eitaa logo
؛ آوای‌ ِسـکوت ؛
470 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اینجا ؟ کافـهٔ آوای ِسکوت . کـپی ؟ نه لطفا . ایرادی از ما دیدیـد پای ِخودمون بزارید ،
مشاهده در ایتا
دانلود
دل دادیم ُدل بستیم ُدلدار نمیـفهمد . رسوای ِجـهان گشـتیم و آن یار نمیفهـمد .
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم . یا تنگ در آغوش بگیرم كِ بمیرم .
اگر سهمِ من از چشمت اسارت بردن دل بود ، من این حبس و اسیری رابه صَد جان آرزو کردم !
گفتم عاشق نیستم ، مادرم خندید و گفت ؛ لابد گل‌های بالشت را شب‌ها من آب می‌دهم .
آمدم دنیـا فقط برای ِدیدن ِروی ِحـسین . ورنه من با مردم ِدنیا چه کاری داشتم ؟ :)
بر گوش جانـم می‌رسد آوای زنگ قافـله ، این قافـله تا کربلا دیـگر ندارد فاصـله ؛
ما هـیـچ از هـیـچ پـی ِهـیـچ دویدیم ، جز هـیـچ در این هـیـچ دگـر هـیـچ ندیدیم .
گاه میپرسند ازم عاشق‌اش هستی هنوز ؟ بی تفاوت بودنم را گریه میریزد به هم .
آن‌کَس كِ در این زمانه او را غم نیست ، یا آدم نیست ، یا در این عالم نیست .
تا زمانی‌ كه حسین‌ است‌ رفیق ِ‌دل‌ من‌ ؛ میل‌ ِهمراه‌ شدن‌ با دگران‌ نیست‌ مرا .
ای که حاجت ز حسین میطلبی دقت کن ؛ پرچم ِشاه به رویِ حرم ِعباس است :) !
از پُـل به سلامـت گـذرد روز ِقیـامت . آن‌کـس ك ِبه عمـرش همـه بیمار ِعلی بود .
بارها توبه شکستم تو ولی بخشیدی ؛ کی شود ، حر شوم و توبه ی مردانه کنم .
قربانِ آن آقا ك هـر چـه توبه کردم ، بی‌معطلی بر رویِ مـن آغوش وا کرد .
تا نسوزی عشق را هرگز نمیفهمی ك ِچیست . گاه بخشیدن گـهی آغوش و گه درد ُغم است .
دوستان عیـب کنندم ك ِچرا دل به تو دادم ؟ باید اول به تو گفـتن ك ِچنین خوب چرایی ؟
همـهٔ شهر به دلدادگی‌ ام می‌خندند . كِ فلانی شده از چشم کسی مست ، که نیست .
همه‌ی دلخوشی‌ام آخر شب ها این است ، دو سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن .
ذکرِ اســــمت میشود مــــشکل گــــشای درد ها ، گفتن یک یا ابوالفضل صد چاره‌سازی می‌کند .
کیست لقمان كِ خدای ادبش میدانـند ؟ مقـتدای همهٔ با ادبان عباس است .
سلیمان گر شوم ، بر تو غلام ِحلقه برگوشم . بهشتا . ناز کمترکن ، که من شیدای ِشش‌گوشم .
آلـوده تراز من نبود در درت ولی ، آقاتر از آنـی ك ِبرانی مرا حـسین .
گـذرم تا به در ِخانه‌ات افـتاد حـسین ، خانه آباد شـدم خانه‌ات آباد حـسین .
به تـنم درد ِفراق ِحرمـت افتاده . هوس ِگرمـی ِآغوش ِضریحـت دارم .
شیرین‌ترین عبادتمان گریه کردن است ؛ از ما مَکن دریغ ، همین اشک ِشور را ..