eitaa logo
آوای ققنوس
7.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
676 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. خاطرات بچه گی هایم جا مانده هنوز توی آن خانه قدیمی کنار حوض کوچک و پر از ماهی و توی راه پله های باریک و تنگ و اتاق زیر شیروانی و حیات سنگ فرش و کوچه های خاکی دنیای شیرین و شاد کودکی را پاس دادم با یک توپ پاره پلاستیکی به این طرف و نهایت علاقه و عشقم فقط یک بادکنک بود یک بادکنک که زود ترکید و یا باد برد دلم تنگ شده کودکی به اندازه آن حیات کوچک و حوض ماهی به اندازه همان کوچه های خاکی دلم تنگت شده به اندازه دنیای کوچک و شیرینت کودکی فرزاد رستمی @avayeqoqnus ✨  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زندگی در واقع مثل یک فنجان قهوه است سیاه، تلخ و داغ...! اما میشه توش شیر ریخت تا روشن بشه میشه توش شکر ریخت تا شیرین بشه و میشه کمی صبر کرد تا خنک‌ بشه قهوه زندگی تون بکام رفقا 🙏 صبح ۵ شنبه بخیر و نیکی 🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست. آمین 🙏🌿 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست 🌸 غیر نطق و غیر ایما و سجل صد هزاران ترجمان خیزد ز دل @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 کریم خان زند و درویش درویش تهی‌‌ دستی از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است ! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست. 👌 @avayeqoqnus ✨  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چون سوی من میلی کنی، روشن شود چشمان من ❤️ @avayeqoqnus
. هنگام مواجه شدن با ابلهان، انسان تنها یک راه برای نشان دادن شعور دارد که همکلام نشدن با آنهاست ! 👌 🔻 از کتاب "در باب حکمت زندگی" نوشته آرتور شوپنهاور @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا