eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.7هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
20.1هزار ویدیو
280 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 💕لذت آنچه را که امروز داری با آرزوی آنچه نداری خراب نکن ... 💕روزهایی که می روند دیگر باز نمی گردند ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ♨تهيّه آذوقه لشكر امام زمان ( عج ّ) ✍مرحوم شيخ صدوق، كلينی و برخی ديگر از بزرگان آورده اند: حضرت صادق علیه السلام از قول پدرش، حضرت باقر العلوم(علیهم السلام) حكايت فرمايد: هنگامی كه امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجّه الشّريف ظهور نمايد و بخواهد قيام نمايد، قيام خود را از مكّه معظّمه شروع نموده و ابتداء به سمت شهر كوفه حركت می كند و قبل از آن كه به همراه لشكر و ياران خويش حركت نمايد، منادی حضرت در بين جمعيّت، نداء دهد: كسى حقّ ندارد به همراه خود غذا و آب حمل كند، سپس حضرت دستور می دهد تا سنگ حضرت موسی بن عمران (علیهم السلام) - كه به مقدار بار شتری است - برداشته شود و همراه نيروها آورده شود، پس در هر منزلی كه فرود آيند، از آن سنگ چشمه ای از آب گوارا جاری گردد كه هر گرسنه ای از آن ميل كند، سير گردد؛ و نيز هر تشنه ای از آن آب بياشامد، سيراب شود و نيازی به طعام و مايعات نخواهند داشت. و اين آذوقه خوراکی و آشامیدنی برای تمامی افراد لشكر امام زمان ( عليه السلام ) می باشد، تا هنگامی كه در نجف اشرف و كوفه وارد شوند. 📚اصول كافي: ج 1، ص 231، ح 3، 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ╔═🌎🌙══════╗ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╚══════🌎🌙═╝
🦋 ♥️هفت راز خوشبختی : ➊متنفر نباش ②عصبانی نشو ➌ساده زندگی کن ④کم توقع باش ➎همیشه لبخند بزن ⑥زیاد ببخش ➐یک دوست و همراه خوب داشته باش •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تا وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن !!!❤️ گاهی آدم هاآنقدر سریع میروند که 'حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ...💔 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ . . . ! ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ : ☀️گاهي ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ☀️ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . ! ❣ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . ! ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺖ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . ! ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ، ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . ! 🍁ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . ! ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..! ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍی ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . ! تا ميتوانيم👇 ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .!👌 ﺯﻧﺪﮔﯽ آنقدرها هم طولانی نیست ...✋ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نزدیک خانه ی ما یک مسجد قشنگ است که از مناره هایش بانگ اذان بلند است گلدسته های زیبا گویی طلایی رنگ است کز آن رنگ طلایی صوت قرآن بلند است گوید به ما مۆذن هر صبح و ظهر و هر شب برخیز ای مسلمان وقت نماز تنگ است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 استاد مسعود عالی 💥 علت تبدیل شراب به شیر ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ امام صادق عليه السلام : إنّ أهلَ الرَّيِّ في الدُّنيا مِن المُسْكِرِ يَموتونَ عِطاشا ، و يُحْشَرونَ عِطاشا ، و يَدخُلونَ النّار عِطاشا "آنان كه در دنيا از مسكرات سيراب شوند ، تشنه كام مى ميرند و تشنه كام محشور مى شوند و تشنه كام به دوزخ مى روند ." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختران خودنما در چشم ها جای دارند ولی دختران عفیف در دل ها زیرا حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ ‍ •●❥ 🖤 ❥●• [دانشگاه] لیلا میگفت؛ /توی کلاس چادرت را دربیاور،راحت باش... بعد از کلاس سر میگذاریم../ |من مات می ماندم از اینکه نامحرم داخل کلاس با نامحرم بیرون از کلاس چه فرقی دارد..!