اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
محمود حبیبی کسبی
اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
دخیل عصمت تو آسیهست، مریم هم
زِ هر دمت همه سر میرود عصارهٔ وحی
که با رسول خدا همسری و همدم هم
تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد
که تکیه کرده به نور تو کوه محکم هم
زلال چشمه ی تطهیر از تو جاری شد
گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم
دمید در برهوت حجاز یاس از تو
بهشت میشود از مقدمت جهنم هم
همین ز شأن تو کافی ست دخترت زهراست
فدای دختر تو عالم است و آدم هم
به دست زهره ی منظومه ی مطهر توست
فقط نه چرخش دستاس، هر دو عالم هم
عقیق عشق محمد،نگین حلقه ی توست
سر است حلقه ی تو از نگین خاتم هم
تو با رسول هم آیینه ای و هم آهی
برای درد دلش محرمی و مرهم هم
کلید قلب نبی دست توست، با این گنج
دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم
به یک تبسمت از طور سینه ی یاسین
ملال می رود، اندوه می رود، غم هم
ز رنج شعب ابیطالب آسمان خم شد
ولی تو هیچ نیامد به ابرویت خم هم
نفاق خواست که ناخن کشد به ماه رخت
ولی نشد ز مقام تو ذره ای کم هم
نفاق، خواند تو را پیرزن، جوان بودی
رسول خواند تو را شیرزن، مکرم هم
برای یاری حق مال دادی و جان نیز
به محضر کرم تو گداست حاتم هم
به شرح حال رسول و بتول بعد از تو
فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم
#محمود_حبیبی_کسبی
#غزل
#حضرت_خدیجه سلام الله علیها
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
در جهان بی علی ماندن نمی آید به من
حسن خسروی وقار
من شرابم شادی ام شیون نمی آید به من
رودی از روحم سراب تن نمی آید به من
هر قبایی را که خیاط تعلق دوخته ست
تن زدم اما سر سوزن نمی آید به من
شهر خاک خانه ها را بر سر خود ریخته است
کوچ، همراهم بیا مسکن نمی آید به من
در شب تاریک و بیم راه و داد بی کسی
غیر او از وادی ایمن نمی آید به من
چشم را بر هم زدم انگار در طور من است
او ترانی گفت و دیدم لن نمی آید به من
گرچه اسرار الهی را در او دیدم ولی
گفتن این حرف ها اصلا نمی آید به من
پادشاهی مهربان است و پناهم می دهد
از جوار رحمتش رفتن نمی آید به من
اشکم و از گوشه ی چشم یتیم افتاده ام
در جهان بی علی ماندن نمی آید به من
پشت سر، ردّ احد بر گرده بود و پیش رو
تیغ می بارد اگر، جوشن نمی آید به من
سینه جان مستی کن و با خنجر کوفی بگو
شادمان باشد که پیراهن نمی آید به من
کربلایی زخم روی پیکرم رقصید و باز
از سماع تیغ، دل کندن نمی آید به من
چون نسیم آزادم و هرجا که باشم باز هم
اهتزاز پرچم دشمن نمی آید به من
با رفیقان شهیدم عهد در خون بسته ام
بی کفن می مانم و مدفن نمی آید به من
#حسن_خسروی_وقار
#پایداری
#غزل
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
گفتی میان آتش عشقم چه میکنی؟
رباب کلامی فرد
با جانِ شمع هوهوی طوفان چه میکند؟
با تختهپاره سیل خروشان چه میکند؟
از حال من سراغ گرفتی، بیا ببین
با خاک مرده باد غزلخوان چه میکند؟
گفتی میان آتش عشقم چه میکنی؟
گفتم خلیل بین گلستان چه میکند؟
شوق وصال کشته مرا، بیم هجر هم
جایی که خیر این نرسد، آن چه میکند؟
من قطره قطره اشک شدم بعد رفتنت
با تو صدای چک چک باران چه میکند؟
در خواب دیدمت به مزار من آمدی
در حیرتم که در تن من جان چه میکند
#رباب_کلامی_فرد
#غزل
#عاشقانه
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟
قیصر امین پور
این جزر و مدِ چیست که تا ماه می رود؟
دریای درد کیست که در چاه می رود؟
این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده، به اکراه می رود
آبستن عزای عظیمی است، کاین چنین
آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتاب روی زمین راه می رود؟
در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می رود
دارد سر شکافتن فرق آفتاب
آن سایه ای که در دل شب راه می رود.
#قیصر_امین_پور
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک
محمدمهدی سیار
امام، رو به رهایی... عمامه روی زمین
قیامتی شد -بعد از اقامه- روی زمین
خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک
چکید خون خدا در ادامه روی زمین ...
خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو
گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین*
زمان به خواب ببیند که باز امیرانی
رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:
«مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین...»**
تو رفته ای و زمین مانده است و ما اینک
و میزهای پُر از بخشنامه ... روی زمین!
#محمدمهدی_سیار
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
دلم از شب نشینی های زلفت دیر می آید
محمدعلی مجاهدی
دلم از شب نشینی های زلفت دیر می آید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر می آید
غزل گل می کند در من اگر آیینه ام باشی
که طوطی در سخن از دیدن تصویر می آید
به بوی آن که جای من ز دامانت در آویزد
برون از تربت من خار دامنگیر می آید
ملول از عقل بی پیرم که سرمستی نمی داند
من و عشقی که از او کار صدها پیر می آید
به دور از نام و از ننگم، جدا از هر چه نیرنگم
مرید پیر یکرنگم که بی تزویر می آید
جنون هنگامه ای در این حوالی عشق می کارد
که از هر سو صدای شیون زنجیر می آید
سکوت تلخ نخلستان غریبی تازه می جوید
که امشب بر ملاقات علی شمشیر می آید
به هر ویرانه ای فانوس اشکی می کند روشن
که بزم با صفایی این چنین کم گیر می آید
به ذهن کوچه های کوفه گرد مرگ می پاشد
طنین گامهای او که بس دلگیر می آید
خروشیدم که در این شهر آیا اهل دردی نیست؟
که دیدم کودکی با کاسه ای از شیر می آید
رسد روزی که خواب ناز بتها را برآشوبد
که ابراهیم ما با نعره ی تکبیر، می آید
#محمدعلی_مجاهدی
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین
میلاد عرفانپور
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
تو پایه های زمینی سرت سلامت باد
که بی وجود تو آواری از غم است زمین
پرندگان به هوای چه اوج می گیرند؟
برای درک بلندای تو کم است زمین
حسین اگر پسر توست با اشاره ی او
سیاهپوش عزای محرم است زمین
کجایی ای پسر خاک و مونس دل چاه؟
یتیم مانده و محتاج همدم است زمین
چقدر بی تو دل کوچه های کوفه پر است
چقدر بی تو پریشان و درهم است زمین
نداشت طاقت عدل تورا کسی افسوس
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
#میلاد_عرفانپور
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
#یادداشت
بیش از ده سال از راه اندازی سایت آیات غمزه می گذرد.
سال هایی که هنوز شبکه های اجتماعی رونق امروز را نداشتند
و شبکه های موبایلی هنوز اختراع نشده بودند؛
شاید بیشتر ین جذابیت سایت یکی به خاطر جمع آیات بود که به نوعی شبکه ی اجتماعی سایت بود و بستری برای گفتگوهای سودمند بین شاعران و تمرین های مهارت افزایی ؛
و یکی به خاطر دفتر کاربران که نقد اشعار به طور جدی در آنجا دنبال می شد.
در این سال های اخیر ولی جذاب ترین بخش سایت ، نظراتی است که رهگذران ، پای اشعار دفتر مجازی ثبت می کنند.
در آن سال ها بیشترین نظری که پای اشعار ثبت می شد نظر شاعران بود و محتوایی فنی و تخصصی داشت،
این سال ها ولی بیشترین نظرات مربوط به غیر شاعران می شود و اغلب درگاه های ورودی هم موتورهای جستجو هستند؛
یعنی کسانی که شعر یا شاعر خاصی را در فضای وب جستجو کرده اند.
خواندن نظرات این افراد که غالباً مخاطب حرفه ای شعر نیستند، و زوایای مختلف و متنوع نگاه آنان همواره برای من جذاب و آموزنده است.
این زاویه ی نگاه ها و تفاوت دغدغه ها را به دسته های مختلفی می توان تقسیم کرد:
مثلاً دانش آموزانی که فردا امتحان ادبیات دارند و دنبال معنی یک بیت شعر می گردند و نظری که ثبت می کنند این است که کاش معنی این شعر را هم می نوشتید.
