eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.7هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
20.3هزار ویدیو
280 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
💢یکی از آن 72 نفر ✅پدر و پسر در خدمت اباعبدالله عائذ بن مجمّع بن عبدالله مذحجی به همراه پدرش، مجمع بن عبدالله، در بین راه به کاروان امام حسین علیه السلام شد. حرّ بن یزید خواست به آنها اجازه ندهد، اما امام به او فرمود:« اینها از یاران من هستند و تو حق نداری آنها را از این کار باز داری.» عائذ، بنا بر روایتی، جزو شهدای حمله اول سپاه دشمن است، اما بنا بر روایات دیگر او با پدرش پیش از حمله اول سپاه عمر بن سعد، در آغاز به شهادت رسیده است. 📚ابصار العین، ص ٨6. ✅روز عاشورا در آغاز جنگ، وی و همراه سه تن دیگر: عمر بن خالد صیداوی و جابر بن حارث سلمانی و غلام عمر بن خالد صیداوی، با شمشیرهای کشیده وارد میدان مبارزه گشتند، و جنگی سخت نمودند، چنان که در دشمن شکاف ایجاد شد. لشکر آنان را در میان گرفتند و راه بازگشت بر آنان بسته شد. در این هنگام حضرت علیه السلام آنان را نجات داد، در حالی که جراحات زیادی برداشته بودند، -بار دیگر- دشمن به آنها نزدیک شد و در یک نبرد سخت هر چهارتن به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. 📚الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ابوالحسن، ج4، ص74. ✅در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: السَّلام عَلی مَجمَعِ بنِ عَبْدالله العائذی» . ╔═.🍃.═══╗ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢یکی از آن 72 نفر عابس بن ابي شبيب شاكري ابومخنف از ربيع بن تميم همداني نقل مي كند كه گفت: «هنگامي كه را ديدم كه به ميدان مي آيد او را شناختم پس گفتم: اي مردم! اين شير شيران است، اين پسر ابن شبيب است، مبادا تنها به جنگ او برويد. در اين حال عابس ندا مي داد كه آيا مردي هست كه به جنگ من در آيد؟ ولي كسي جرأت مصاف با او را ننمود. عمر بن سعد چون چنين ديد: فرياد زد كه: واي بر شما سنگ بارانش كنيد. پس از هر طرف سنگ به سوي او سرازير گشت. عابس چون اينگونه ديد، كلاه خود و زره خويش از تن درآورد و سپس حمله كرد و به خدا قسم او را ديدم كه بيش از دويست نفر را به عقب مي راند و چون كار بر سپاه ابن سعد تنگ آمد او را محاصره نمودند و از هر سوي به وي تاختند و او را به شهادت رساندند و سرش را بريدند.و ديدم چند تن از افراد نامدار سپاه بر آن درگيري داشتند و هر يك مدعي بود كه من سر او را بريده ام و چون نزد عمر سعد آمدند. ابن سعد به آنان گفت: نزاع نكنيد كه اين مرد را نكشته است، همه شما در خون او شريكيد و با اين سخن به كشمكش آنان پايان داد. 📚مقتل الحسين (ع)، ابومخنف «وقعة الطف» ص ٢٨5 ـ ٢٨٢ ╔═.🍃.═══╗ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•