🖤 تسلیت شهادت دختر گرامی پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت فاطمهء زهرا سلام الله علیها 🖤
فرازی بسیار مهم از خطبهء فدکیه:
پس خداوند، ایمان را برای پاکی شما از شرک، و نماز را برای تنزل از تکبر، و زکات را برای تزکیهء نفس و فزونی روزی، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای تقویت دین، و عدالت را برای آرامش قلبها، و پیروی از ما را برای نظم یافتن ملتها، و امامت را برای جلوگیری از تفرقه، و جهاد را برای عزت اسلام و ذلت کفر و نفاق، و شکیبایی را برای کمک به دریافت پاداش، و امر به معروف را برای مصلحت جامعه، و نیکی به والدین را سپر خشم خدا، و صلهء رحم را برای تاخیر در اجل و افزایش نفرات، و قصاص را برای حرمت خون و جان مردم، و وفای به نذر را برای جلب آمرزش قرار داد.
و خداوند، تمام نمودن پیمانه و میزانها را برای جلوگیری از کاستی در حق دیگران، و نهی از شرابخواری را برای پاک شدن از پلیدی، و اجتناب از تهمت به زنان پاکدامن را برای برکناری از لعنت خدا، و ترک دزدی برای زندگی پاک، و تحریم شرک را برای اخلاص نسبت به پروردگار قرار داد.
پس متقی باشید آنطور که شایسته است و جز به اسلام نمیرید، و خدا را اطاعت کنید در آنچه امر کرده و آنچه نهی نموده.
🖤 تسلیت شهادت حضرت زهرا 🖤
علل سکوت حضرت امیر در مقابل فتنه سقیفه را إن شاءالله در ۱۰ پیغام میخوانیم.
پیغام اول:
ابتدا به این سوال پاسخ دهیم که چرا دستهای حضرت پس از رحلت پیامبر و توطئه سقیفه در دفاع از ولایت اینقدر بسته بود؟
به این دلیل که تنها فرد محترم در خاندان نبی، فاطمهء زهرا بود.
پس از بانو، دیگر امیر مومنان مدافع قدرتمندی نداشت. هیچکس نبود که در میان مردم از وجهه و جایگاه ویژه ای برخوردار باشد و از امیرالمومنین دفاع و حمایت کند. فقط دختر پیامبر بود که او را از سر راه برداشتند. حتی خود حضرت را هم به واسطهء وجود دختر پیامبر احترام می کردند چنانکه بعد از شهادت بانو، نه به امیر سلام می گفتند و نه پاسخ سلامش را می دادند.
اکثر قبائل و مردم از شمشیر عدالت حضرت امیر زخم خورده بودند. و بغضی هم که از حسادت به ایشان به علل مختلف ناشی میشد مزید بر علت بود تا جاهلان چشم دیدن جانشین پیامبر را نداشته باشند.
👈 👈 حضرت امیر بود و جان حسنین.
حضرت علی، دختر پیامبر نبود که نشود براحتی او را از سر راه برداشت. و اگر اتفاقی برای امیر می افتاد جان امام حسن و امام حسین در خطر بود و کسی هم نبود از آنان مراقبت کند.
پس تنها راه مبارزهء امیر، سکوت بود و صبر و تحمل. او باید استخوان را در گلو و خار را در چشم تحمل می کرد. چه سالهای سختی را پشت سر گذاشته. بدون پیامبر، غصب خلافتش، غصب ثروتش، شهادت همسرش، بی حرمتیهای مردم، زخم زبانها، تهمتها، حق کشیها، یاالله.
حالا او مانده و این همه مصیبت و جان حسن و حسین.
◾ واقعا فقط چاه می توانست بار سنگین دردهای امیر را تحمل کند.
در حقیقت، تنها سلاح امیر صبر بود و تحمل. چنانکه رسول الله نیز در ساعات پایانی عمر به حضرت امیر فرمودند بر واقعه هایی که بعد از من بر شما وارد میشود صبر کن.
اینکه جان امامان حسن مجتبی و حسین عليه السلام برای حضرت امیر بسیار مهم بود را میتوان از خطبهء دویست و هفتم حضرت بخوبی درک کرد:
🌷در جنگ صفین، ایشان در بارهء امام حسن که شتابان بسوی نبرد می رفت فرمودند او را نگهدارید که با شهادتش به من زیان می رساند. او باید حفظ شود تا نسل پیامبر قطع نشود🌷
حضرت، این سخن را زمانی فرموده اند که امام حسن می توانست از خودش دفاع کند، پس واقعا زمانیکه حسنین کودک بودند، تنها راه در امان ماندن جان آنان، صبر و شکیبائی امیر بوده در مقابل هجمه ها و حق کشیها.
