eitaa logo
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
681 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
❁﷽❁ چلہ ے عشق شد آغاز ، مدد ڪن #ارباب این #چهل روز زِ هرگونہ گنہ پاڪ شوم بہ #محرم برسم زندہ، ولے ع
۱🌹 شهید مدافع حرم بهرام مهرداد ۲🍃 شهدای گمنام ۳🌹 شهید سردار سلیمانی ۴🍃 شهید شعبان علی عبدالهی ۵🌹 شهید علمدار ۶🍃 تمام شهدا ۷🌹 شهید احمد مشلب ۸🍃 شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید صفت الله خدری ۹🌹 شهید هادی ذوالفقاری و محمدحسین حدادیان ۱۰🍃 شهید حمید سیاهکالی مرادی ۱۱🌹 شهید همت، شهید عباس دانشگر، شهید ابراهیم هادی و تمام شهدای گمنام ۱۲🍃 شهید سلیمانی ۱۳🌹 شهید سید عباس حسینی ۱۴🍃 شهدای کربلا ۱۵🌹 شهید ابراهیم هادی ۱۶🍃 شهید مصطفی صدرزاده.. ۱۷🌹 شهید نوید صفری ۱۸🍃 شهدای گمنام ۱۹🌹 شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور(حسین قمی) ۲۰🍃 شهید صابر وفایی سعدی ۲۱🌹 شهیدخرازی ۲۲🍃 شهید ابراهیم هادی ۲۳🌹 شهید احمد کاظمی ۲۴🍃 شهید مرتضی عطایی ۲۵🌹 شهید محمدعلی جباری و شهید محمودرضا بیضایی ۲۶🍃 تمام شهدا ۲۷🌹 شهید احمد مقبول ۲۸🍃 شهید محمدعلی عسکری ۲۹🌹 شهید حاج ابراهیم همت ۳۰🍃 شهید سردار سلیمانی ۳۱🌹 شهید سید مجتبی علمدار ۳۲🍃 شهید ذاکرالحسینی ۳۳🌹 شهید مدافع حرم علی آقا جمشیدی و شهید سعید کمالی ۳۴🍃 شهید محمدحسین محمدخانی ۳۵🌹 شهید ابراهیم هادی ۳۶🍃 شهید جهاد مغنیه ۳۷🌹 شهید محمد اثری نژاد ۳۸🍃 شهید محسن حججی ۳۹🌹 شهید سردار دلها ۴۰🍃 شهید سلیمانی ۴۱🌹 شهید کاظم همتی
🔰 وقتی برخی ماسک نمی‌زنند من از آن پرستار فداکار خجالت می‌کشم 🔻۲۲ تیر ۱۳۹۹ |رهبر انقلاب: رهبر انقلاب: من وقتی می‌بینم بعضی‌ها همین چیز ساده، همین ماسک را نمیزنند، من از آن پرستار خجالت میکشم که آن جور دارند فداکاری میکنند. من خواهش میکنم همه در این زمینه فعّالیّت کنند بتوانیم در ظرف مدّت کوتاهی این زنجیره سرایت را قطع کنیم و کشور را به ساحل نجات برسانیم. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
‏ خوبی خانواده شلوغ و پرجمعیت اینه همیشه یکی هست که حرفاتو بشنوه، کمکت کنه، راهنماییت کنه، چند نفر صدات میکنن دایی، چند نفر صدات میکنن عمو و.... من راضی بودم از اینکه تو یه خانواده 10نفره بزرگ شدم با تمام مشکلاتی که داشت بازم لذت بخش بود. راستی شما خانواده شلوغ رو می‌پسندید؟ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت شصت و دوم پرورشگاه شیراز با آمادگی کامل بچه‌ها را پذیرفت و محلی را برای اسکان موقت آنها در نظر گرفت. لحظه به لحظه خبر جنگ و جبهه جنوب و غرب را رصد می‌کردم. تصمیم نداشتم بعد از استقرار بچه ها در شیراز بمانم. مشغول خداحافظی با بچه‌ها بودم که سید آمد و با کلی من و من گفت: معصومه خانم می تونم یه کاغذ خدمتتون بدم؟ گفتم: کاغذ چی؟ گفت: یه سری حرف بود که باید به شما می زدم اما نتونستم حضوری بگم. نامه را گرفتم و از سید خداحافظی کردم. بچه ها را بغل کردم و بوسیدم. اما این خداحافظی برای همیشه نبود. دلم می خواست یک شب حرم نشین شاهچراغ باشم. در آخرین لحظات نسیبه پرسید: دد کی برمی گردی؟ گفتم: فقط می دونم دارم می رم شاهچراغ و احتمالاً تا فردا صبح در حرم شاهچراغ می مونم. وارد حرم حضرت شاهچراغ که شدم تعداد زیادی از جنگ زده های آبادان و خرمشهر را دیدم، با یک بقچه که تنها حاصلشان از یک عمر زندگی بود، با لباس های ژنده و چهره های ژولیده و در هم گوشه و کنار صحنه نشسته یا خوابیده بودند. ساعت به ساعت به تعداد این آوارگان اضافه می‌شد. مردمی که تا چند روز پیش همه چیز داشتند، امروز دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند. دلم به حال همشهریانم، شهرم و خودم می سوخت. اینها خانواده هایی بودند که نه توان مالی داشتند و نه جا و مکانی و از روی ناچاری و غریبی به شاهچراغ پناه آورده و زانوی غم بغل گرفته بودند. از لابلای این جمعیت مادر نسیبه مرا شناخت. مادر نسیبه بعد از فوت همسرش نسیبه را به پرورشگاه سپرده بود و در ازدواج مجددش با یک کاسب جزء، صاحب سه فرزند دیگر شده بود. ولی گاه گاهی به نسیبه هم سر می‌زد. سراغ نسیبه را از من گرفت. برایش تعریف کردم که بچه‌ها به شیراز انتقال پیدا کرده‌اند و حال نسیبه خوب است و آدرس پرورشگاه شیراز _ شیشه گری را به او دادم. همین طور که حرف می‌زد با صورتی رنگ پریده و لبان خشکیده اشک می ریخت و دستم را گرفته بود و می‌بوسید و به چشمانش می کشید. در حال گریه دعا می‌کرد: به حق این بارگاه شاهچراغ، به عدد موهای سر این بچه های یتیم، خدا برات خوش بخواد، خیر پیش پات باشه، ننه سبز بخت بشی، بچه‌ها را از زیر آتیش درآوردی. بغض کرده بودم. جوابی برایش نداشتم و نمی‌توانستم حتی دلداریش بدهم. انگار واژه ها نمی توانستند به احساساتم ادای دین کنند. موقعیت حزن انگیزی بود و کاری از دستم بر نمی آمد. کودکانی را می‌دیدم که از سینه بی‌رمق مادرشان شیر می مکیدند و پیرمرد و پیر زنانی را که به سختی خودشان را به این نقطه امن رسانده بودند و بچه هایی را که مانده از کلاس و درس و مدرسه حیران و سرگردان در اطراف خیره بودند. کنار ضریح شاهچراغ رفتم و بغض فروخورده ام را شکستم. در گوشه‌ای از ضریح شاهچراغ نو عروس و دامادی فارغ از جنگ و غوغای بیرون تنگ دل هم نشسته بودند و دل می دادند و قلوه می گرفتند. انگار یادشان رفته بود که جز خودشان در این ضریح و در این شهر و در این دنیا دیگرانی هم وجود دارند. دیدن این دو مرا به یاد نامه ی سید انداخت. نامه را از جیبم در آوردم و خواندم: به نام خدایی که... پایان قسمت شصت و دوم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍوَآلِهِ الطَّاهِرِينَ!! إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً كه مخالفان فرج و ظهورش را دور میدانند و ما نزديك مى دانيم.! اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تست مثبت اعتیاد، پس از صرف جوجه کباب " علیرضا رفیعی‌پور، رئیس سازمان دامپزشکی ایران در پاسخ به این پرسش که آیا مرغداران از تریاک برای افزایش وزن مرغها استفاده میکنند، گفت: متاسفانه بله !!! اکثر کارخانه‌های تولید مرغ گوشتی برای پروارسازی مرغ‌ها، چندروز قبل از سر بریدن، در آب ‌آنها تریاک می‌ریزند تا یبوست بگیرند و وزن‌شان زیاد شود. این افزایش وزن، گاه به نیم کیلو هم می‌رسد و دلیل اینکه مردم و مصرف‌ کنندگان مرغ در تهران و شهرستان‌ها پس از خوردن مرغ، احساس رخوت و سستی می‌کنند بخاطر وجود تریاک در گوشت مرغ های تولیدی است! https://salameno.ir/detail/30742963 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
💟 بیستمین و یکمین روز ذی القعده 🌺قرائت ۱۸ مرتبه سوره کوثر ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به بی بی دوعالم. ان شاءالله رفع بلای کرونا بحق بی بی.