یا افرادی که در تنگنای معیشتی قرار دارند و فکر می کنند شاعران دیدار رهبری هر روز یا هر شب خدمت ایشان می روند و برایشان شعر می خوانند.
این افراد پای اشعاری که در دیدار رهبری قرائت شده نظر می گذارند و تقاضایشان این است که مشکلات مالی شان را به گوش مقام معظم رهبری برسانند. عموماً شماره تماس و شماره کارت خود را هم درج می کنند.
افرادی که از طرفداران جوگیر یک شاعر خاص هستند و هدفشان فقط بالا رفتن تعداد نظرات یک شعر است.
و زوایای نگاه فراوان دیگر که هر کدام جذابیت خودش را دارد.
از آنجا که انتشار این نظرات نیاز به تایید دارد، در تمام این سالها نظرات را با دقت خوانده ام
و آنچه برایم آموزنده بوده قدرت اجتماعی و تأثیرگذاری غبطه برانگیز بعضی اشعار است.
اینکه یک شعر چقدر می تواند در بزنگاه ها نقش اجتماعی درستی ایفا کند،
اینکه یک شعر چقدر می تواند در بهترین موقعیت حال عده ای را خوب کند،
موجب انس و الفت دیدگاه های متفاوت نسبت به هم و نزدیک شدن قلب ها به یکدیگر باشد
در مواقع هجوم و طمع بیگانگان با جهت گیری درست، خار چشم دشمنان میهن و مردم و خنکای قلب دوستان ایران و ایرانی باشد
التیام زخم های فراوان باشد و...
معمولا هر نظری را با هر دیدگاهی منتشر می کنم به جز نظراتی که حاوی فحش و الفاظ رکیک و اهانت باشند.
این دسته ی اخیر از نظرات هر چند نسبت به عموم نظرات ناچیزند اما باز هم تعدادشان کم نیست.
برایم جالب است که اهل فحش و ناسزا و اهانت و ترک ادب همیشه عده ی خاصی هستند که برای من و شما شناخته شده اند
اما هیچ وقت واکنش هایشان در دایره ی ادب و منطق نمی گنجد و گویی آتش فشانی از عقده های عمل نکرده اند.
در میان اشعار منتشر شده در سایت بعضی از اشعار بیشترین سهم را از ناسزاگویان داشته اند،
مثلا شعر فتنه ی آقای مهدی جهاندار
یا شعر رضاجان است شاه مردم ایران رضا خان نه
سروده ی محمدحسین ملکیان
که شاید این دو شعر رکورد دار فحاشی فحاشان بوده اند.
من در انتشار نظرات، پاسخگوی هیچ کس و هیچ چیز جز وجدان و اخلاق و انسانیت نیستم
وگرنه انتشار این دسته از نظرات خود گواه حقانیت و موضع گیری درست و به جای شاعرانشان است.
برایم جالب بود که از بین تمام اشعاری که در دیدار اخیر شاعران با مقام معظم رهبری خوانده شد، یک غزل آماج فحش و فضیحت ناسزاگویان قرار گرفت.
و این بار هم غزلی بود از یک شاعر اصفهانی
سرکار خانم سپهکار
با شعر
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم
این گونه موضع گیری ها نشان می دهد که یک شاعر با درک درست ضرورت ها و نقطه زنی دقیق، چقدر می تواند اثرگذار باشد.
همین که موضع گیری های منفی عموما از سوی کسانی است که تنها منطقشان فحش و فضیحت است
یعنی شاعر قدم خود را به درستی برداشته و دین خود را به خوبی ادا کرده.
وگرنه این شعرا سالهاست که در محافل ادبی سرسختانه ترین نقد و نظرات را از سوی اساتید نسبت به اشعارشان شنیده اند و در سروده های خود لحاظ کرده اند.
