هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
بسمه تعالی
السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن
وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن
و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
🏴امسال محرم رنگ و بوی غربت مولایمان را میدهد..
#نماز_اول_وقت_را_ترک_نکنیم
❤پویش چله عاشورا همراه با کاروان عمه سادات
#بیست_ونهمین_روزختم_مصادف_با_نهم_صفر
(۱۳۹۹/۰۷/۶)
نیات👇
🌾🕊تعجیل در فرج مولا
🌾🕊سلامتی حضرت آقا
🕊🌾به نیابت از شهدا میخوانیم
🌾🕊دفع بلایا از تمامی مسلمین جهان
🌾🕊شادی روح همه اموات، معلوم نیست سال بعد ماه محرم باشیم یانه؟!
🌾🕊عاقبت بخیریمون
🌾🕊حاجت روایی همه حاجتمندان
🌾🕊مختص حاجت روایی بزرگواران ذیل
⬇⬇⬇⬇
۱)بزرگوار شهلا حمید آبادی
۲)بزرگوار لیلا
۳)بزرگوار علیپور
۴)بزرگوار زهرا جباری
۵)بزرگوار فاطمه اینانلو
۶)بزرگوار سارا رضایی
۷)بزرگوار فاطمه ادیبی
۸)بزرگوار فرسیات
۹)بزرگوار سمیه اسدی نژاد
۱۰)بزرگوار سولماز درخشنده
۱۱)بزرگوار علیپور
۱۲)بزرگوار معصومی
۱۳)بزرگوار ساجده نادر تهرانی
۱۴)بزرگوار کوثری
۱۵)بزرگوار الهام حسینی
۱۶)بزرگوار کبری
۱۷)بزرگوار کیانا
۱۸)بزرگوار فاطمه مرادی
۱۹)بزرگوار خ حسین جانی
۲۰)بزرگوار معصومه خانم
۲۱)بزرگوار فاطمه
#اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلالفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
#چله_قرائت_زیارت_عاشورا
#زمان_شروع_روزعاشورا
#زمان_ختم_روزاربعین
شمسی: یکشنبه- 6 مهر 1399
قمری: 9 صفر 1442
#جبلالصبریازینبکبری
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🍃 روایت همدلی ملت ایران از دیروز تا امروز........
ما هنوز همان مردمیم
#دفاع_مقدس
#ما_قوی_هستیم
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
تربیـت فرزند 2.mp3
9.34M
🎙 #پادکست
🔸تربیت فرزند؛ حیوانی یا انسانی!
📌برگرفته شده از جلسات #جنگ_اراده_ها
✅ @Aminikhaah
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
بسمه تعالی
سلام علیکم
اولین دوره ی تربیت مربی نقد جریان یمانی توسط استاد شهبازیان در بنیاد مهدویت البرز برگزار می شود.
داوطلبان حضور در این دوره به نکات زیر توجه بفرمایند:
۱- دوره روزهای پنج شنبه از ساعت ۸ الی ۱۲ و حضوری برگزار خواهد شد.
۲. شرکت کنندگان در دوره می بایست فراغت بال و فرصت لازم جهت مطالعه و پزوهش داشته باشند.
۳، مدت دوره ۱۰ هفته (۴۰ ساعت) خواهد بود.
۴، هزینه ی دوره ماهیانه ۱۰۰ هزار تومان می باشد.
۵، داوطلبان دوره، گزینش خواهند شد.
لطفا برای ثبت نام تا تاریخ ۷/۸ با شماره ی زیر تماس بگیرید.
۰۹۳۷۴۲۰۰۹۴۵
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت صدم
رشته ی علوم تجربی درس های ریاضی زیست شناسی و شیمی را خوب می شناسند کجا آموزش نظامی دیده ایم من آموزش نظامی ندیده ام من عضو هلال احمر هستم.
یکباره افسر بعثی عراقی از جیبش کلت کمری اش را نشانم داد و گفت: شنو های؟ (این چیه؟)
- اسلحه
- شنو من اسلحه؟ (چه نوع اسلحه ای؟)
- نمی دانم من اسلحه بلد نیستم و اسلحه را نمیشناسم.