مثلا نکند کور بود بدبخت؟!| [مرکز خرید] /توی پاساژ دیگر چادرت را در بیاور...همه دارند نگاهمان میکنند دختر ...سمت خانه که رسیدیم سر میکنیم!/ |نامحرم بالای شهر با پایین شهر چه فرقی دارد؟!نکند خونش رنگین تر بود و من بیخبر؟| [مسافرت] /آخه کی لب دریا چادر سر میکند که ما دومی باشیم!چادرت را در بیاور،رفتنی باز سر میکنیم../ |نامحرم لب دریا با نامحرم ویلا چه فرقی دارد!؟ته ته فرقشان یک کرم ضد آفتاب بود!| [عروسی] /دم هتل و تالار...چادرت را بگذار توی کیف برگشتنی سر میکنیم../ |نامحرم توی تالار با نامحرم کوچه بازار چه فرقی دارد؟!فوقش یک کروات بیشتر داشت؟!| لیلا میگفت؛انقدر نامحرم نامحرم نکن... خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! و من هاج و واج میماندم؛ بشوم همرنگ!نشوم همرنگ؟! گاهی "من و من ها"، میان این دو راهی های سخت،هاج و واج میمانیم.. خوشبحال "من هایی" که.. پیش از آنکه بال مشکی رنگشان بشکند و سقوط کنند.. راه را از بیراهه تشخیص میدهند! آری! بعضی چادری ها؛ گرچه رسوای "یک" جماعتند.. درعوض.. "یک" پا برای خودشان، فرشته اند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ••••••••••••❥❤️❥•••••••••••• ومن الـله التوفـیق.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 عاقبت عجیب مرد ثروتمند 💠 استاد مسعود عالی ┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🌺«مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»: اَلله اَلله فی الأَیتامِ! فلا تَغُبّوا اَفواهَهُم و لایَضیعُوا بِحضَرِتَكُم. از خدا بترسید و دربارة ایتام، خدا را شاهد و ناظر بگیرید! مبادا آن‌ها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و در جمع شما حقّشان ضایع و پایمال گردد. 📙(نهج‌البلاغه، (وصیت)نامه ص ٤٧) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
جغد 💟قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا عليه السلام فَقَالَ لِي تَرَى هَذِهِ الْبُومَ مَا يَقُولُ النَّاسُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ جِئْنَا نَسْأَلُكَ فَقَالَ هَذِهِ الْبُومَةُ كَانَتْ عَلَى عَهْدِ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله تَأْوِي الْمَنَازِلَ وَ الْقُصُورَ وَ الدُّورَ وَ كَانَتْ إِذَا أَكَلَ النَّاسُ الطَّعَامَ تَطِيرُ وَ تَقَعُ أَمَامَهُمْ فَيُرْمَى إِلَيْهَا بِالطَّعَامِ وَ تُسْقَى وَ تَرْجِعُ إِلَى مَكَانِهَا فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام خَرَجَتْ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَى الْخَرَابِ وَ الْجِبَالِ وَ الْبَرَارِي وَ قَالَتْ بِئْسَ الْأُمَّةُ أَنْتُمْ قَتَلْتُمْ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ لَا آمَنُكُمْ عَلَى نَفْسِي ❇️پدرم براى من نقل نمود و گفت: بر حضرت رضا عليه السّلام وارد شدم، آن جناب به من فرمودند: اين جغد را مى بينى؟ مردم چه مى گويند؟ عرض كردم: فدايت شوم آمده ايم كه از شما بپرسيم. حضرت فرمودند: اين جغد در عصر جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در منازل و قصرها و خانه‌ها سكنى داشت و هر وقت مردم مشغول خوردن طعام بودند اين حيوان پر مى زد و در مقابل ايشان خود را مى رساند و مردم طعام و غذا جلويش مى ريختند و اين حيوان طعام خورده و از آب خود را سيراب مى كرد و سپس به منزلش بر مى گشت ولى هنگامى كه حضرت حسين بن على عليهما السّلام شهيد شدند از شهر و آبادى خارج گشت و در خرابه‌ها و كوهها و بيابان‌ها مكان گرفت و گفت: بد امّتى شما مى باشيد! پسر دختر پيامبر خود را كشتيد و من به نسبت به نفس خود از شما در امان نيستم. 📚 کامل الزیارات باب 31 ص 450 ح 2 📚 الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