/اما حضرت امیر علل این سکوت را به روشنی در خطبه ها و نامه هایشان بیان فرموده اند که إن شاءالله از فردا می خوانیم/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام دوم:
👈 ابتدا شرایط آنروزها را ببینیم که از زبان حضرت امیر بیان شده.
بخشهایی از خطبهء مهم شقشقیه، سومین خطبهء نهج البلاغه:
🌷 بخدا قسم جامهء خلافت را کسی پوشید که به تحقیق میدانست آن جامه تنها برازنده من است. نسبت خلافت به من چون نسبت سنگ آسیاب است به محور آن. در اینحال از خلافت چشم پوشیده، شانه از آن خالی کردم. در این اندیشه بودم که آیا بی هیچ دستمایه و تدارکی به ستیز برخیزم یا این واقعه کور و غیر قابل توجیه را به خود واگذارم و بگذرم، واقعهء ناگواری که بزرگسالان با درک آن فرسوده میگردند و خردسالان، پیر و مومنان، تا لقای پروردگارشان با سختیها درگیر. عقل چنین حکم میکرد که از این دو راه، دومی را برگیرم و صبر پیشه کنم و چنین کردم.
حالم به کسی می مانست که خاری در چشم دارد و استخوانی در گلو. می دیدم آنچه طبیعتا برای من بوده به دیگری رسیده. تا سرانجام دوران خلافت اولی پایان یافت و دیگری را بجای خود نشاند. خلافت، اینگونه به ورطه ای خشن و نامأنوس آمد. شخص دوم، کلامی ناهنجار و برخوردی سخت داشت. اشتباهات، مدام در کار بود و در نتیجه، عذرخواهی نیز بسیار. به خدا سوگند که مردم در این زمان بشدت دچار سرگردانی و اشتباه بودند. در این دوره نیز، این وضع و حال نابهنجار و رنج آور را تحمل نمودم. سرانجام، دومی هم راهی سرای آخرت گشت و تعیین خلافت را به مجمعی واگذاشت. پناه می برم به خدا از چنین مجمعی!
هرطوری بود، خود را با ایشان هماهنگ کردم. بالاخره سومی به مقصود، راه یافت. او به پرخوری و شکم چرانی افزود. خویشانش به او پیوستند و همراه خلیفهء سوم، چونان شتری که به علوفه های بهاری رسیده، به جان بیت المال افتادند و آنرا غارت کردند. سرانجام بساط او هم برچیده شد. در اینحال، مردم چون موی یال کفتار از هر سو به جانب من شتافتند طوریکه به حسنین فشاری سخت وارد آمد و جامه ام در ناحیهء دوپهلو، پاره شد. هنگامیکه امر خلافت را عهده دار شدم، گروهی ناکثین (طلحه و زبیر و جنگ جمل)، عهد خود شکستند و عده ای مارقین (اصحاب نهروان)، منحرف گردیدند و دسته ای قاسطین (معاویه)، به ظلم وستم پرداختند. گویی هیچگاه این بیان الهی درقرآن را نشنیده بودند: ابدیت را ارزانی کسانی داشته ایم که در زمین بدنبال برتری جویی وفساد نیستند. (۸۳ قصص)
اگر حضور بیعت کنندگان و گروه یاوران نبود، حجت بر من تمام نمیشد و اگر، خداوند، مسئولیت عدم تمکین در برابر سیری ستمکاران و گرسنگی ستمدیدگان را بر دوش دانایان، نگذاشته بود، خلافت را وا می نهادم.در آن هنگام می دیدید که دنیای شما درنظرم از آب بینی بز، ناچیزتر است.
◾ ابن عباس میگوید در این هنگام پیرمردی نامه ای به امام داد و سخن امام قطع شد. به ایشان اظهار داشتم کلامتان را ادامه دهید. امام فرمود نه دیگر. سخنانی که بیان شد، شعلهء اندوهی عمیق بود که ناگاه سرکشید و سپس دوباره فرونشست. ابن عباس میگوید خدا را گواه میگیرم هرگز در مورد هیج کلامی مانند این کلام امام، حسرت نمیخورم که اینسان ناتمام ماند و حضرت نتوانست سخن را آنجا که باید به پایان برساند.
/ ادامه فردا إن شاءالله /
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام سوم:
یکی دیگر از علل سکوت حضرت امیر در خطبهء پنجم نهج البلاغه از زبان خود ایشان بیان شده.