اجازه ازدواج مردم دست دولت نیست. جلوگیری از ازدواج به هنگام و زیر ۱۸ سال همان اجرای سند ۲۰۳۰ است 🎙امیرحسین بانکی پور" نماینده مجلس" ✅ در رابطه با سن ازدواج در مجلس بارها بحث شده و این سن برای دختر و پسر در مجلس تعیین شده است. دولت اجازه ندارد در رابطه با سنی که مجلس برای ازدواج تعیین کرده قیدی را بگذارد و فرضا بر این اساس وام ازدواج را ندهد. ⚠️جلوگیری از ازدواج زیر ۱۸ سال و به هنگام، همان اجرای سند ۲۰۳۰ است که نه با فرهنگ و نه عرف ازدواجهای ما سازگار است. دختر من در ۱۶ سالگی ازدواج کرد و همکاران و دوستان بسیار زیادی دارم که فرزندانشان در سنین پایین و به هنگام ازدواج کردند. 📌مصوبه دولت در عدم تعلق وام ازدواج به سنین زیر ۱۸ سال و بالای ۴۰ سال غیرقانونی است. اگر جوانی نیار به ازدواج پیدا کرد ما نباید او را از خواسته و نیازش محروم کنیم بلکه باید او را حمایت کنیم. یکی از این کارهای حمایتی، وام ازدواجی است که در مجلس تصویب شده است. 📌در رابطه با افراد بالای ۴۰ سال هم همینطور است. افراد بسیاری را داریم که در سنین بالا هستند و هنوز ازدواج نکرده اند. درواقع ما نمیتوانیم گروهی از شهروندانمان را از حقوق شهروندیشان محروم کنیم. همانطور که با ازدواج اجباری مخالفیم با محروم کردن بخشی از جامعه از تسهیلات ازدواج هم مخالفیم. ✅ دولت حق چنین کاری را ندارد که بخشی از جامعه را از تسهیلات ازدواج محروم کند آنهم با دلیلی که هیچ جنبه عقلی، عرفی و شرعی ندارد. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
سه دقیقه در قیامت 26_.mp3
20.74M
قسمت 6⃣2⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * سرنوشت ما به نیت ما بستگی دارد * نیت یعنی هسته مرکزی * خدا به جناب آسیه (س) با همه اتمام حجت می‌کند * دلت پاک باشه؛ اما دلِ پاک، نیت پاک دارد * عمل لطیف موجب ارتقا نیت می‌شود * عمل میوه نیت است * بهترین زمان برای اصلاح نیت در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام * چرا در بهشت و جهنم خلود داریم؟ *چقدر نیت خیر داریم؟ * تفاوت بین قانون جذب و قانون نیت * رابطه بین نیت و تقدیرات الهی * رزق رحمانی و رزق رحیمی * نیت فی سبیل الشیطان * در نیت، ریا نداریم * بی قرار امام زمان عج هستیم؟ * مومن مورد کُفران است * علامت شقاوت و عاقبت به شری * نیت بد بوی بد دارد * با نیت گناه از رزق محروم می‌شویم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت شصت و سوم نامه را از جیبم در آوردم و خواندم: به نام خدایی که از روحش در ما دمید تا ما مثل او باشیم. به رنگ او، هم نفس او و هم پیمان رسالت او. می‌دانم که در روزهای خون و آتش و جنگ از صلح و از زندگی و از عشق گفتن شاید از دید خیلی‌ها بی معنا و مفهوم باشد. اما از دید من درست امروز وقت گفتن است. امروز که مردن و زندگی ارزان است.