@ayateghamze
یک ماه با نگاهش شب تا سحر نشستیم
قاسم اردکانی
از ابرها بپرسید احوال ماه ما را
ای کاش دیده باشد از دور آه ما را
یک ماه با نگاهش شب تا سحر نشستیم
رفت و به خون نشانده حالا نگاه ما را
یک ماه با لبی خشک، افطار گریه کردیم
ای کاش شسته باشد باران گناه ما را
شب های قدر مویش، یلدای عاشقی بود
صبحی نبود ای کاش شام سیاه ما را
در عید فطر چشمش از توبه توبه کردیم
خط هلال ابروش کج کرد راه ماه را
عشقش سپید کرد و معنای تازه ای داد
بخت سیاه ما را عمر تباه ما را
#قاسم_اردکانی
#غزل
ماه مبارک رمضان
@ayateghamze
با اشک بردار آخرین خرما و نانت را
زهرا بشری موحد
پايان مهماني است پر کن استکانت را
از عشق حق سرشار کن مستانه جانت را
نزديک تر از اين نخواهد شد به چشمانت
در اين دقايق خوب بنگر ميزبانت را
شايد نباشيم و نباشي سال هاي بعد
با اشک بردار آخرين خرما و نانت را
هي عهد بستي و شکستي و نشستي و
زانو زدي با شرم گفتي داستانت را
سر روي مُهر مِهر او بگذار! مي بيني!
سجاده ات حل مي کند در خود جهانت را
پايان مهماني است اما باز هم بگذار
بر شانه هاي کوچکت بار امانت را
#زهرا_بشری_موحد
#غزل
ماه مبارک رمضان
@ayateghamze
پشت این کوه پر از دیو سیاه است و سپید
علیرضا قزوه
گرچه غم می کِشدَم سوی جهان های دگر
خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر
عید، با آینه و سبزه و قرآن آمد
سبزم از خلوت و از جِلوت جان های دگر
سی سحر سر شد و از عشق نپرسیدم؛ چیست
فرق این یک رمضان با رمضان های دگر؟
پشت این کوه، پر از دیو سپید است و سیاه
هفت خوان طی شد و شد نوبت خوان های دگر
دشت، لبریز جوان های فرو افتاده ست
شادمانم که سوارند جوان های دگر
عید شد؛ عید... مبادا نگرانم باشید
نگران توام و دل نگران های دگر
در وداع رمضان، چشم و زبان! گریه کنید
کاشِمان چشم دگر بود و زبان های دگر
#علیرضا_قزوه
#غزل
ماه مبارک رمضان
@ayateghamze
خدا اهل ستم را بر زمین گرم خواهد زد
محمدحسین ملکیان
خدا این بار میخواهد سپاهش خار و خس باشد
برای خواری دشمن همین بایست بس باشد
خدا اهل ستم را بر زمین گرم خواهد زد
و شاید از زمین گرم منظورش طبس باشد
طبس را شهر بیدیوار میپنداشتید اما
گمان هرگز نمیبردید مانند قفس باشد
طبس با خاکریز جبهه یکسان است تا وقتی
که ما را دشمنی همچون شما در پیش و پس باشد
غم این خاک بالین شما را سخت میگیرد
غمش حتی اگر اندازۀ بال مگس باشد..
برای جبهه دلتنگیم و میجنگیم و میجنگیم
و میجنگیم و میجنگیم تا وقتی نفس باشد
#محمدحسین_ملکیان
#غزل
ضد استکباری
@ayateghamze
نتشارات پنج دری در بخش مجازی نمایشگاه کتاب تهران ارائه می دهد:
گزیده اشعار موضوعی سایت آیات غمزه
آمدنت
مجموعه شعر انتظار
لبخندت
مجموعه شعر فاطمی
پیراهنت
مجموعه شعر عاشورایی
انتشارات پنج دری
@panjdari2
بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
اعظم سعادتمند
بگــــو برای من ای شعــــر از زمانـــه ی او
کدام بیت مـــرا مـــی برد به خانــــه ی او
شبـــی دلــم به هوای زیارت آمــده است
مگــــر قــرار بگیـــرد در آستانـــــه ی او ...
از او بپــرس به عقلـــــم نمــی رسد اصلا
که چیست فلسفه ی عشق بی کرانه ی او
خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشته است سرش را فقط به شانه ی او
گذشته ها نگذشته است باقی است هنوز
زبانــه مــــی کشد آتش از آشیانــــه ی او
بگو چگونـــه از این شهر صبـــح صادق رفت
بگــــو برای من از رفتـــن شبانـــــه ی او..
نه از غم است که من گریه می کنم امشب
فقـــط به خاطـــر لبخند صادقانـــــه ی او...