👈 پس از ماجراى سقيفه و معرفی اولی به خلافت، بعضی از پیروان امام علی علیه السلام، به ایشان پیشنهاد خلافت دادند و خواستند با امام، بیعت کنند. امام این خطبه را برای یارانشان ایراد فرمودند:
🌷 اى مردم! امواج فتنه ها را با كشتى هاى نجات، درهم بشكنيد، و از راه اختلاف و پراكندگى بپرهيزيد، و تاج هاى فخر و برترى جويى را بر زمين نهيد، رستگار شد آن كسيكه با ياران، بپاخاست، يا كناره گيرى نمود و مردم را آسوده گذاشت (بپاخاستن در برابر باطل، رستگاری است. اما در آن شرایط برای امام، رستگاری در سکوت بود). اينگونه زمامدارى (منظور، زمامداری منتخب سقیفه است)، چون آبى بد مزه، و لقمه اى گلوگير است، و آن كسیكه ميوه را كال و نارس بچيند، مانند كشاورزى است كه در زمين فرد ديگرى بكارد.
در شرايطى قرار دارم كه اگر سخن بگويم، مى گويند بر حكومت حريص است، و اگر خاموش باشم، مى گويند از مرگ مى ترسيد. هرگز من و ترس از مرگ؟! پس از آنهمه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند بخدا، انس و علاقهء فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر است. اين كه سكوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهانى آگاهى دارم كه اگر باز گويم مضطرب مى گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاههاى عميق.
/ادامهء علل سکوت حضرت امیر، فردا إن شاءالله/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام چهارم:
🌷شصت و دومین نامهء حضرت امیر در نهج البلاغه🌷
نامهء امیر است به مردم مصر که با مالک اشتر فرستاد، در آن هنگام که او را برای حکومت آن کشور اعزام فرموده بود:
🌷 بعد از حمد و ثنا خداوند.
خداوند سبحان محمد (صلی الله عليه و آله) را برای تبليغ به جهانيان و شهادت و نظارت بر پيامبران مبعوث فرمود. هنگامیکه آن حضرت از اين دنيا درگذشت، مسلمانان پس از او در امر حکومت اختلاف و نزاع کردند.
سوگند بخدا که از دلم خطور نمی کرد عرب، پس از آن حضرت، حکومت را از خاندان او برگرداند و مرا به خلافت ننشانند!!
در آن موقع چيزی مرا به درد و فرياد نياورد مگر اينکه ديدم مردم به فلانی هجوم می بردند و با او بيعت می کردند. لذا من دستم را از بيعت نگهداشتم و مردم را به حال خود گذاشتم. تا آنگاه که ديدم مردم از دين اسلام برگشتند و به نابود کردن دين پیامبر دعوت کردند. پس ترسيدم که اگر اسلام و مسلمانان را ياری نکنم رخنه و شکافی در آن ببينم يا ويرانی در آن مشاهده کنم که مصيبت آن برای من بزرگتر از فوت حکومت بر شما باشد.
چنان حکومتی، متاع زودگذر روزگار است، و آنچه در آنست به سرعت رو به زوال رود، مانند از بين رفتن شوره زار، يا مانند ابر از هم پراکنده شود و از بين برود. پس در ميان آن حوادث برخاستم تا باطل محو شد و از بين رفت و دين، محکم و استوار گرديد و بيارميد (ایشان با دادن مشورت به اصحاب سقیفه و بیان احکام به مردم طی بیست و چند سال تحمل، توانستند از تحریف اسلام و ظلم بر مردم جلوگیری کنند).
/ بخش دوم این نامه، فردا إن شاءالله/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام پنجم:
بخش اول نامهء حضرت امیر به مردم مصر را که همراه جناب مالک اشتر برای آنها فرستاده بودند، روز گذشته خواندیم.
که در این نامه اشاراتی دارند به علل سکوتشان در برابر اصحاب سقیفه.
بخش دوم:
🌷سوگند بخدا، من اگر به تنهايی با همهء آنان ملاقات کنم در حالیکه همهء سطح زمين را پُر کرده باشند، نه باکی دارم و نه وحشتی به خود راه می دهم.
و من به گمراهی آنان و به هدايتی که خودم بر مبنای آن حرکت می کنم، کاملا آگاه و بينا هستم و از طرف خدا هم يقين دارم.
و قطعی است که من به ديدار خداوند و پاداش نيکوی او اميدوارم، ولی می ترسم حکومت اين امت را نابخردان و خطاکاران بدست بگيرند، (از بنی امیه). پس مال خداوند را برای خود بدانند، و در ميان خود به جريان بيندازند و بندگان خدا را بَرده های خود بدانند و با شايستگان جامعه تخاصم و پيکار به راه اندازند و مردمان منحرف را حزب خود تلقی نمايند، زيرا از آنان فردی هست که در ميان شما شراب آشاميد و حد کيفر برای او جاری شد (منظور، والی کوفه است که منتخب دوم سقیفه گمارده بود). و از آنان کسی هست که اسلام نياورد مگر اينکه اسلام يا مسلمانان برای او مزايايی را در نظر گرفتند (ابوسفیان و معاویه).
پس اگر اين ترس و واهمه (از روی کار آمدن آنها) نبود، شما را تحريک به جهاد نمی کردم و شما را يکجا جمع و تشويق نمی نمودم و هنگامیکه از پذيرش زمامداری من امتناع کرديد (در جریان سقیفه) و سستی ورزيديد، شما را رها می ساختم.
مگر نمی بينيد که مرزهای شما، رو به نقص است، دشمن پيش می آيد و از مرزها می گذرد و شهرهای شما گشوده می شود و ممالک و کشورهای شما برچيده می شود و آنها را از دست شما می گيرند؟ و آيا نمی بينيد که شهرهايتان مورد حمله و پيکار قرار می گيرد؟
بسيج شويد و برای جنگ با دشمنانتان کوچ کنيد. خدايتان رحمت کند و با انداختن سنگينی تان به روی زمين، کاشانه ها و سرزمين هايتان به فرو رفتن در ذلت و عادت به آن و قرار گرفتن در پستی، ميخکوب نشويد که در نتيجه دچار پست ترين موقعيت در زندگی خواهید شد.
مرد جنگی هميشه بيدار است و هر کسی بخوابد، دربارهء او بيدارند.
والسلام.
/ادامه، فردا إن شاءالله/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام ششم:
👈 بیست و هشتمین نامهء حضرت امیر در نهج البلاغه، پاسخ ایشان است به نامهء تند و توهین آمیز معاویهء ملعون که حضرت را بخاطر سکوتشان در برابر اصحاب سقیفه، تحقیر کرد.
حضرت امیر در بخشی از این نامه، فرموده اند:
🌷 در آن هنگام که مهاجرين در روز سقيفه با اتصال به پيامبر به انصار، احتجاج و استدلال کردند (و گفتند ما از شما به پیامبر نزدیکتریم پس ما باید خلیفه شویم)، بر آنان پيروز شدند.
اگر پيروزی بوسيلهء اتصال به پيامبر صحيح باشد، پس حق، از آن ماست نه شما و اگر استناد به غير آن باشد، ادعای انصار بر جای خود باقی است (که گفتند استحقاق خلافت دارند).
و گمان کردی من بر همهء خلفا حسادت ورزيدم و با آنان کينه توزی کردم؟ اگر اين ادعای تو راست باشد به تو جنايتی نرفته تا از تو عذرخواهی شود و اين گناهی است که ننگش به تو ارتباط ندارد.
و در نامه ات نوشته ای، (در روز واقعهء درب منزل حضرت زهرا)، مرا مانند شتری که از بينی، مهار کرده باشند برای بيعت کردن می کشاندند.
سوگند بخدا، تو با اين سخن خواسته ای مرا توبيخ و تحقير کنی، در صورتیکه مرا مدح کرده ای، و می خواستی مرا رسوا کنی، خود را رسوا کرده ای (زیرا)، برای انسان مسلمان ایرادی نيست که مظلوم واقع شود مادامی که ترديدی در دينش و شکی در يقينش نداشته باشد.
و اين دليل و حجت را برای غیر از تو هم توضیح داده ام، اما در اینجا به قدر مجال، دوباره بیان نمودم.
/ ادامهء این نامهء امام مظلوممان به معاویهء ملعون را، در پیغام فردا می خوانیم إن شاءالله/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام هفتم:
پاسخ حضرت امیر به درخشندگی آفتاب، به نامهء توهین آمیز معاویه (بیست و هشتمین نامهء حضرت امیر ).
👈 در بخش اول این نامه که روز گذشته خواندیم، حضرت دلائل سکوتشان در مقابل سقیفه را بیان فرمودند.
در بخش دوم، به اهانتهای دیگر معاویهء ملعون پاسخ داده اند:
🌷 سپس دربارهء کار من و عثمان سخنی گفتی. بر توست که به جهت خويشاوندی که با عثمان داری به آن گفتهء تو پاسخ داده شود.
کداميک از من و تو به عثمان دشمن تر بود و کدامیک کار او را به قتل کشاند؟
آيا کسیکه به او ياری کرد و او را به نشستن و رسيدگی به امور مسلمانان توصيه و تشويق نمود و از مردم خواست از هجوم به او خودداری کنند، يا کسیکه عثمان از او ياری خواست، و او آنقدر سستی و تاخير ورزيد و عوامل مرگ را بسوی او سرازير کرد تا آنکه تیر اجل بر سرش بارید؟!
خداوند می داند چه کسانی از جنگ جلوگيری می کنند و به برادرانشان می گويند: بياييد بسوی ما. و در سختیهای جنگ جز اندکی حاضر نمی شوند (۱۸ احزاب).
و از اينکه به بعضی از کارهای عثمان اعتراض می کردم، اگر گناه من در مورد او اين بود که او را ارشاد و هدايت می کردم، هرگز عذر نخواهم خواست، چه بسا توبيخ از کسی شود که گناهی ندارد و گاهی باشد که نصيحت کننده مورد تهمت قرار می گيرد. و من هيچ چيزی جز اصلاح به قدر توانايی نخواسته ام و نيست توفيقم مگر با خدا، به او توکل کرده ام و بسوی او برمی گردم.
و همچنين در نامه ات متذکر شده ای که برای من و ياران من، جز شمشير چيزی نداری! براستی مَثَل تو مَثَل کسی است که پس از گرياندن، بخنداند.
تو کِی فرزندان عبدالمطلب را ديده بودی که از دشمن عقب نشينند و با شمشير، تهديد و ترسانده شوند؟ پس، اندکی درنگ کن تا حَمَل (یعنی فرزند بدر، یعنی خود امیر) برای انتقام وارد ميدان جنگ شود.
بزودی آن کسیکه او را می طلبی، جستجويت خواهد کرد و آنچه که دور می دانی به تو نزديک خواهد گشت و من با سرعت با يک سپاه باعظمت از مهاجرين و انصار و تابعينی که با نيکی از آنان پيروی می کنند، حرکت می کنم.
تکاپويشان شديد و غبار پاهای خود و مرکب هايشان بلند است و لباس مرگ، مانند کفن پوشيده اند. بهترين ديدار برای آنان ملاقات پروردگارشان می باشد.
همراه اين سپاه با عظمت، فرزندان دلاوران جنگ بدر و شمشيرهای هاشمی است. همان شمشيرهايی که در جنگ بدر در برادر تو (حنظلة بن ابوسفیان و هند)، و دايی تو (ولید بن عتبه برادر هند)، و جد تو (عتبة بن ربیعه پدر هند)، فرو رفت. و اين شکست از ستمکاران دور نيست.
🌷 حقیقتا فقط حیدر، امیرالمومنین است 🌷
/ ادامه در پیغام فردا إن شاءالله/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام هشتم:
چرا حضرت امیر پس از ۲۵ سال که خلافت را به ناحق از ایشان ربودند، حالا حاضر به قبول حکومت نیستند و ترجیح می دهند خلیفه، فرد دیگری باشد و ایشان برای مردم، وزیر و مشاور خلیفه بمانند:
👈 امام، این سخنان را، آن هنگام فرموده است که مردم پس از کشته شدن عثمان خواستند با ایشان بيعت کنند:
🌷 خطبهء نود و دوم نهج البلاغه 🌷
مرا رها کنيد و به ديگری التماس کنيد، زيرا ما به استقبال امری می رويم که جنبه ها و رنگهايی دارد که دلها بر آن تاب نياورد و عقول بر آن ثبات نمی دارد. آفاق فضای آينده را ابر فراگرفته و راه راست، ناشناخته است. و بدانيد! قطعا اگر پاسخ مثبت در اين امر به شما بدهم، طبق آنچه که می دانم، با شما عمل خواهم کرد و به سخن هيچ گوينده و ملامت هيچ ملامتگری گوش نخواهم داد. و اگر مرا رها کنيد، من مانند يکی از شما خواهم بود. و شايد من شنواتر و مطيع تر از همهء شما به آن کسی خواهم بود که امر زمامداری خود را به او بسپاريد. و من برای شما وزير باشم، بهتر از آنست تا امير شما باشم 🌷
👈 بعد از رحلت رسول خدا، خلفايى كه بناحق روى كار آمدند، سنت و سيرهء رسول الله را تغيير داده، بيت المال را از روى عدل و درستى ميان مردم قسمت نكردند، بلكه به دلخواه، هر كارى خواستند انجام دادند. و قوی را بر ضعيف ترجيح دادند، و دست آخر هم عثمان، اقارب و خويشاوندش را از بنى اميه بر سایر مردم، برترى داد و سالهاى دراز به همين منوال رفتار شد، و مردم سنت و سيرهء رسول اكرم را از ياد بردند، اكنون كه آمده بودند با امام عليه السلام بيعت نمايند منظورشان آن بود كه آن حضرت هم به رويهء سه خليفهء پيش از خود رفتار كند، پس آن بزرگوار براى اتمام حجت و اينكه بدانند او بر خلاف سنت و سيرهء رسول خدا كارى انجام نمی دهد و می دانست که قطعا آنها نقض بيعت خواهند نمود، لذا اين سخنان را فرمود.
