فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی جانسوز از شهید «المهنا» که در تشییع جنازه یکی از شهدا، اشک میریخت. شاید او نمیدانست که چندی بعد به آنها ملحق خواهد شد.
شهید المهنا عکاس سازمان الحشد الشعبی که چند روز قبل توسط افراد نفوذی دشمن در بغداد به شهادت رسید.
#احمد_مهنه_ايقونة_التحرير
#شهید
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹یازدهم تیر ۱۳۳۰، در روستای چراغ از توابع شهرستان دلفان به دنیا آمد. پدرش پاپی احمد و مادرش کشور نام داشت.
🍃🌹در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کشاورز بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب پنج پسر شد.
🍃🌹با اوج گرفتن مبارزات امام خمینی علاقه ی شهید روز به روز نسبت به ایشان بیشتر می شد،به طوریکه بگفته همسرش بعضی شبهااز شوق دیدار امام تا صبح گریه میکرد
🍃🌹 به عنوان بسیجی در جبهه حضوریافت. بیست و یکم آذر۱۳۶۵، با سمت راننده تانکر نفتکش در بوکان بر اثر سوختگی توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
🍃🌹به روایت خانواده شهید⬇️
ماشین را روشن میکرد و میرف به کمک مردم و آنها را به مقصد می رساند.بعضی مواقع میدیم کسانی را سوار میکرد که کرایه نمیدادند. او هیچ حرفی نمی زد،می گفت:هر که کرایه داد خوب هر که کرایه ندارد عیب نداره و چیزی نمیگفت.
شهید مدافع حرم حامد جوانی که بدون ۲ دست و ۲ چشم به شهادت رسید
در وصیتنامه خود نوشته بود: آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم
#شهید
#مدافع_حرم
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹شهید سید شجاع احمدی ۲۵شهریور ۱۳۴۷ در روستای کارکنده واقع در غرب شهرستان گرگان در خانواده ای مذهبی و متوسط متولد شد. از همان اوان کودکی برای ادامه زندگی به شهرستان گرگان مراجعت کرد. دوران نوجوانی او مقارن با حرکت انقلاب اسلامی بود و او نیز مانند دیگر مبارزان در این راه قدم برداشت.
🍃🌹پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شروع جنگ تحمیلی، برای اینکه در جبهه نبرد حق علیه باطل شرکت کند، تاریخ تولد خود را به ۱۳۴۶ تغییر داد. مسئولین با وجود این، شرایط سنی او را مناسب نمیدیدند؛ اما او با پافشاری بر این امر موفق شد موافقت مسئولین را جلب کند. او پس از آموزش دورههای رزمی به جبهه اعزام شد و در 4 عملیات شرکت کرد و توانست در پدافند ش.م.ر تخصص کسب کند.
🍃🌹سید شجاع برای گذراندن خدمت سربازی به کمیته انقلاب اسلامی رفت. وی پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان شهید مصطفی خمینی پرندک تهران، در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سپس مخابرات مرکزی کشور در سمت دژبان انجام وظیفه کرد. او برای ادامه خدمت سربازی به جبهههای شرق کشور اعزام شد. وی سرانجام در ۲۳آذر۱۳۶۶ زمانی که مشغول انتقال تعدادی از منافقین به کرمان بود در پی برنامهای از پیش طراحی شده توسط سایر منافقین در جاده بمکرمان بههمراه همرزمش ابوالقاسم رضایی به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
دوم اردیبهشت ماه سال 1348 در خانواده ایی روحانی در روستای جوادیه از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد . پدرش سید جواد از معتمدین و از روحانیون فعال و انقلابی بود .🌹
در ایام ستم شاهی سیدعبدالحسین که سن و سالی هم نداشت به همراه پدر و برادرش باز از مجاهدت و مبارزه باز نمی نشست و با پخش اعلامیه و حضور در را راهپیمایی ها به مبارزه با ظلم و طاغوت می پرداخت . گویا همه این مبارزات داشت او را برای روزهای سخت آماده می کرد و او اینچنین الفبای مبارزه را می آموخت.
(برادر شهید)
وقتی در میان همه هیاهوی شهر و خیابانهای شلوغ و پرجمعیت گذشته و به ورودی گلزار شهدای علی بن جعفر قم می رسم به یکباره دلم هوایی میشود ، هوایی سید!
او که وقتی کنارش بودم احساس میکردم عمرم نمی گذرد ! سیدی که دوست داشتم لحظات با او بودنم تمام نمی شد و لحظاتم نمی گذشت . . .
رزمنده ایی قدیمی با اندامی لاغر ، محاسنی زیبا و صورتی نورانی با یک شال سبز که همیشه به دور گردن داشت . او که همیشه بخاطر جاماندگی از رفقای شهیدش حسرت و شوق شهادت داشت و این شوق برای او لباس شهرت شده بود ، آری لباس شهرت سید عبدالحسین ما عشق او برای وصل به معبود با شهادت بود و این لباس سرانجام بر قامتش نشست و او ثمره عمری به شوق نشستن را در لابلای کوههای بلند کردستان یافت و با پیکری سوخته همچون مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به جمع قافله کربلاییان پیوست . اولین بار که او را دیدم با خودم گفتم چرا او از قافله شهدا جامانده چرا که خیلی از خصوصیات شهدا را که ما در لابلای صفحات کتابها وخاطرات همرزمانشان دیده و شنیده بودیم در زندگی سراسر برکت او می دیدیم .