#اعظم_سعادتمند
#غزل
امام صادق علیه السلام
@ayateghamze
از صبح بپرسید که صادق به چه معناست
مهدی جهاندار
بر گرده ی خود مثل علی نان و رطب داشت
صادق همه صبح است چه در خلوت شب داشت
شب تیره و تار و ظلمات است، پر از ظلم
صد سال پر از ظلمت جهلی که عرب داشت
می رفت که خاموش شود مشعل توحید
اسلام ِ وَ أکملتُ لکُم رو به عقب داشت
برخاست کسی مکّی و کوفی به فدایش
آوازه چنان داشت که تا شام و حلب داشت
در محضر او این همه شاگرد عجب نیست
بر تیغ علی این همه زنگار عجب داشت!
چون جابر حیّان کسی اسرار ندانست
جز آن که به درگاه تو زانوی ادب داشت
هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه می شد
تیغ تو و پستوی نهان خانه سبب داشت
از صبح بپرسید که صادق به چه معناست
با عشق بگویید که یارم چه لقب داشت
#مهدی_جهاندار
#غزل
امام صادق علیه السلام
@ayateghamze
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
هادی جانفدا
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
نزدیک میشوم به تو چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
بانو سلام کاش زمان با همین سلام
در آستانه در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من – این فتاده به لکنت – بایستد
تا فارغ از تمام جهان روح خستهام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
در این حرم هزار هزار آیه ی عذاب
هم وزن با یک آیه ی رحمت بایستد
باید قنوت حاجت بیانتهای ما
زیر رواقهای کرامت بایستد
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیتهاش در صف بیعت بایستد
من واژه واژه عطر تو را پخش میکنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد
این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو
مستی که روی پاش به زحمت بایستد
#هادی_جانفدا
#غزل
حضرت معصومه سلام الله علیها
@ayateghamze
به شوق مدینه به اینجا رسیدم
سید محمدجواد شرافت
به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای پهناور آرزوها
به دریای محضی که این خاک سوزان
گرفته از امواج او آبروها
سلام ای که لطف کریمانه ی تو
کشانده دلم را به این سمت و سو ها
سلام ای که گشته شب بارگاهت
به لطف نگاهت شب آرزوها
شراب طهور است و تسنیم نور است
که در این حرم می چکد از سبوها
چه شعری چه شوری چه عطری چه نوری
به جانم بتابان از این رنگ و بوها
هیاهوی اشک است و آه و تبسم
مرا غوطه ور کن در این های و هو ها
به مدح تو گفتند و گفتیم اما
تو هستی فراتر از این گفتگوها
که موسی بن جعفر به وصف تو فرمود
فداها ابوها فداها ابوها
به شوق مدینه به اینجا رسیدم
به زهرا رسیدم پس از جستجوها
#سید_محمدجواد_شرافت
#غزل
حضرت معصومه سلام الله علیها
@ayateghamze
با سلام و عرض احترام
عباس سودایی
با سلام و عرض احترام
آه حضرت رضا سلام
آفتاب گرم بی دریغ!
ماه کوچه های بامرام!
روستایی ام مرا ببخش
می زنم صدا تو را به نام
تربت تو مسجد النبی!
دیدن تو مسجد الحرام!
هم تویی زمین کربلا
هم تویی خرابه های شام
روزگارتان چگونه است؟
باد روزگارتان به کام
خنده ی سپیدتان شروع
گریه ی کبودتان تمام
حال من؟ گرفته و بد است
مثل میوه ای همیشه خام
گریه کرده ای بدون اشک؟
خوانده ای قصیده بی کلام؟
دست و پنجه نرم کرده ای
پا به پای زخم و التیام؟
قطره قطره شعر گفته ای
با ستاره های پشت بام؟
بیت های گرچه تند و تیز
با خلوص دارد این پیام:
لااقل سری به من بزن
این من شکسته سر مدام
راستی به جز برادر و
مادر و عمو و عمه هام
هم اتاقی ام رسانده است
گرم خدمت شما سلام
دست بوس تا ابد منم
لطف آن جناب مستدام
دوستدار حضرت شما
شاعری غریب والسلام...