در حقیقت این پاسخ حضرت امیر است به همهء کسانیکه می گفتند و می گویند: اگر آن حضرت از جانب رسول خدا به خلافت نصب گرديد و در حقيقت امامت و امارت، از آن او بود، پس چگونه استعفاء نمود؟
👈 به این دلیل که امام عليه السلام مى دانست كه بالأخره مردم دست از عهد و پيمان برداشته و با او همراه نخواهند ماند، از اينرو فرمود: ما بكارى اقدام مى نماييم كه آنرا روها و رنگهاى گوناگون است.
و این، پیش بینی مشكلاتى بود که در آینده پیش آمد: جنگ با ناكثين (طلحه و زبير و اصحاب جمل كه پيمان خود را شكستند)، و جنگ با قاسطين (معاويه و لشگر شام كه به آن حضرت ياغى شدند)، و جنگ با مارقين (خوارج نهروان كه كافر شدند).
◾ حضرت امیر با توجه به شناختی که از مردم داشتند، این آینده برایشان کاملا و بخوبی قابل پیش بینی بود که مردم در پيش آمدها شكیبایی ندارند و عقلها زير بار حکومت آن حضرت نخواهد رفت بلكه انكار خواهند نمود.
به این معنی که امام می دانست اگر خواست مردم را قبول کرده و خلیفهء آنها شود، مردم او را نخواهند پذیرفت و زیر بار فرمانش نخواهند رفت و دیگر کاری از امام برای مردم ساخته نیست. اما اگر خلیفه فرد دیگری باشد، امام می تواند بعنوان مشاور و وزیر، مقابل اشتباهات خلیفه بایستد و از مردم دفاع کند.
و متاسفانه، همین شد که امام، پیش بینی فرموده بود.
مردم پس از مدتی که از خلافت امام گذشت، گفتند کاش با تو بیعت نکرده بودیم. نمی دانستیم چنین خواهی کرد!
چه دردناک!!
/ ادامه در پیغام فردا إن شاءالله/
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام نهم:
👈 خطبه ای دیگر از حضرت امیر در بارهء علل اینکه مایل به پذیرفتن زمامداری حکومت نبوده اند در حالیکه بر طبق خطبهء شقشقیه که پیش از این خواندیم، امام فرموده اند زمامداری حکومت اسلامی به جز ایشان حق هیچکس نبود و بشدت به اصحاب سقیفه اعتراض کردند :
🌷 خطبهء سی و سوم نهج البلاغه 🌷
/ امام، این خطبه را قبل از آغاز جنگ جمل ایراد فرموده اند/
عبدالله بن عباس رضی الله عنه می گويد:
در ذیقار وارد شدم به اميرالمومنين (علیه السلام) در حالیکه کفشش را وصله می کرد.
به من فرمود ارزش اين کفش چيست؟
گفتم:
ارزشی ندارد.
فرمود:
سوگند به خدا، اين کفش در نزد من محبوبتر از زمامداری بر شماست، مگر اينکه حقی را برپا دارم يا باطلی را از بين ببرم سپس بيرون آمد و خطبه ای برای مردم خواند:
🟢 خداوند متعال محمد (صلوات الله علیه) را بر مردم مبعوث نمود در حالیکه هيچکس از نژاد عرب کتابی نمی خواند و ادعای پيامبری نمی کرد. پيامبر اکرم، مردم را (بسوی حيات پاکيزه) سوق داد تا اينکه آنانرا در موقعيت اصل خودشان (یعنی اسلام و کرامت انسان) مستقر ساخت. آنانرا به زندگی نجات بخش رسانيد، تا اينکه کجی ها و ضعف آنانرا مبدل به قدرت و استقامت نمود و احوال و اوضاع آنانرا که متزلزل بود، محکم و قابل اطمينان ساخت.
سوگند به خدا، من در انبوه جمعی بودم که به لشگريان کفر هجوم برديم تا اينکه همهء آنان مغلوب شدند و پشت گرداندند. من ناتوان نشده ام و ترسی ندارم و اين مسيری که امروز پيش گرفته ام، مانند همان مسيری است که برای پيروزی اسلام (همراه پیامبر) پيش گرفته بودم. قطعاً باطل را می شکافم و حق را از پهلوی آن بيرون می آورم.