امروز که جنگ دارد ما را به امتحان و بلا می‌کشاند. اگر ازدواج برای تکامل و تکمیل شدن است، من برای طی این مسیر نیازمند کسی هستم که بال باشد برای پرواز، پا باشد برای رفتن، چشم باشد برای دیدن. در رویا و واقعیت به دنبال کسی بودم که از نگاهش، رفتارش، صدایش خدا را ببینم. به دنبال هرچه بودم در تو یافتم. من نمی دانم باید از کجا شروع کنم و حتی باید چه بنویسم. من حتی شیوه ی خواستگاری کردن را هم نمی دانم. این اولین بار و قطعاً آخرین باری است که از دختری خواستگاری می کنم. این چند خط نیمه تمام را نوشتم تا از ارادتم به شما بگویم که جاودانگی من در ارادت به شماست. برایم منطقی نبود در شرایطی که زنده بودن مفهوم خود را از دست داده کسی به تشکیل زندگی و انتخاب شریک برای زندگی فکر کند. نامه ی سید را به داخل ضریح شاهچراغ انداختم. هنوز مشغول دعا و ثنا و نماز بودم که صدای داد و بیداد و دعوا توجه همه را به صحن کشید. بیرون آمدم. دیدم جنگ زده ها و شیرازی ها دست به یقه شده اند و به هم بد و بیراه می‌گویند. شیرازی ها شاکی بودند و می گفتند شما ها ترسیده اید و جنگ را رها کرده‌اید و فرار کرده اید و می خواهید مردم از جاهای دیگر بیایند برای شما بجنگند. آنها می خواستند جنگ زده ها را از حرم بیرون کنند. کار به جاهای باریک کشیده بود. جنگ زده ها می گفتند: ما یه عمر سفره دار بودیم، مهمون نواز نبودیم، مهمان‌پرست بودیم. حالا از بد روزگار ریزه خوار سفره ی شما شدیم، اگر یه تیر زیر گوش شما خالی کنن اون وقت می فهمید جنگ یعنی چی! جنگ زده ها تمام رنج و سختی راه و چند روز گرسنگی و تشنگی را بر سر شیرازی ها خالی کردند، از هر گوشه ای یک صدایی و حرفی زده می‌شد: - صفای شهر به آدماشه نه به خشت و آجراش و ساختمونای چند طبقه. - هرکی تو شهر خود شهریاره و کاسب سر بازاره. - تا کسی جنگ ندیده باشه معنی شو نمی فهمه. عده ای از شیرازی ها به دفاع از جنگ زده ها بلند شدند اما جنگ زده ها آنقدر دلشان پر بود که با همه ی ضعف و بی حالی و خستگی دست بردار آن چند جوان شیرازی که نسنجیده حرف زده بودند، نشدند. دو نفر دیگر هم گوشه ی دیگر حرم دست به یقه شده بودند و می‌گفتند: اگر بیشتر حرف بزنی طوری می زنمت که مثل عکس به دیوار بچسبی! - اگه شما غیرت و عرضه داشتین جنگ یک روزه رو بیست روزه نمی کردین و نمی اومدین حرم نشین بشین. با خودم گفتم مگر اما نگفته مردم باید مقاومت و دفاع کنند؟ خلاصه کار داشت به جاهای باریک و فحش ها و ناسزاهای کوچه خیابانی می کشید که به خواهر بهرامی که او هم به زیارت چاه شاهچراغ آمده بود گفتم: من می رم هلال احمر تا از اونجا برگردم آبادان. شیرازی ها راست می گن. ما باید دفاع کنیم. باید کسی سر راه عراقی‌ها باشه، اونا که بدشون نمیاد تمام خوزستان را بگیرن. کار ما اینجا چیه؟ بچه ها رو می خواستیم تحویل بدیم که دادیم ... پایان قسمت شصت و سوم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB