یادش بخیر…
بچه که بودیم دل دردهایمان را به یک زبان می گفتیم همه می فهمیدند،
بزرگ که شدیم درد دل ها را به صد زبان می گوییم کسی نمی فهمد...
#دلنوشته
🌿🌹🌿
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 و اگر بر تو ببندد همه رَهها و گذرها
🍀 رهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند
#مولانا
#مولوی
🍀🌸🍀
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
آدمی به مرور آرام میگیرد،
بزرگ می شود،
بالغ میشود،
و پای اشتباهاتش می ایستد،
آنها را به گردن دیگران نمیاندازد و دنبال مقصر نمیگردد؛
گذشتهاش را قبول می کند،
نادیدهاش نمیگیرد و اجازه میدهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند.
#محمود_دولت_آبادی
🌿💐🌿
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
🌸 صبحتان پرازمحبت الهی
🌸 سهم امروزتان شادی
🌸 سهم زندگیتون عشق
🌸 سهم قلبتون مهربانی
🌸 سهم چشمتون زیبایی و
🌸 سهم عمرتون عزت باشه
♦️روز خوبی پیش رو داشته باشید
رفقا 🙏🌹
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
خدای خوبم،
با تو که باشم
تمام دورها نزدیکند
و ناممکنها ممکــن
خدایا شکرت که هستی
همیشه و هر لحظه
از رگ گردن نزدیک تری
شکر و هزاران بار شکر 🙏🌸
#شکرگزاری
🌿🌸🌿
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
📚 چه کنم تا به خدا برسم؟
روزی عارف بزرگی در خانه اش نشسته بود، پیرمردی از روستایی دور به دیدن او آمد و گفت: ای قدیس! چه گویم که به خدا برسم و محبوب او شوم؟
عارف نگاهی به او کرد و گفت: خوش بگذران، با شادیت خدا را نیایش کن.
لحظاتی بعد مرد جوانی به حضور عارف رسید و پرسید: چه کنم تا به خدا برسم؟
عارف گفت: زیاد خوش گذرانی نکن.
جوان تشکر کرد و رفت.
یکی از شاگردان که آن جا نشسته بود گفت: استاد بالاخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه؟
عارف گفت: سیر و سلوک روحانی و رسیدن به حضور حق مانند بندبازی است که چوبی در دست دارد؛ گاهی آن چوب را به طرف راست و گاهی به طرف چپ می برد تا تعادل خود را روی بند نگه دارد. آن چوب را چوب تعادل گویند.
به خاطر بسپار:
تعادل و میانه روی یگانه راه حصول به خلوت حق می باشد. 👌
#داستان
☘🌻☘
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست 🌱
#سهراب_سپهری
🌿🌸🌿
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت
با منِ راه نشین باده ی مستانه زدند
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند
جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه
چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند
شُکرِ ایزد که میانِ من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغرِ شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعلهٔ او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نَگُشاد از رخِ اندیشه نقاب
تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند
#حافظ
🍀🌹🍀
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
دیوان صوتی حافظ 184 با صدای خانم مدرس زاده.mp3
2.42M
♦️ خوانش غزل "دوش دیدم که
ملایک در میخانه زدند"
♦️ با صدای خانم مدرس زاده
#حافظ
🌿🌸🌿
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی من اشتباه کردم
#فروغی_بسطامی
🍃💐🍃
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
آدمي است ديگر
يك روز حوصله ي هيچ چيز را ندارد،
دوست دارد بردارد خودش را بريزد دور...
#حسین_پناهی
#عکس_نوشته
🌾🍁🌾
https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be