خانه دار هستم با دوتا بچه؛ 🌱خیلی دوست داشتم مستقل باشم و برای خودم داشته باشم اما همسرم اجازه نمی‌داد بیرون کارکنم.... 🔹ولی علاقه من به استقلال مالی همچنان تو وجودم شعله ور بود،تا اینکه با کانال استاد خسروی آشنا شدم و دیدم که ایشون آموزش از رو دارن . خیلی سریع و مشتاقانه تو آموزش های ایشون شرکت کردم و الآن روزانه بالای ۳۰۰ هزار تومن درآمد دارم اونم با سرمایه.. واقعا از این وضعیتم لذت میبرم و توصیه میکنم تو هم بیای تو کانال استاد و زندگیتو تغییر بدی😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8
هدایت شده از ذاکرین
قیمت ماشین رو دیدی؟🚀🚀 قیمت خونه و که دیگه هیچی😔 بخوایم با این وضعیت ادامه بدیم، خیلی از جا میمونیم🤕 بهترین راه اینه که سوار تورم بشیم و رو افزایش بدیم😳🔺 🔰تو این کانال در شرایط تورمی گفته شده 👇😍👇 〽️https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8 🔴فعلا عضویت ،حتما عضو شو
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌸🌹🌸🌹 سوره مفهوم خدای ما پروردگار تمام عالم هاست خدای آب‌ها و جانداران در ان.... مفهوم رب العالمین رو برای بچه ها بگید و بچه ها رو با عجایب اقیانوس ها آشنا کنید؛البته با یه کاردستی جدید از موجودات دریایی.
هدایت شده از گسترده مارال
❌👇 سوتی روز عقد من💋😋🙈 دوران نامزدی همیشه دوس داشتم نامزدم دستمو بگیره یا حرف عاشقانه بزنه ولی نامزدم از اونجایی که خیلی مذهبیه می‌گفت تا محرم نشدیم به هم دست نمی‌زنیم. اون روزا من دانشجو بودم و خوابگاهی. نامزدم دو هفته ای یه بار می‌اومد پیشم. یه بار که با هم بودیم برف اومده بود منم مثل خنگا کفش پاشنه بلند پوشیده بودم. روی برف ها لیز خوردم در حال زمین خوردن بودم که دستمو گرفتم سمتش تا من تعادلمو حفظ کنم که زمین نخورم اونم دستشو کشید. منم به یه بهونه ای باهاش قهر کردم، برگشتم خوابگاه. زنگ میزد پیام میداد من باهاش سرد برخورد می‌کردم. خلاصه دو سه روز بعد از لیز خوردن من روی برف ها زنگ زد گفت میخام عقد کنیم (منم تو دلم عروسی بود) بهش گفتم نمی‌دونم هر کاری که دوس داری بکن. مقدمات عقد فراهم شد و تو خونه ی ما مراسم عقد برگزار شد. ولی روز عقد من برای یه کاری رفتم اتاقم وقتی وارد اتاقم شدم چند دقیقه بعد یکی دیگه هم وارد شد رومو برگردوندم ببینم کیه که خشکم زد هیچی نفهمیدم👇🙈 https://eitaa.com/joinchat/1861812241C25096ca24c 😁🤦‍♂
هدایت شده از ذاکرین
اوایل که عقد کرده بودم شوهرم خیلی خجالتی بود😕 اصن سرشو نمیاورد بالا حتی نگاهم کنه...🙄 موقع حرف زدن به من میگفت : اعظم خانم ی لیوان آب میدین😐😂 اعظم خانم بیزحمت بیاین کنارم😐😂 منو جمع صدا میکرد اصلا نمیتونست مفرد بگه😒🤦‍♀ به خودم گفتم اینطوری نمیشه باید درستش کنم 😐🙈 یبارکه اومد خونمون وقت استراحت یهو..🙈👇 https://eitaa.com/joinchat/1861812241C25096ca24c ببینیدچیکارکرده‌منفجر میشید ازخنده 🤣☝️
