صوت صلوات ضراب اصفهانی #اللهم_عجل_لولیک__الفرج 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت چهل و چهارم یک روز به مناسبت عید سید ۱۲ تا از پسر بچه ها را به خانه ا شان برد. پدر سید که از سادات طباطبایی و مردی مومن و گشاده رو بود، از بچه‌ها پذیرایی مفصل کرد و مادرش هم برایشان غذای خانگی و میوه و شیرینی تدارک دیده بود. هدیه ای نیز برای آنها در نظر گرفته بودند. در حیاط خانه سه درخت کنار بزرگی معروف به کنار سید بود که طعم و مزه کنارش متفاوت بود و به جای یک بار چند بار در سال میوه می داد. سید می گفت: پدرم می گه: حتماً این بچه ها رو بیار خونه تو از میوه این درخت کنار بخورن. مثل همه ی خانه‌های آن موقع، خانواده سید هم مرغ و خروس داشتند. مادر سید با تخم مرغ ها برای بچه‌ها املت درست کرده بود و بچه‌ها هم کلی از میوه درخت کنار و املت و نان تازه خورده بودند و بازی و شیطنت کرده و بعد هم راضی و خوشحال به پرورشگاه برگشتند. هنوز چند دقیقه‌ای از برگشتشان به پرورشگاه نگذشته بود ،که ینشان دعوا و مرافعه بالا گرفت. تا جایی که بزن بزن راه انداختند. سید رفت که میانجی‌گری کند و ببیند دعوا سر چیست؟ نگران این بود که در خانه شان به بچه‌ها بد گذشته باشد. از آنها پرسید: بچه ها مگه بهتون خوش نگذشته؟ از چی ناراحتید؟ حسن گفت: عمو سید خیلی نامردیه. سهراب هسته ی کنار ها رو جمع کرده و رفته داخل قفس مرغ و خروس ها، هسته‌های کنار رو به ماتحت این زبون بسته ها فرو کرده و همه را کشته. حالا اگر بری خونه، می فهمی چه بلایی سر مرغ و خروسهای زبون بسته اومده. تعدادی از بچه‌ها از این اتفاق ناراحت بودند و آنهایی که شیطنت بیشتری داشتند می خندیدند. با همه شیطنت ها و آزارهایشان دوستشان داشتم نه از سر دلسوزی. من در نگاه و آغوش بچه ها دنیایی را می‌دیدم که همه را به دوستی و محبت و مهربانی دعوت می‌کرد. آنها که خود محتاج محبت و توجه بودند همیشه به دنبال راهی برای جبران محبت دیگران بودند. بچه های بزرگتر می گفتند: عمو سید ان شاالله تلافی کنیم. هیچ کاری و هیچ جایی به اندازه در کنار بچه ها بودن برایم آرامش بخش نبود. ما به هم عادت کرده و مثل یک خانواده شده بودیم. آنها حتی تک تک اعضای خانواده های ما را می‌شناختند. دلمان می خواست این بچه‌ها روابط دوستی و خانوادگی را تجربه کنند و دائم به دنبال جلب ترحم دیگران نباشند. ترجیح می دادم وقتم را یا با بچه‌ها بگذرانم یا در خانه بمانم. من که تا آن سن همه چیز برایم شوخی بود، از مردم فاصله گرفته بودم. روز به روز لاغرتر و رنجور تر می شدم. دائم مراقب زبان و چشم و گوش و قلبم بودم و زندگی پرهیزکارانه ایی را در پیش گرفته بودم. از مواجهه با مردم پرهیز می کردم و این به نظرم بهترین شیوه برای مصونیت از معصیت بود. شبانه روز مشغول عبادت و ذکر و دعا بودم. برداشت‌های غلط و درک نادرستم از کلاس های آقای مطهر و ربانی و مراقبه هایی که می‌دادند مرا به انزوا و گوشه نشینی کشانده بود... پایان قسمت چهل و چهارم #نهضت_کتابخوانی 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

🍃امام حسین علیه السلام: ‌ حضرت مهدى علیه السلام داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مُرتد مى شوند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنهامى گويند: «اين وعده كى خواهد بود اگر راست میگویید؟» كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنهاصبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا صلوات الله علیه و آله جهاد كرده است. ‌ بحارالأنوار، ج ۵۱،ص ۱۳۳ #سلام_امام_مهربانم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

🦋 ۴۱ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید ابراهیم هادی❣ قرائت ☘ سوره یس ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨ #الهی_شهید_بشیم #جا_موندیم_شهدا_مددی

اینکه ۱۰۰میلیون هزینه عروسی مي کنیم بعد تو خونه اجاره ای مي شینیم مریضی، چيزي نيستيم؟ #ازدواج_آسان 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 5⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" #استاد_امینی_خواه 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

#طنزانه تبليغ مانتو در آبادان😄😄 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

فریاد وا اسلاما سر میدید! هزارجور نهاد و ارگان رو موظف میکنید به نوشتن طرح و همایش! میگید خواهرم حجابت! بعد مانتو میریزید تو بازار، جلوباز و حریر شیشه ای؟ از اون طرف قیمت محصولات #حجاب رو میبرید بالا؟ چطوری میشه این #بی‌عدالتی_اجتماعی رو فریاد زد؟ مردم رو تو قطبی سازی‌هاتون له کردید #حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB

🔴 پشت پرده قتل های ناموسی 🔺غیرت اسلامی یا افراطی؟ نظر اسلام درباره غیرت مردان چیست؟ #نفوذ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB