فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 اتفاق لذت بخش در عالم قبر
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 آیت الله مجتهدی تهرانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔥آتش در خرمن!
مرحوم حضرت آیت الله العظمی اراکی - که از بزرگان عالم اسلام و از فقیهان وارسته هستند. میفرمودند: مرحوم آخوند ملا محمد کبیر، قطعه زمینی در اطراف سلطان آباد اراک داشت که در آن، زراعت میکرد و نان سال اهل و عیال خود را از آن زمین به دست میآورد. یک وقت که حاصل زمین را خرمن کرده بود و در دشت، خرمنهای دیگری نیز وجود داشت، کسی عمدا یا سهوا آتش روشن میکند، باد میوزد و آتش به خرمنها میافتد و خرمنها یکی پس از دیگری در آتش میسوزد. شخصی نزد مرحوم آخوند کبیر میرود و میگوید: چرا نشسته ای! نزدیک است خرمن شما آتش بگیرد. آخوند کبیر تا این سخن را میشنود عبا و عمامه اش را میپوشد و قرآن به دست بر سر خرمن میرود و رو به آتش میایستد و خطاب به آن میگوید: ای آتش! این نان اهل و عیال من است، تو را به این قرآن قسم میدهم این خرمن را نسوزانی، در حالی که تمام خرمنهای دیگر خاکستر شده بود این یک خرمن سالم ماند! هر کس میآمد و میدید، انگشت حیرت به دندان میگزید و متحیر میشد که چطور این خرمن سالم مانده است. این بزرگواران تربیت شده و درس گرفته از مکتب حضرت ابراهیم ( (علیه السلام) ) هستند که چون خداوند به آتش امر کرد: « یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ »، آموخته اند که هر چیزی ممکن است به امر خداوند و به اذن او انجام گیرد. بزرگان دین نیز هنگام مشکلات، با توجه به آیات قرآن و زندگی معصومین (ع)، مصائب را از خود دور یا تحمل آن را بر خود شیرین میکردند! یا رب این آتش که در جان من است سرد کن آن سان که کردی بر خلیل.
📙ماهنامه ی بشارت، شماره ی 13 / 41. بر اساس گفتاری از: جناب حسین رضوانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌺🌺🌺
🤲"دعای شاهکار موسی(ع)"
رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ
(پروردگارا، هر خیری که بر من نازل کنی به آن محتاجم!)
{سوره قصص آیه 24}
این دعای موسی(ع) در قرآن، یک شاهکار تمام است. اوج هوشمندی سالک را می رساند. و به تنهایی خود کلاس آموزش دعاست. دقت کن! موسی برای خدا، احتیاجاتش را لیست نمی کند، نمی گوید این و آن را می خواهم، به ذهنش جهت نمی دهد، با کلماتش خود را محدود نمی کند، فضای دعا را باز می گذارد تا هر خیری از هر کجا و هر زمان و به هر مقدار و کیفیت، بر او ببارد. موسی در نهایت تواضع، هوشمندانه رفتار می کند، به خدا دستور نمی دهد، اَدا های عالمانه در نمی آورد، بلکه در برابر او، یک پذیرش تام می شود. زیرا خوب می داند؛ این خداست که صلاح کار او را می داند. خدایی که خود خیر است و جز خیر از او صادر نمی شود. پس فقط کافی است با این “خیر مطلق” رابطه ای عاشقانه بر اساس تسلیم بر قرار کرد. چون اگر چنین شود، کار تمام است و بی شک سالک از بهترین ها برخوردار شده است ... حال در بافت آیه، که در واقع بیش از هشت کلمه نیست، دقت کن؛ با “رب“ ،آغاز کرده و با “فقیر” به پایان برده، “خیر” را کنار “فقیر” نشانده، مقصد “نزول” را بر خودش هدف گرفته، “خیر” را نکره آورده تا محدود و معین نباشد و هر چیزی را شامل شود، از فعل “اَنزَلت“استفاده کرده، او را بالا و خود را پایین دیده، و با این فعل، خیر را “دفعةً” نشانه رفته، ...
و اینچنین است که بلافاصله در آیهی بعد گره از تنهایی و سرگردانی اش آن هم به بهترین وجه گشوده می شود ... ای دوست، یک سالک تسلیم و هوشمند، دعایش اینگونه است. آن را ذکر خود قرار ده.
📙بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حضرت عیسی علیهالسلام به حواریین خود فرمود: مرا به شما حاجتی است! گفتند: چه کار کنیم؟ عیسی از جای حرکت کرد و پاهای حواریین را شستشو داد! عرض کردند: یا روح الله ما سزاوارتریم که پای شما را بشوئیم!
فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالم است، این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فرا گیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید آن طور که من کردم و بعد فرمود:
حکمت، با تواضع رشد میکند نه با تکبر، چنانکه در زمین نرم گیاه میروید نه در زمین سخت کوهستانی.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🖌آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود.
🔆در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند!!
جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟
جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که میگویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان میآید؛
این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است.
پرسیدم: چرا شما استفاده نمیکنید؟
گفت: من پسری دارم که شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، میگذارم.
پرسیدم: اسم پسرت چیست؟
گفت: حسین و در نزدیکی صحن، بساط خرازی پهن میکند.
صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم: شما پدر دارید؟
جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است.
پرسیدم: برایش خیرات میفرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت، برمیداشت.
پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند، پس چرا حالا برمیداری؟
گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده...
صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁
🔸️ثواب المیزان برای یک بیت شعر ایرج میرزا توسط علامه طباطبایی
🔹️در بیان آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی (نوه دختری آیت الله العظمی بروجردی)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مردهای که بوی گلاب میداد :
💠یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد:
💠یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت.
وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
💠آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند.
💠وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود.
💠 از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود،
آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد🌷...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
آبله میمون به ایران اومد و شش نفر مبتلا شدند😱😱
برای جزئیات و پیشگیری به لینک زیر بزن👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1498546344C16a313a49f
اگه واقعی نبود از کانال لفت بده و بیرون بیا😔😔
پیام تو کانال سنجاق شده📎📎
ماجرای تیمور لنگ و دختر شامی
❤️علامه شیخ محمد مهدی حائری مازندرانی - رضوان الله علیه - اشاره به واقعه ای دردناک میکنند و مینویسند: امیر تیمور مشهور به تیمورلنگ نواصب اهل شام رارسوا کرد که سزاوار ستایش است چنانکه در تواریخ است که چون او بر شرق و غرب شام تسلط یافت تمام آن دیار را که اهل عناد با خاندان رسالت و راضی به قتل ایشان بودند را خراب کرد! قلب تیمور که خودش به شهادت تاریخ فردی قسی قلب بود از شدت بغض اهل شام نسبت به اهل بیت علیهم السلام میسوخت، چون او داستان ورود اهلبیت امام حسین علیه السلام بر مجلس یزید - لعنه الله - و اعمال مردم شام از شادی و طرب و شرب شراب در زمان ورود اسرای اهلبیت علیهم السلام به شام را شنیده بود! پس وقتی تیمور به شام وارد شد و گردن اهل شام در برابر او خاضع شد، و اهل شام دانستند که تیمور نسبت به آنها بدخلق و سختگیر است پس سعی کردند به واسطه ازدواج به او نزدیک شوند تا او را نسبت به اهل شام نرمخو کنند لذا بزرگ اهل شام پیش تیمور آمد و گفت: ای امیر، ما میخواهیم که دختر فلان را که دختری صاحب صفات نیک و زیبایی و عقل و کمال است و جز تو لایق کس دیگری نیست به تزویج شما دربیاوریم! پس تیمور پذیرفت و دستور داد تا عروس را برای آمادگی جشن عروسی به حمام شهر ببرند و بازارها را زینت کنند و به رقص و طرب بپردازند و اسباب نکاح و مراسم عروسی را مهیا سازند! پس اهل شام دختر را به حمام بردند و اسباب عروسی را آماده کردند، در این حال امیر تیمور به خادمش دستور داد که ناقه ای ضعیف و بی پرده و بدونه پوشش و بدون پالان تهیه کنند و آن را بر در همان حمام ببرد و عروس را سوار آن ناقه کنند و در کوچه ها و بازار بگرداند و همه اهل شهر باید به آن دختر خیره شوند پس خادم نیز چنین کرد!!!! وقتی شیوخ شهر شام غلام تیمور و شتر ضعیف و بی پرده و پوشش را دیدند گفتند: این چه شتری است چون در شأن این عروس نیست⁉️ پس غلام گفت: این دستور امیر است! پس مردم و شیوخ شهر از حیرت به یکدیگر نگاه میکردند و بسیار غضبناک شدند پس به سوی تیمور لنگ رفتند و گفتند: خدا امیر را سلامت بدارد ، این چه کاریست که خادم شما انجام داد⁉️ و ما حقیقتا از سخن او مطمئن نیستیم و حاشا که به مثل توئی چنین دورغی ببندد❗️ امیر تیمور گفت: وای بر شما، من او را اینچنین دستور داده ام اهل شام گفتند: چطور چنین دستوری دادید چون خدا و رسول به این خواری ما راضی نیستند که در جاهلیت نیز با بزرگان چنین نمیکردند❗️ تیمور گفت: وای بر شما اهل شام، 💔 اگر شما این عمل را نمی پسندید چرا همین کار را قبلا با عترت پیامبرتان کرده اید⁉️ شیوخ گفتند: ای امیر، این دختر از بزرگ زادگان اهل شام و اهل شرف و حسب و نسب است، و این دختر از نظر مقام بالاترین، و در عفت پاکدامن ترین اهل شام است، او دختر حاکم ماست! ☑️ پس وقتی کلام شامیان بدینجا رسید تیمور لنگ گریبان خود را پاره کرد و چنان گریست تا غش کرد و وقتی به هوش آمد گفت: يا ويلكم يا أتباع يزيد وأولاد اتباعه، اعلموني واخبروني أي ملك أكرم من رسول الله… : وای بر شما ای اتباع یزید و فرزندان اتباع یزید! 👈 به من خبر دهید که کدام شاهی برتر از رسول الله صلی الله علیه و آله است⁉️ و کدام دختری پاکدامنتر از دختران امیرالمومنین علیه السلام است⁉️ وهي في شوارعكم واسواقكم، وانتم ونساؤكم خرجتم تتفرجون عليهن وانتم تعلمون أنهن بنات رسول الله نبيكم: 💔 شما دختران محمد و علی - علیهماو آلهما السلام - را در کوچه ها و بازارهایتان گرداندید و شما و زنانتان برای تمسخر آنها از خانه هایتان خارج شدید⁉️ ويلكم اخبروني أما كان الحسين حجة الله وابن حجته وقد رأيتم عياله سبايا على النياق من بلد الى بلد: ✅ دوزخ بر شما باد، آیا حسین حجت خدا و فرزند حجت خدا نبود که اهل و عیالش را درحالیکه اسیرتان بودند سوار بر ناقه ها از شهری به شهر دیگر به اسارت بردید⁉️
📚شجرة طوبى - الشيخ محمد مهدي الحائري - ج ١ - الصفحة ٤٦...س:ه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گرچہدرچای عزای تُوشڪـــــــــرریختہاند
مانمڪ گيرتُـوهستيم اباعبــــــــــــــــدالله..
#اربعین
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•