- چنج ما تردین اظلین حیه، جیش العشرین ملیون للخمینی امسلح؟ ما تدرین عن الاسلحع شیء؟ (مثل اینکه نمی خواهی زنده بمانی، شما جزء ارتش بیست میلیونی خمینی هستید، آن وقت از اسلحه چیزی نمی دانی؟)
در یک حس گمشده ای فرو رفته بودم که فقط سکوت را میطلبید.
مترجم ایرانی گفت: چرا حرف نمی زنی، منتظر چی هستی؟
گفتم: منتظرم که خدا به من رحم کند.
خود کاری را که در دستش بود به سمت من پرتاب کرد. بعد هم آمد کنارم ایستاد. با هر سوال با تمام قدرت خود کار را به سرم فشار می داد. فشار دستانش مثل سرب سنگین بر سرم سنگینی می کرد. برای خوش رقصی عراقیها هر کاری می کرد. گاهی که با تذکر عراقی ها مواجه می شد می گفت:
- همه ی اینها پیش مرگ خمینی هستند.
خدا را شکر می کردم بسیاری از اطلاعاتی را که آنها از من می خواستند اصلاً نمی دانستم.
دوباره گفت: چرا حرف نمی زنی؟
- من یک دانش آموز هستم. فقط راه خانه تا مدرسه را میدانم و برای آنچه نمی دانم کتک میخورم.
بازجویی خیلی به درازا کشیده بود که متعجب بودم که چرا رهایم نمی کنند. نکند این اراجیف و سرهمبندی ها به درد آنها می خورد. با خودم می گفتم کاش این نفس، نفس آخر باشد و خلاص شوم. اولین بار بود که ثانیه ها را می شمردم تا بر این انتظار پایان ناپذیر غلبه کنم. سوال های بازجویی ایرانی پر بود از نیش های زهرآلود.
افسر عراقی گفت: گولی حدیث عن الرسول خاطر نهتدی.(یک حدیث دیگر از پیامبر بگو تا هدایت شویم.)
مثل گنجشکی که در دست های یک مرد قوی هیکل گرفتار شده، تقلا می کردم تا نجات یابم. هر چند لحظه یک بار دست هایش را به نشانه ی قدرت به هم می فشرد. در دلم با خدا گفتم: خدایا حیات و نجات من در پناه قدرت لایزال توست.
فحاشی و ادای کلمات زشت برایشان تفریح بود. کاش می شد تن بعضی از کلمات لباس بپوشانم تا از زشتی آن ها کم شود و بتوانیم آنها را روایت کنم.
پرده پوشی کلمات هم یک نوع اخلاق اسلامی است. برای اینکه خانواده ام شناسایی نشوند خانواده ی جدیدی با ترکیب اسامی و شغل و آدرس جدید و ساختگی برای خودم ساخته بودم. نمی دانم آن بازجوی ایرانی اهل کجا بود اما کوچه به کوچه ی آبادان را میشناخت.
به من گفت: اهل تهرانم و تهران را هم خوب می شناسم. اگر چه گاهی یک دستی می زد. مثلاً میگفت: من، تو و خواهرت را قبل از انقلاب می دیدم که بی حجاب در مسیر فلان باشگاه به فلان جا می رفتید...
پایان قسمت صدم
#نهضت_کتاب_خوانی
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
🍃 انتظار
به راستی قائم ما که او است مهدی آنست که باید در حال غیبتش انتظار او را بکشند و در ظهورش فرمان او را برند.
منتخب الاثر، باب ۱۸، ح ۱، ص ۲۸۲
🍃انتظار یک دوره آماده سازی و زمینه سازی است و هر انقلاب و حرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص و بی ثمر است.
🍃این خاصیت انتظار است که انسان را وادار می کند تا کمبودها را حدس بزند و برای فراهم آوردن آن بکوشد.
🍃این خاصیت انتظار است که انسان را به آمادگی و حضوری می رساند که مانع ها را بشناسد و برای زدودن آن ها برنامه بریزد.
#انتظار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
بسمه تعالی
السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن
وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن
و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
🏴امسال محرم رنگ و بوی غربت مولایمان را میدهد..