⚠️خاطرات و سوتی های من😅🤭🤦‍♀ من تازه نامزد کرده بودم رفتم خونه نامزدم چون تازه نامزد کرده بودم و خانواده نامزدم به شدت مذهبی بودن کلا خجالت میکشیدم شب رو اونجا بمونم خلاصه نامزدم خیلی اصرار کرد امشب رو بمون منم دلشو نشکستم باهزار خجالت موندم. ولی چون لباس راحتی نبرده بودم تیشرت نامزدمو پوشیدم که تا روی رونم اومد شلوارمم چون خیلی تنگ بود دراوردم و هیچی جاش نپوشیدم. صبح خواستم برم سرویس بهداشتی نامزدم نزاشت لباس بپوشم گفت مامان بابام صبح زود میرن سرکار کسی خونه نیست برو کارتو انجام بده منم خوابالو رفتم سرویس بهداشتی موقع برگشتن...🙀🙀🙀👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3172270153Cc215a3e6a8 برای خوندن ادامه ی سوتیهای من بزن روی لینک و جوین شو😍☝️☝️☝️
🔻خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!‍ ولی قرآن چیزی دیگه میگه: 🔹أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ بیشتر مردم نمۍدانند 🔹أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ بیشتر مردم ناسپاس‌اند 🔹أكثر الناس ﻻ‌ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند 🔹أكثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ بیشترشان گناهکارند 🔹أكثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ بیشترشان نادانند 🔹أكثرهم ﻻ‌ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ بیشترشان تعقل نمۍکنند 🔹أكثرهم ﻻ‌ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ بیشترشان ناشنوایند 🔹ﻭ ﻗﻠﻴﻞ ﻣﻦ ﻋﺒﺎﺩی ﺍﻟﺸﻜﻮﺭ و کم‌اند بندگانی که شاکرند 🔹ﻭ ﻣﺎ ﺁﻣﻦ ﻣﻌﻪ ﺇﻻ‌ ﻗﻠﻴﻞ و جز اندکی ایمان نمی‌آورند پس نه‌تنها اکثریت نشانه‌ی حقانیت نیست، بلکه در مورد زیادی اکثریت برخلاف معیارهای درست رفتار می‌کنند. 🔺راه درستِ خودت را برو👌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅 در بنی اسرائیل مرد نیکوکاری بود که مانند خود همسر نیکوکار داشت، مرد نیکوکار شبی در خواب دید کسی به او گفت: خدای سبحان و متعال عمر تو را فلان مقدار کرده که نیمی از آن در ناز و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و فشار خواهد گذشت اکنون بسته به میل توست که کدام را اول و کدام را آخر قرار دهی. مرد نیکوکار گفت: من شریک زندگی دارم که باید با وی مشورت کنم. چون صبح شد به همسرش گفت: شب گذشته در خواب به من گفتند نیمی از عمر تو در وسعت و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و تنگدستی خواهد گذشت اکنون بگو من کدام را مقدم بدارم؟ زن گفت: همان ناز و نعمت را در نیمه اول عمرت انتخاب کن. مرد گفت: پذیرفتم بدین ترتیب مرد نصف اول عمرش را برای وسعت روزی انتخاب کرد. به دنبال آن دنیا از هر طرف بر او روی آورد ولی هر گاه نعمتی بر او می رسید همسرش می گفت از این اموال به خویشان خود و نیازمندان کمک کن و به همسایگان و برادرانت بده و بدین گونه هر گاه نعمتی به او می رسید از نیازمندان دستگیری نموده و به آنان یاری می رساند و شکر نعمت را بجای می آورد تا اینکه نصف اول عمر ایشان در وسعت و نمعت گذشت و چون نصف دوم فرا رسید بار دیگر در خواب به او گفتند: خداوند متعال به خاطر قدردانی از اعمال و رفتار تو که در این مدت انجام دادی همه عمر تو را در ناز و نعمت قرار داد و فرمود: - تا پایان عمرت در آسایش و نعمت زندگی کن. 📙بحار: ج 14 ص 492 و ج 71 ص 55. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅ما آدمهای فراموشکار ✍گاهی چه راحت از خاطر می‌بریم که خداوندی که در دوران جنینی که هیچ قدرت دفاعی از خودمان نداشتیم، چه زیبا از ما مراقبت کرد و بعد از آن در دوران کودکی با وجود هزاران خطر چگونه ما را حفظ کرد و پرورشمان داد. حالا هم همان خدا، خدای ماست اما ما عوض شدیم، خواستیم همه چیز را کنترل کنیم، خواستیم با جوش و حرص و استرس نشان دهیم که چقدر آینده نگر و دغدغه مند هستیم. باید اعتراف کنیم، ایمانی که در کودکی به پدر ومادر خودمان داشتیم، را از دست داده ایم و به همان اندازه به خداوند ایمان و باور نداریم اما خداوند باز هم عاشق و حافظ و منجی ماست، درست در لحظه ای که به او چشم اميد می‌بندیم. لا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ ﻣﺘﺮﺱ ﻭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﺒﺎﺵ ، ﻗﻄﻌﺎً ﻣﺎ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻫﺴﺘﻴﻢ 📚سوره عنکبوت (33) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ســــــلام ❄️صبحتون بخیر ♥️آرزو می کنیم ❄️در ایـن روز زیبـا ♥️دلتـون پـر از محبت ❄️هفته تون پُر از رحمت ♥️زندگیتـون پر از بـرکت ❄️لحظه‌هاتون پر از موفقیت ♥️و عاقبتتون ختم به خیر باشه ❄️امـیدوارم در کنـار عـزیـزان ♥️هفته خوبی پیش رو داشته باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾به شنبه ۱۱ بهمن ماه خوش آمدید 🌸خــدایا 🌾به روزگارِ دوستانم آرامش 🌸به زندگیشان عافیت 🌾به عشقشان ثبات 🌸به مهرشان وفـا 🌾به عمرشان عزت 🌸به رزقشان برکت و 🌾به وجودشان صحت عطا بفرما 🌸ســــلام صبح شنبه تون بخیر 🌸شروع هفته خوبى داشته باشید
🔺قلب نوجوان، مثل زمین بایر است. هر بذری در آن کاشته شود می پذیرد...پس قبل از اینکه دیر شود و قلبت مملو از بذر نامرغوب گردد، بذر مرغوب بکار. 💠 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : 🔰 إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخاليَةِ ما اُلقىَ فيها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ؛ 📙نهج البلاغه ص393 ، نامه 31 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 دزد عجیب عبادت! 💠 آیت الله مجتهدی تهرانی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ وضو میگیری، اما در همين حال اسراف میکنی.. نماز میخوانی، اما با برادرت قطع رابطه میکنی... روزه میگیری، اما غيبت هم میکنی... صدقه میدهی، اما منت میگذاری... بر پيامبر و آلش صلوات میفرستی، اما بدخلقی میکنی... دست نگه دار بابا جان ! ثواب ‌هايت را در کيسه سوراخ نريز! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : ☀️ هیچ دعائی به مرحله‌اجابت نمیرسد مگر اینکه دعا کننده ،بر محمد و آل محمدصلوات فرستد ... 📚وسایل الشیعه ج 7ص 96 ✨اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨خداوند متعال می فرمایند: با زنان به شایستگی رفتار کنید، و اگر آنها به جهتی ناخوشایند تان بودند (اظهار نکنید) چه بسا چیز ها که ناپسند شماست، حال آنکه خداوند در آن، خیر فراوانی برای شما قرار داده است. 📖سوره نساء آیه ۱۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔺قلب نوجوان، مثل زمین بایر است. هر بذری در آن کاشته شود می پذیرد...پس قبل از اینکه دیر شود و قلبت مملو از بذر نامرغوب گردد، بذر مرغوب بکار. 💠 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : 🔰 إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخاليَةِ ما اُلقىَ فيها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ؛ 📙نهج البلاغه ص393 ، نامه 31 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😌خاطرات شهید محسن حججی😌 🌹از زبان 🌹 تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود. حقیقتش آن اوایل ازش خوشم نمی آمد. حتی یک درصد هم.☹️ و ها مان با هم خیلی فرق داشت.😮 من از این آدم‌های لارج و سوپر دولوکس بودم و از این های حرص درآر. هر وقت می رفتم خانه خواهرم،می دیدمش می آمد جلو، خیلی شسته رفته و پاستوریزه سلام و علیک می‌کرد.😌 دستش روی سینه اش بود و گردنش کج و انگار شکسته.😑 ریش پرپشتی داشت و یک لبخند به قول مذهبی‌ها عرفانی هم روی لبش بود😃 کلا از این فرمان آدم‌هایی که دیدنشان لجن ما جوان های امروزی را در می آورد😬 بعضی موقع ها هم با زنم می رفتم خانه خواهرم. تا زن مرا میدید سرش را می انداخت پایین و همان طور با من و خانمم سلام می‌کرد.😑سرش را یک لحظه هم بالا نمی آورد لجم می گرفت😏 با خودم می‌گفتم مگر زنم لولوخورخوره است که دارد این طور می کند؟😒 دفعه بعد به زنم گفتم: "یک چیزی بنداز سرت تا این مذهبی به تریج قباش بر نخوره و سر مبارکش رو یکم بیاره بالا." زنم گفت: "باشه." دفعه بعد پوشید. 😇 این بار خیلی گرم تر از قبل با من و خانمم سلام و احوالپرسی کرد. اما باز هم سرش پایین بود فهمیدم کلاً حساس است به زن نامحرم.😯😥 چند ماهی از دامادی اش و آشنایی مان گذشته بود توی میدیدمش. دیدم نه آنچنان هم بچه خشکه مقدسی نیست که فکر میکردم.😍 میگوید..می خندد..گرم می گیرد. کم کم خوشم آمد ازش ولی باز با حزب اللهی بودنش نمی‌توانستم کنار بیایم.