eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.7هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
20.5هزار ویدیو
280 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥گریه های عجیب رسول ترک ... حبیب ابن مظاهر را خواب دیدن پرسیدن: یا حبیب تو با آن درجه ای که داری ایا کاری هست که دلت بخواهد انجام دهی و حسرت ان را میخوری؟! حبیب ابن مظاهر فرمود: که برگردم و در مصیبت ابا عبدالله گریه کنم. 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم نشینی با پیامبر در بهشت ...! 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
◍⃟🌴◍⃟🌴 ❤️ 📚🌹 👈 *داستان پسری که میخواست از شر مادر خلاص شود*: روایت شده بود که پسری بود که می خواست از شر مادر پیر خود خلاص شود ، بنابراین او را بر دوش خود گرفت و او را به کوهی برد تا در آنجا بمیرد و در راه خود از میان جنگل ها و درختان در جاده های درخشان عبور کرد و مادرش بر روی شانه خود شاخه ها و برگ های درختان را برید و آنها را به جاده انداخت! 🌺 🌸 پسر مادر خود را در کوه رها کرد و شروع به بازگشت به تنهایی کرد ، اما با حیرت و تحیر ایستاد و فهمید که راه خود را گم کرده است. مادرش او را با مهربانی و دلسوزی صدا كرد و به او گفت: "ای پسرم ، از ترس اینكه در بازگشت راهت را گم نكنی ، من شاخه ها و برگ ها را در راه می انداختم تا در مسیر برگشت مسیرهای آنها را دنبال كنی و به سلامت بر گردی!... 🌺 🌸 پسرم در امان خدا باش. "اشک در چشمان پسر جاری شد و او به خود بازگشت و مادر خود را به خانه با احترام برد. 🌹👈شگفت آور است که پسرش به مرگ او فکر می کند در حالیکه او به سلامتی او فکر می کند. او همیشه مادر است. با قلب دوست داشتنی خود ، چه مهربانی بزرگی است 🌺 🌸 مادرجان گلم تو تاج سری ‌‌‌‌‌ ‎ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️داستان زیبا ... تا زنده اید ببخشد ...! این که بگوییم با هر کس باید مثل خودش رفتار کنیم جمله اشتباهی است، ما اشرف مخلوقات خدا ما تکه ای از وجود خدا و ما روح خدا و جانشین خدا بر روی زمین هستیم پس باید رفتار ما هم خدا گونه باشد ، خدا ستاراالعیوب است خدا عیب همه را می پوشاند ..خداوند رحمان و رحیم است خدا کریم است سعی کنیم در حد توان رفتارمان را خدا گونه کنیم تا خدا گونه خالق زندگی خود باشیم اگر خدا گونه رفتار کردیم ما هم می توانیم مانند این آیه إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس۸۲). اراده کنیم و بگوییم باش پس حاضر گردد ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
کانال کاردستی کودکان😍 معلمش گفته کاردستی بلدنیسی برا بچه ات کاردستی درست کنی همش توفکری 😢😔 ناراحتی ک نداره گلم کلی ایده،کاردستی،آموزشی،داریم😍😍 فقط کافیه بزنی رو لینک 😍👇بدوووو بیا تا دیر نشده https://eitaa.com/joinchat/1146028079Cddbb82c0a4 https://eitaa.com/joinchat/1146028079Cddbb82c0a4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بعد دیدن این کلیپ فک نکنم نماز اول وقت از دست بدید! 🎙 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: "بنده ای نیست که به وقت های نماز اهمیت بدهد، مگر اینکه من سه چیز را برای او ضمانت می کنم: 🔹 برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها 🔹 آسایش و خوشی به هنگام مردن 🔹 نجات از آتش 📚 سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۲ ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚محدث نوري رضوان الله عليه نقل مي‌كند : 🕌يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت : در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم . ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند :« برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من مي‌آيند و اكنون در اطراف « طرق » ( هشت كيلومتري مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم كرده‌اند برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند .» آن خادم مي‌گويد : از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخاست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد مشعلدار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد آنگاه با عده‌اي از خدام حرم به خانه‌ي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم . آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند . از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند : ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نمي‌توانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آماده‌ي مرگ نموديم . از مركب‌ها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم . فرش‌هايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا عليه السلام متوسل شديم . در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود . همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود ،كه به او فرمود : « برخيز ! كه دستور داده‌ام چراغ‌ها را بالاي مناره‌ها روشن كنند. شما به طرف چراغ‌ها حركت كنيد .» همه برخاستيم و به طرف چراغ‌ها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم. ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝وصیت نامه مرد خسیس روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد. زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند! (امام جعفرصادق(ع)می فرمایند: بهترین شما مردمان بخشنده و نظربلند و بدترین شما مردمان خسیس و تنگ‌نظران هستند.) ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺«صلوات روز جمعه، جهت دفع بلا» توصیه ای از عارف کامل آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی به روایت: مرحوم آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی ✍به یاد دارم کلاس دوم ابتدائی بودم. عصر جمعه‌ای من با بچه‌ها در حیاط منزل بازی می‌کردم. ایشان مرا صدا زدند و فرمودند: «خسته نشدی؟» گفتم: «نه» فرمودند: «پس این صلوات را هفت مرتبه بخوان و بعد دوباره برو بازی کن: «اللهمّ ادفَع عنّی البَلاءَ المُبرَمَ مِن السَّماء انّک علی کلّ شیء قدیر، اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد». و می‌خواستند ما را متوجّه این معنا کنند که آن کسی که قدرت دارد بلاها را از انسان دفع کند، خدای متعال است نه غیر خدا. نتیجه این اهتمام والد این بود که این ذکر صلوات از آن موقع تا الآن در ذهن من جای گرفته و هنوز آن را فراموش نکرده ام. مرحوم امام نیز این دعای عصر جمعه را در درس اخلاقشان توصیه می‌کردند. 📙حدیث نصر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 سعدی می گوید: درویش کهنه پوشی، در کاروان سفر به سرزمین حجاز، همراه ما بود. ناگهان در میان راه، کاروان، مورد حمله راهزنان قرار گرفت و همه اموال کاروانیان غارت شد! بازرگانانی که در کاروان بودند، گریه و زاری کردند بلکه دل راهزنان به حالشان بسوزد و بخشی از اموالشان را برایشان به جا بگذارند؛ اما التماسها و زاری های آنها بر دل سنگ راهزنان اثری نداشت. پس از آن که همه اموال کاروان، به دست دزدان، غارت شد، آنها سوار بر اسبان خود شدند و گریختند. در این میان، چیزی که برای من جالب بود، آن بود که بین تمام غارت شدگان، تنها مردی که محکم و استوار ایستاده بود و هیچ تغییری در حالش ایجاد نشده بود، همان درویش کهنه پوش بود! به او گفتم: "مگر دزدان اموال تو را غارت نکردند؟" گفت: «چرا» گفتم: "ولی من هیچ ناراحتی‌ای در تو نمی‌بینم؛ انگار نه انگار که تمام مالت دزدیده شده است؟" گفت: "این به آن خاطر است که من هیچ دلبستگی ای به آنها نداشتم بنابراین با از دست دادن آنها ، چنان زار و پریشان نشدم." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
پرسیدند انسانیـت چیسـت عالمی گفت: تواضع در وقت رفعت! عفو هـنگام قدرت! سخاوت هنگام تنگدستی! و بخشـش بدون منت...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیر مرد گفت : ازکجا معلوم ↻♥↻ فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت مردم گفتند: چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت: از کجا معلوم پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیرمرد گفت از کجا معلوم! فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود. مردم گفتند : چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت : از کجا معلوم! ↻♥↻ زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد. از کجا معلوم؟! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•