#نماز_اول_وقت_را_ترک_نکنیم
❤پویش چله عاشورا همراه با کاروان عمه سادات
#سی_امین_روزختم_مصادف_با_دهم_صفر
(۱۳۹۹/۰۷/۷)
نیات👇
🌾🕊تعجیل در فرج مولا
🌾🕊سلامتی حضرت آقا
🕊🌾به نیابت از شهدا میخوانیم
🌾🕊دفع بلایا از تمامی مسلمین جهان
🌾🕊شادی روح همه اموات، معلوم نیست سال بعد ماه محرم باشیم یانه؟!
🌾🕊عاقبت بخیریمون
🌾🕊حاجت روایی همه حاجتمندان
🌾🕊مختص حاجت روایی بزرگواران ذیل
⬇⬇⬇⬇
۱)بزرگوار مرتضی
۲)بزرگوار فاطمه مشهدی
۳)بزرگوار ابومهدی
۴)بزرگوار فریده
۵)بزرگوار رقیه محمدی شریف
۶)بزرگوار الهه راز گردانی
۷)بزرگوار سماء اقدمی
۸)بزرگوار فاطمه سادات
۹)بزرگوار راز
۱۰)بزرگوار الیاس شیخانی
۱۱)بزرگوار زهرا نجفی
۱۲)بزرگوار ابوتراب
۱۳)بزرگوار رقیه سعیدی
۱۴)بزرگوار محرر _بانوی بی نشان
۱۵)بزرگوار لیلا اشرقی بستان آباد
۱۶)بزرگوار خدیجه
۱۷)بزرگوار یا فاطمه الزهرا(س)
۱۸)بزرگوار کیمیا حقیقت جو
۱۹)بزرگوار پورقلی
۲۰)بزرگوار خانم رشیدی
۲۱)بزرگوار زهرا تیموری
#اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلالفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
#چله_قرائت_زیارت_عاشورا
#زمان_شروع_روزعاشورا
#زمان_ختم_روزاربعین
شمسی: دوشنبه- 7 مهر 1399
قمری: 10 صفر 1442
#جبلالصبریازینبکبری
﷽؛
📛 چطور انقلاب جنسی زنها را تنها و مجبور به نانآوری کرد.
👆به گزارش وال استریت ژورنال از پژوهش دانشگاه مریلند
📈 سال ۱۹۶۰ بالای شصت و پنج درصد زنان با تکیه به درآمد همسرشان زندگی میکردند، اما اکنون مجموعا زنان نانآور از مردان نانآور در #آمریکا بیشتر شدهاند.
🔻اینک خانوادههایی که زنان به تنهایی نان آورند از خانوادههایی که مردان فقط نانآورند بیشتر شدهاند
🔻با این روند بعید نیست به زودی مادران مجرد (کسانی که مردِ پارتنر یا همسرشان آنها و بچههایشان را رها کردهاند) بیشترین کمیت مدل اقتصادی خانوادههای آمریکایی را تشکیل بدهند و بعد از آن مردان برای تن دادن به ازدواج طلب مهریه و نفقه کنند.
#افتخار_خانه_داری
🔉https://eitaa.com/bedonetavaghoff
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانا سخن از زبان ما میگویی😐
بالاخره در بین اینهمه سلبریتیهای درپیت یک بازیگری پیدا شد تا به آش شور سلبریتیها گیر بده!
مصطفی زمانی در گفتگویش با فریدون جیرانی با انتقاد از سیاسی بازی های بازیگران گفت:
"اینکه با یک میلیون فالوور رای خود به فلانی را بر مردم تحمیل می کنید
این خود استبداد است"
پی.نوشت: وی دیگه روش نشد بگه خداتومن پول و پروژه نگیرید و طرفداری نکنید!
#سلبریتی
@bidariymelat
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
قرآن، از تو شرمندهام؛ حتی آنان که تو را میخوانند و تو را میشنوند، آنچنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقی هر روزه نشستهاند. اگر چند آیه از تورا بخوانند، مستمعین فریاد میزنند احسنت..! گویی مسابقه نفس است.
قرآن، من شرمندهام اگر به یک فستیوال مبدل شدهای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردند، حفظ کنی تا اینچنین تو را اسباب مسابقات هوش ندانند.
خوشابهحال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را میخوانند، چنان حظ میکنند که گویی قرآن همین حالا بر ایشان نازل شده است..آنچه ما با قرآن کردهایم، تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدهایم."