نامه را کبوتری گرفت
رو به سوی گنبد امام
#عباس_سودایی
#غزل
امام رضا علیه السلام
@ayateghamze
ای تو حتی با کلوخ و سنگ و سیمان مهربان
اعظم سعادتمند
یک مسافرخانهی بی رنگ و روی بی نشان
از نفس افتاده در بین هتلهای جوان
سالهای سال چشمانش به چشمت خیره بود
صبح و ظهر و شب به اذنت داشت صدها میهمان
خاطراتش از خیابانهای مشهد میرسد
تا نخستین خشت گوهرشاد تا تیموریان
با نگاه گرم گنبد الفتی دیرینه داشت
هم کلامش دسته دسته نامهبرهای جهان
حسرت یک لحظه چشم انداز او را داشتند
نسل در نسل کبوترخانههای اصفهان
ذکر کاشیکاشیاش یا نور یا شمسالشموس
نقش بر روی جبیناش سرنوشت آهوان
اینک اما بیامان در معرض ویرانی است
یک مسافرخانۀ بیصاحب بیخانمان
::
می شود از نوبسازی این دل فرسوده را ؟
ای تو حتی با کلوخ و سنگ و سیمان مهربان
میشود کاری کنی که جان بگیرد باز هم
این مسافرخانه در بین هتلهای جوان
#اعظم_سعادتمند
#غزل
امام رضا علیه السلام
@ayateghamze
کسی به جز تو حواسش نیست
سیده تکتم حسینی
به این حواسِ پریشانم کسی به جز تو حواسش نیست
دلم گرفته و می دانم کسی به جز تو حواسش نیست..
برای خشکیِ چشمانم کسی نماز نمی خواند
به اینکه تشنه ی بارانم کسی به جز تو حواسش نیست
نشان خانهی آهو را کسی به جز تو نمیپرسد
به من، منی که گریزانم، کسی به جز تو حواسش نیست
منی که گم شدهام در خود میان این همه تنهایی
به چشم های هراسانم کسی به جز تو حواسش نیست
به من که غم به سرم آوار... که سر گذاشته بر دیوار..
نشسته گوشه ی ایوانم، کسی به جز تو حواسش نیست
به من که چند صباحی هست بلیط سبز دعا در دست-
در اشتیاق خراسانم، کسی به جز تو حواسش نیست
چقدر بی کسم و رنجور، خودت مرا بطلب از دور
به من امام رضا جانم، کسی به جز تو حواسش نیست
#سیده_تکتم_حسینی
#غزل
امام رضا علیه السلام
@ayateghamze
یه نفر تو کاروونمون از اون اصفونیاس
مهدی جهاندار
پرچمت بالای گنبد داره دس تکون می ده
گنبدت داره چه جلوه ای به آسمون می ده
کاشیای حرمت آدمو آروم می کنه
چلچراغای رواقت به آدم جنون می ده
گاهی وقتا با خودم فک می کنم امام رضا
یه گوشه به کفترا نشسته آب و دون می ده
دکترم درد دل گرفته مو نمی دونه
برای خوب شدنش قرص فشار خون می ده
یه نفر تو کارِوونمون از اون اصفونیاس
یه ژتون گرفته هی به این و اون نشون می ده
یا امام رضا به خادمت بگو چرا فقط
شکلاتاشو به بچه های کاروون می ده
یا امام رضا فروشگاه کنار حرمت
جنساشو تازگیا یه کم داره گرون می ده
خوش به حال اون که سربند امام رضا داره
جون دادن برا امام رضا خدایی جون می ده
اربعین یه موکبه توی مسیر کربلا
که چاییش بوی گلاب ناب و زعفرون می ده
#مهدی_جهاندار
#طنز
#غزل
امام رضا علیه السلام
@ayateghamze
به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
محمد خادم
به شیشه های اتاقم دوباره "ها" کردم
و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم
به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد
به پای شیشه نشستم رضا رضا کردم
در این اتاق که از هر طرف به دیوار است
تو را برای رهایی خود صدا کردم
آهای ضامن هفت آسمان! مرا دریاب
که من فقط به هوای تو بال وا کردم
همین که بوی تو پیچیده در نفسهایم
به پر کشیدنِ در خویش اکتفا کردم
نگاه کردم و بر شیشه جای گنبد نیست
به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
#محمد_خادم
#غزل
امام رضا علیه السلام
@ayateghamze