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌸🌹🌸🌹 سوره آسون کاردستی بسازید و باهاش مفاهیم رو به بچه ها یاد بدید. با بچه ها یه گروه از این پروانه ها بسازید و روزی که انسانها مثل پروانه های پراکنده میشن رو تصویر سازی کنیدبا یه تیر دو نشون بزنید
💢 قابل توجه های عزیز؛ 💎 اهالی و ساکنین شهرستان های ⏺ ابرکوه ⏺ اردکان ⏺ اشکذر ⏺ بافق ⏺ بهاباد ⏺ تفت ⏺ خاتم ⏺ زارچ ⏺ مروست ⏺ مهریز ⏺ میبد ⏺ یزد 🔹 بزرگترین کانال خبری رسمی در ایتا را از آدرس زیر میتوانید دنبال کنید 💭 کانال " استان یزد " را از اینجا دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4169728299C06566e61bc
هدایت شده از ذاکرین
😱😱😱 و یا ساکن هستی ولی عضو بزرگترین پیج استانت نیستی؟😱😱😱 🌬 آخرین اخبار و نیازمندی های استان یزد به بزرگترین کانال در ایتا بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/4169728299C06566e61bc
برو طبیب خود باش و مبتلای خودت! ✨
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
⛔️حاملگی عجیبم ؟؟؟ کنار پنجره اتاق مادر بزرگم که سال هاست مرده ایستاده بودم و داخل حیاط را نگاه میکردم یاد حرف های مادرم افتادم که میگفت مادر بزرگت به جن ها کمک میکرد تا بچه هایشان را به دنیا بیاورند من هم بهش میخندیدم و او فقط سری از روی تاسف تکان میداد چون من فکر میکردم دروغ است و همیشه میگف توی اتاق مادر بزرگت نخاب ولی من میخابیدم به جایی خیره بودم که حس کردم کسی سیاه پوش از پشت پنجره رد شد نگاه کردم کسی نبود با فکر اینکه خرافات است رفتم و روی زمین دراز کشیدم کم کم چشمانم سنگین شد و خوابم برد که خواب های عجیب خیانت میدیدم وقتی صبح بیدار شدم دیدم که روی پاهایم خونی است و لکه های کوچکی از خون است با خیال اینکه شاید حیوانی داخل اتاق امده بیخیال شدم یماه گزشت که عرفان شوهرم مهندس عمران برا ماموریت سه ماهه ساخت پُل رفته بود برگشت و من مدام دلدرد و حالت تهوع های مکرر داشتم نگرانم شد و خواست به دکتر برویم وقتی رفتم تا دکتر معاینه ام کند خبر حاملگی یک ماهه ام را داد که عرفان شروع کرد به عربده کشیدن که تو خیانت کردی ولی من با گریه حرف او را رد میکردم و به دکتر میگفتم من با کسی این مدت نبودم که دکتر چیز هایی به شوهرم گفت که از شدت تعجب تنفر به خودم اومدم ..... ❌ادامه داستان باز شود 👇 https://eitaa.com/joinchat/520159478C7a42c4384d
هدایت شده از ذاکرین
صیغه نامه همسرم😳 من و طاهره سالها بود که باهم دوست بودیم. اون به شدت از مردها متنفر بود و من بر عکس اون همش دلم میخواست زود ازدواج کنم. همش مسخرم میکردو میگفت هیچ مردی لایق عشق نیست.سالها گذشت و من با مهدی ازدواج کردم. زندگی خوبی داشتم. طاهره شرط بست که علی هم مثل مردای دیگست و با اصرار راضیم کرد که امتحانش کنیم.ولی یک ماه بعد این ماجرا شوهرم از من سرد شد و طاهره همش ازم فاصله میگرفت تا یه روز که خونه و لباسها رو مرتب میکردم دیدم یک کاغذ تو جیب علیه. صیغه نامه مریم و..... ادامه داستان اینجا بخونید😳👇 https://eitaa.com/joinchat/4070244587C2123f58a5a