شهید محسن حسنی کارگر
@ShahidNazarzadeh
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
وقتی رهبری از پیشرفت تولید صحبت میکردن، دنبال مذاکره رفتیم و اقتصادمون شد این!
حال از پیری جمعیت میگن، باز هم جدی نگیریم تا چندسال دیگه پیرترین کشور جهان بشیم!
#جنگ_جمعیتی
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
راوی می گوید از امام صادق سلام الله علیه از تفسير آيه شريفه: {وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً} پرسيدم. حضرت فرمود:
مقصود از «ولى» قائم آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله است كه به خون خواهى حضرت سيّد الشهداء سلام الله علیه خروج نموده و شروع به كشتن مىنمايد به طورى كه اگر اهل زمين را بكشد اسراف نكرده است. و در ذيل اين فقره از آيه {فَلاٰ يُسْرِفْ فِي اَلْقَتْلِ} مىفرمايد: حضرت قائم سلام الله علیه اقدام به چيزى كه اسراف محسوب شود نمىكند. سپس امام صادق سلام الله علیه فرمود: به خدا قسم حضرت قائم سلام الله علیه اعقاب كشندگان سيّد الشّهداء سلام الله علیه را به واسطه عمل آباء و اجدادشان خواهد كشت.
کامل الزیارت ج ۱ ص ۶۳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_مهربانم
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
هوای حرم:
بسمه تعالی
السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن
وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن
و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
🏴امسال محرم رنگ و بوی غربت مولایمان را میدهد..
#نماز_اول_وقت_را_ترک_نکنیم
❤پویش چله عاشورا همراه با کاروان عمه سادات
#سی_ویکمین_روزختم_مصادف_با_یازدهم_صفر
(۱۳۹۹/۰۷/۸)
نیات👇
🌾🕊تعجیل در فرج مولا
🌾🕊سلامتی حضرت آقا
🕊🌾به نیابت از شهدا میخوانیم
🌾🕊دفع بلایا از تمامی مسلمین جهان
🌾🕊شادی روح همه اموات، معلوم نیست سال بعد ماه محرم باشیم یانه؟!
🌾🕊عاقبت بخیریمون
🌾🕊حاجت روایی همه حاجتمندان
🌾🕊مختص حاجت روایی بزرگواران ذیل
⬇⬇⬇⬇
۱)بزرگوار سیده حوریه
۲)بزرگوار مریم مشهدی
۳)بزرگوار محترم سلحشور
۴)بزرگوار الهام اکبری
۵)بزرگوار محبوبه موسی رضا
۶)بزرگوار فدایی حسین (ع)
۷)بزرگوار نیکو
۸)بزرگوار حسنا
۹)بزرگوار زینب وصالی
۱۰)بزرگوار فرزانه برفیان نژاد
۱۱)بزرگوار مبینا
۱۲)بزرگوار میر محمد حسینی
۱۳)بزرگوار مریم قاسمی
۱۴)بزرگوار سمیه
۱۵)بزرگوار مهین کوه کمره ای
۱۶)بزرگوار سیده سلماز
۱۷)بزرگوار گمنام
۱۸)بزرگوار رضایی کیا
۱۹)بزرگوار مریم
۲۰)بزرگوار آزاده عطایی
۲۱)بزرگوار سمانه
#اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلالفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
#چله_قرائت_زیارت_عاشورا
#زمان_شروع_روزعاشورا
#زمان_ختم_روزاربعین
شمسی: سه شنبه- 8 مهر 1399
قمری: 11 صفر 1442
#جبلالصبریازینبکبری
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
از نیروهای حشدالشعبی بود،
از او پرسیدم: حاج قاسم را در یک جمله تعریف کن...
با صدای بلند فریاد زد:
حاج قاسم، عباس العراق...
#سردار_دلها
نشر با ذکر #صلوات🌹
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
🔴 این نتیجه مدّنظر کسانی است که از روی جهل یا خیانت عدالت جنسیتی را معادل مساوات جنسیتی میدانند!
اینکه یک زن در #انگلیس با باتوم به سر معترضان بکوبد...
مقایسه کنید با جایگاه #زن در #اسلام که ریحانه (مثل گُل) است و نباید در مشاغل خشن و پر مخاطره به کار گرفته شود.
💠@Afsaran_ir
🔉https://eitaa.com/bedonetavaghoff
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت سی و یکم
در صورتی که من با مریم در سفر شیراز آشنا شده بودم و اصلاً اسم واقعی مریم، شمسی بود.
با این خانواده ساختگی دلم برای مریم که خواهر اسارتم شده بود، خیلی شور می زد.
فرصت هیچ گونه هماهنگی قبلی و پیشبینی اینکه چه سوالاتی از من میپرسند نداشتم. در اضطراب خودم دست و پا می زدم. صدای نفس های مریم و صدا صاف کردنش را از پشت سرم می شنیدم اما نمیدانستم برنامه آنها چیست؟
عراقی ها علاقه ی خاصی به گوگوش داشتند. او برایشان آوازی به عربی خوانده بود. نمیدانم چرا با شنیدن صدای این خواننده همگی از اتاق بیرون رفتند.
آرام آرام به امان خدا رها شدم. به عقب که برگشتم دیدم بله درست مریم پشت سر من نشسته است. فقط توانستم آرام با اشاره ی دست و زیر زبانی بگویم:
ما فقط سه برادر دوازده، ده، هشت ساله به اسم مصطفی، مجتبی و مرتضی داریم و پدرمان جاروکش است. آنجا چشمانم به جای زبانم حرف میزدند.
مرتب جواب هایم را حفظ می کردم تا فراموش نکنم؛ زیرا میدانستم دروغگو کم حافظه است.
با رفتن آنها نوبت بازجوی من به پایان رسیده بود. چشم های مریم مثل بره ی بی گناهی که آماده سربریدن است از چشمان من خبر می گرفت. از کنارش رد شدم و گفتم: الحمدلله
دوباره عینک کوری بود و راهروهای پیچ در پیچ.
سرباز بعضی گوشهای مقنعه ام را می کشید. صدای چرخاندن کلید در قفل در صندوقچه ی آهنی یعنی به مقصد رسیدن.
در که باز شد به سرعت و شدت به داخل صندوقچه پرتاب شدم، آنچنان که پیشانیام به دیواره کوتاه سرویس بهداشتی برخورد کرد و یک گردو روی پیشانی ام سبز شد.
نگهبان دو دستم را به دیوار نگه داشت و صورتم را بدیوار کوباند و گفت: لا تتحرکی (تکان نخور)
سپس از صندوقچه بیرون رفت و در را قفل کرد. هیچ کس در سلول نبود. وقتی از بازجویی برگشتم انگار از زیر آوار بیرون کشیده شده بودم.
خالی بودن صندوقچه مرا به شک انداخت که این همان سلول قبلی است یا یا نه. تمام سوالات بازجویی توی ذهنم تکرار می شد. در تمام لحظات، سنگینی سایه و دستهایش را از پشت سرم احساس می کردم. از این که دستش را روی شانه ام بگذارد میترسیدم. در حالی که دو دستم را به دیوار گرفته بودم شقیقه هایم آماده ی انفجار و مغزم در حال فرو ریختن بود، خودم را حس نمی کردم بلکه خودم را سایه ای بر دیوار می پنداشتم.
نمیدانم این چهره ها از همان ابتدا تا این اندازه شوم و کریه بودند یا اینکه اعمالشان چهرههای آنها را به این روز انداخته بود. چشمان عقابی شکلش وحشتم را بیشتر میکرد. بیشتر از این نمی توانستم در آن وضع بمانم. با خودم گفتم مرگ یکبار و شیون هم یکبار، برگرد و یکی بخوابان زیر گوشش.
خودم را جمع و جور کردم، ابروهایم را به هم گره زدم و تمام خشم و نفرتم را در چشمانم و قدرتم را در مشتم جمع کردم، گردنم را صاف کردم، به سرعت سرم را به عقب برگرداندم تا پشت سرم را ببینم و از این وحشتم خلاص شوم. اما هیچ کس و هیچ چیز جز خیالات در هم ریخته و پریشانم آنجا نبود...
پایان قسمت سی و یکم
#نهضت_کتاب_خوانی
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
:
🍃با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرف بزنیم.
آیت الله میلانی میفرمودند:
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد دل کنید.
خوب نیست شیعه روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.
بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد دلی کند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_مهربانم
🏴 @AXNEVESHTEHEJAB