😖 . یک بار که رفتم خانه خواهرم نشسته بود توی . رفتم داخل. تا من را دید برایم ایستاد و به هم سلام کرد و جواب سلامش را دادم و نشستم کنارش.😌 هنوز یک دقیقه نگذشته بود که آمد تو شش هفت سال بیشتر نداشت بچه مچه بود جلوی پای او هم تمام قد بلند شد و ایستاد🙄😳 گفتم:" آقا محسن راحت باش نمیخواد بلند شی. این بچه هست." نگاهم کرد و گفت: "نه دایی جون. شما ها سید هستید. هستید شما ها روی سر ما جا داری احترامتون به اندازه دنیا واجبه"😍😌 این را که گفت، ریختم به هم. حسابی هم ریختم به هم. از خودم خجالت کشیدم. از آن موقع جا باز کرد توی دلم با خودم گفتم:" تا باشه از این حزب اللهی ها."😍👌🏻😇 •••••••••••••••••••• ...♥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😍💖 🌹از زبان 🌹 عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانه‌مان. گوشه اتاق پذیرایی گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️ بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد. اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉✌🏻 گفتم:" مثلاً چی؟" گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. " با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی مدل مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود. نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره می‌بیند مون."😌😇 حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این را نداریم." گفت: "خودم برات میارم. "😉✌🏻 نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬 الان که نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی. محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار کردن واقعا سخت است😢😔👌🏻 ••••••••••••• یک بار با هم رفتیم اصفهان درس . آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍 از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم. توی جلسات دفترچه اش را در می‌آورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را می‌نوشت. از همان موقع بود که بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ . یادم هست آن سال ماه شعبان همه هایش را گرفت😮💪🏻 •••••••••••••• چند وقتی توی مغازه پیشم کار می‌کرد. موقع مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت. می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری." محلی نمی‌گذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم."😌👌🏻 می رفت من می ماندم و مشتری ها و… خم که رفته بودیم برای ، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون." به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود لجباز و یکدنده☹️ ...♥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃👌 درجوانی اسبی داشتم، وقتی سوار بر آن ازکنار دیواری عبور می‌کردیم وسایه‌ی خودش را روی دیوار می‌دید خیال می‌کرد اسب دیگری است خرناس می‌کشید وسعی ‌می‌کرد ‌ازآن‌ جلوبزند هر چه تند می‌رفـت، می‌دید هنوز ازسایه‌اش جلو نیفتاده، باز به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه می‌یافت، مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام میشد، سایه‌اش از بین می‌رفت و آرام می‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت(که مرکب توست)می‌خواهد از آنها جلو بزند و اگر از چشم‌ و هم‌ چشمی با دیگران بازش نداری تو را به نابودی می‌کِشد 🖌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 فرد متمول و میلیاردری که ثروت نامشروع زیادی در طی سالهای گذشته بدست آورده بود تصمیم به توبه گرفت و به پیش عالمی رفت و نحوه بدست آوردن ثروتش از راه نامشروع را توضیح داد. عالم به او گفت تو باید تمام ثروتت را به خیابان بریزی و بعد یک سال هر آنچه باقی مانده بود از آن توست! مرد متمول پذیرفت و تمام ثروتش را نقد کرده و با آن تیرآهن 18 خرید و در خیابان رها کرد و بعد از یک سال رفت دید آهن‌ها اصلا تکان نخورده اند، در حالی که با بالا رفتن دلار قیمتها 4 برابر شده بود! شیطان که نظاره گر این واقعه بود آن مرد را بعنوان استاد رهنما انتخاب کرد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•