قريش از من چه می خواهد؟ سوگند به خدا، در آن هنگام که قريش در کفر غوطه ور بودند، با آنان به پيکار برخاستم و امروز هم که منحرف شده و فساد به راه انداخته اند، باز با آنان پيکار خواهم کرد. من همان شخصی هستم که ديروز رويارويشان بودم، و امروز هم در برابرشان ايستاده ام. سوگند به خدا، قريش هيچ تنفری و عامل انتقامی از ما ندارد مگر اينکه خداوند ما را بر آنان برگزيده است و ما آنانرا در ميان خود راه داديم (امان از حسادت).
👈 منظور امام اینست که حکومت را بخاطر حکومت نمیخواهد که ارزشی ندارد.
حکومت برای اینست که بهترین و درست ترین حکمرانی در راستای صلاح مردم باشد. برای همین چنین حکومتی فقط متعلق یود به حضرت امیر و فقط ایشان می توانستند چنین حکومتی را برپا کنند.
اما افسوس.......
/ ادامه در پیغام فردا إن شاءالله/
👈 آخرین پیغام.
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨
پیغام دهم:
بخشهایی از خطبهء چهارم نهج البلاغه:
🌷 از روزى كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم. كناره گيرى من چونان حضرت موسى عليه السلام برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، ترس او براى اين بود كه مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان، حاكم گردد.
🟢 حضرت موسی و ساحران در قرآن مجید:
مردم زمان حضرت موسی، سحر و جادو را باور داشتند و تمام زندگی آنها بر این مبنا سپری می شد. و اصلا به همین دلیل پیامبر آنان با معجزاتی همچون ید بیضاء و عصایی که اژدها می شد و معجزات دیگر از این قبیل ظهور کرد " آیهء ۳۲ قصص و آیات ۱۹ تا ۲۲ طه ".
و فرعون که به باطل بودن کارهای ساحران، آگاهی داشت، از این باور مردم برای اثبات خودش استفاده می کرد، لذا برای مبارزه با حضرت موسی نیز به سحر ساحران روی آورد تا مردم را از پیامبرشان دور کند و به آنها گفت بیشترین سحری را که می دانند بکار گیرند. و برای تاثیر بیشتر، شرایطی را فراهم کرد تا مردم، کمترین شکی به سحر ساحران نکنند. مثلا در مکان مقرر، توریهایی کشیدند تا به اصطلاح، مارهای ساحران به مردم حمله نکنند. در تفاسیر آمده، ساحران، لوله ها و طنابهایی توخالی داشتند که آنها را از مواد شیمیایی پر کرده بودند که در برابر تابش آفتاب به حرکت در می آمدند. لوله هایی بسیار بزرگ، با سرهای وحشتناک. بطوریکه طبق آیهء ۱۱۶ اعراف، سحر عظیم پدید آوردند و مردم به وحشت افتادند.
روز موعود فرا رسید " آیات ۸۰ و ۸۱ یونس". همهء مردم برای نظارهء این مبارزه جمع شده بودند، حضرت موسی که حقانیت خود را می دانست و به باطل بودن سحر ساحران ایمان داشت، ازساحران خواست تا اول آنها سحر خود را نشان دهند سپس حضرت، معجزات خود را آشکار کند.
👈 به این دلیل که اگر، او اول معجزهء خود را نشان می داد، از دو حالت خارج نبود: عصای حضرت، اژدها می شد و مردم باور می کردند، سپس سحر ساحران را می دیدند و مارهای دروغین آنها را هم باور می کردند، و به اینصورت نتیجه ای حاصل نمی شد و رسالت حضرت موسی به اثبات نمی رسید. پس حضرت خواست که ساحران، اول سحر خود را نشان دهند. پس از سحر ساحران، عصای حضرت موسی به اذن خدا تبدیل به اژدها شد و همهء مارهای دروغین را بلعید و به این ترتیب بسیاری از مردم و از جمله خود ساحران، به حقانیت پیامبرشان شهادت دادند " ۱۱۷ تا ۱۲۰ اعراف ".
👈حالا با این مقدمه به زمان خلافت امام علی علیه السلام باز می گردیم.
وقتی خلافت را از امام ربودند، امام راه صبر را پیش گرفت و کنار رفت، چون اگر برای پس گرفتن خلافت، قیام می کرد، از دو حالت خارج نبود:
یا جانش را از دست می داد، و امام دیگری هم که برای خلافت نبود، پس تا ابد، حق جانشینی از ایشان سلب می شد.
و یا پیروز میشد و خلافت را پس می گرفت که در آنصورت تاریخ در بارهء ایشان طور دیگری قضاوت می کرد و میگفت علی، خلافت را به زور از منتخب مردم گرفته، و حقانیت خلافت ایشان، زیر سوال می رفت و در هر دو صورت شیعه، در تاریخ محو می گشت.
پس امام راه صبر را پیش گرفت و این محنت را به جان خرید و دردش را به چاه گفت.
/در پناه قرآن باشید و مشمول دعای معصومین/
🌺 در آستانهء میلاد باسعادت حضرت زهرا سلام الله علیها، میهمان آیاتی چند در بارهء زن و بانوان قرآنی میشویم 🌺
🌹🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ...
بنام خداوند بخشنده مهربان.
در آن هنگام که خورشید درهم پیچیده شود، و ستارگان بى فروغ شوند. و کوهها به حرکت در آیند. و آن هنگام که باارزش ترین اموال به دست فراموشى سپرده شود. و در آن هنگام که وحوش جمع شوند. و در آن هنگام که دریاها بر افروخته شوند. و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد. و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟! 1 تا 9 تکویر.
تفسیر: در این آیات، هشت نشانه از پایان جهان و آغاز قیامت بیان شده. بعضی نشانه ها با صور اول (پایان جهان)، و بعضی با صور دوم (آغاز قیامت)، نمایان میشوند. مهم نیست فاصلهء این دو صور چقدر است، مهم وقایعی است که اتفاق خواهد افتاد و مهم، نامهء اعمال ماست که با آن حاضر میشویم.
خورشید، تاریک و ستارگان بی فروغ میشوند. کوهها به حرکت درآمده و متلاشی و پراکنده میشوند. اموال باارزش فراموش میشوند. آنقدر آنروز وحشتناک و ناگهانیست که دیگر هیچ چیز برای انسان ارزش ندارد.
و در آنروز، وحوش جمع میشوند. یعنی حیواناتی که بواسطهء وحشیگریها از یکدیگر می ترسیدند و فرار میکردند، در آنروز از شدت ترس، دور هم جمع میشوند و به هم کاری ندارند.
و دریاها برافروخته میشوند. شاید اشاره به این دارد که آب که از دو مادهء اکسیژن و هیدروژن (هردوآتشزا) تشکیل شده است تجزیه شده و آتش میگیرند.
اما در قیامت.
👈 ابتدا همه با همسانان خود قرین میگردند و گروههای مختلف مردم تشکیل میشود.
👈 پس از گروه بندی مردم، رسیدگی به اعمال شروع میشود.
👈 👈 👈 طبق این آیات، پس از گروه بندی مردم در قیامت، اولین موضوعی که به آن رسیدگی میشود، موضوع زنده به گور شدن دختران است، و این اشاره به قبح شدید ریختن خون انسانهای مظلوم و اشاره به مقام والای زن از دیدگاه اسلام دارد. چون دختران، تنها به جرم زن بودنشان کشته میشدند.
به تعبیر دیگر، اولین گناهی که روز قیامت به آن رسیدگی میشود گناه کسانی است که به زنان، بخاطر زن بودنشان ظلم کرده و حقوق آنانرا رعایت نمی کنند (دقت کنیم).
✅ پس زن در خلقت، جایگاه و ارزش ویژه ای دارد و بخاطر همین ارزش ویژه، زحمت تامین نیازهای مالی او در حد شان و منزلتش و انجام کارهای سنگین او بر عهدهء مردان گذاشته شده و بعنوان یک وظیفهء قطعی در قرآن بیان گردیده است. إن شاءالله در زمان مقتضی آیات مربوط به حقوق بانوان را می خوانیم.
👈 همچنین حجاب.
حجاب برای زن بخاطر موهبتهای فراوانی است که خداوند به او عطا فرموده و در مردان نیست. اگر خداوند برای بانوان حجاب کامل در نظر گرفته، و اگر برای حضور او در جامعه، حدودی را قائل شده، اینها محدودیت نیست. اینها بخاطر ارزش بالایی است که به زن عطا فرموده که باید این ارزشها حفاظت شوند و بهترین راه، حجاب است. حجاب ظاهر و رعایت مواردی که او را در معرض خطر قرار می دهد.
💚قدر و منزلت بانوان و دختران باایمانمان را بدانیم.
🟩 خواهران و دختران باایمانم! قدر خود را بدانید و به زن بودن خود افتخار کنید و خود را از گزند بی ارزشیها حفظ نمایید.
👈 اگر بخاطر زن بودنتان، حقوقتان از طرف مردان خانواده و مردان جامعه نادیده گرفته میشود، بدانید و یقین داشته باشید در پیشگاه خداوند حسابرسی خواهد شد.
/اجازه دهید ابتدا فرمان حجاب را بخوانیم، پس از آن شرح حال مختصری از بانوان قرآنی إن شاءالله/