هدایت شده از معارف الشیعه
#شهادت_امام_صادق_سلام_الله_علیه
⚫️ زن و بچهٔ مرا ترسانده، بخداوند قسم هر روز بعد از هر نماز نفرینش میکنم...
👈🏻 ربیع گوید: در مدینه بدستور منصور (لعنه الله) درب خانه جعفر بن محمد ( سلام الله علیه) رفتم، دیدم در اطاق خلوت خود نشسته، بدون اجازه وارد شدم. دیدم صورت بر خاک گذاشته و در حال ابتهال و زاری است اثر گَرد و خاک زمین که چهره خود را بر آن گذاشته بود روی صورتش بود. به احترام این حالی که داشت چیزی نگفتم تا نماز و دعایش تمام شد. بعد رو بمن نمود، عرض کردم سلام علیک یا ابا عبد اللَّه. فرمودند: علیک السلام برادر برای چه کاری آمدهای؟ گفتم: منصور سلام رسانده و شما را طلبیده. امام سلام الله علیه به خشم آمد، پس از تلاوت چند آیه قرآن، فرمودند:
«انا والله قَدْ خِفْنَاکَ وَ خَافَتْ لِخَوْفِنَا النِّسْوَةُ اللَّاتِی أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِنَّ وَ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الْإِیضَاحِ بِهِ فَإِنْ کَفَفْتَ وَ إِلَّا أَجْرَیْنَا اسْمَکَ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ.»
✍🏻 به منصور بگو: بخداوند متعال قسم، ما از دست تو در بیم و هراسیم و بواسطه وحشت ما خانواده و زنانمان که خود بهتر آنها را میشناسی در ترس و وحشت هستند، مجبورم که پرده از این راز بردارم، اگر دست از ما برنداری پنج مرتبه در شبانه روز پس از هر نماز شکایت ترا پیش خداوند متعال میکنم...
📚 بحارالانوار، ٤٧/١٨٨، به نقل از "مهج الدعوات"
#شهادت_امام_صادق_سلام_الله_علیه
#تاریخ_مستند
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#شهادت_امام_صادق_سلام_الله_علیه
⚫️ حکایتی شنیدنی از #امام_صادق سلام الله علیه در مجلس #منصور_دوانیقی " علیه لعائن الله "
🔻#علامه_مجلسی رحمَهُ الله مینویسد ؛
وقتی منصور دوانیقیِ ملعون به إمام گفت تو بر علیه من توطئه کردهای و توسط غلام خود معلّی بن خُنیس سلاح و یار جمع میکنی ، حضرت تکذیب کردند . منصور فرستاد و آن بدبخت را که به دروغ چنین مطلبی گفته بود طلبید و در حضور حضرت از او پرسید. گفت بلی چنین است و آنچه در حقّ او گفتهام صحیح است. حضرت به او گفت سوگند یاد میکنی؟ گفت بلی و شروع کرد به قسم خوردن و گفت و الله الّذی لا إله الّا هو الغالب الحیّ القیّوم .
حضرت فرمود در سوگند تعجیل مکن و به هر نحو که میگویم سوگند یاد کن. منصور گفت این سوگند که او یاد کرد چه علّت داشت؟ حضرت فرمود حقّ تعالی صاحب حیا و کریم است ، کسی که او را مدح کند به صفات کمالیّه و به رحمت و کرم ، او را معاجله به عقوبت نمی کند. پس حضرت فرمود بگو بیزار شوم از حول و قوّت خدا و داخل شوم در حول و قوّت خودم اگر چنین نباشد. چون آن بدبخت چنین سوگند یاد کرد ، در حال افتاد و مُرد و به عذاب الهی واصل شد. منصور از مشاهده این حال بر خود لرزید و خایف گردید و گفت دیگر سخن کسی را در حقّ تو قبول نخواهم کرد.
📓جلاء العیون / باب ۸ ، فصل ۲ .
#روایات
#معارف
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#شهادت_امام_صادق_سلام_الله_علیه
⚫️ #امام_صادق سلام الله علیه و رسیدگی شبانه به فقرا
▪️عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ کَانَ أَبُو عَبْدِ الله علیه السّلام إِذَا أَعْتَمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّیْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِیهِ خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الدَّرَاهِمُ ، فَحَمَلَهُ عَلَی عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَی أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ، فَقَسَمَهُ فِیهِمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ . فَلَمَّا مَضَی أَبُوعَبْدِالله علیه السّلام فَقَدُوا ذَلِکَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ کَانَ أَبَاعَبْدِالله علیه السّلام.
هشام بن سالم میگوید ، وقتی تاریکی شب همه جا را فرا میگرفت ، إمام صادق سلام الله علیه کیسهای از نان و گوشت و پول برمیداشت و بر دوش خود گذاشته و نزد مستمندان مدینه میبرد و در میانشان تقسیم میکرد ، ولی آنان او را نمیشناختند . وقتی امام صادق علیه السّلام بشهادت رسید ، دیگر آن صدقات شبانه را ندیدند و فهمیدند که آن مَرد ، إمام صادق سلام الله علیه بوده است.
📓 کافی ۴ / ۸ ، باب صدقة الليل ، حديث ١ .
#روایات
#فضائل_اهلبیت
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#شهادت_امام_صادق_سلام_الله_علیه
#تاریخ_مستند
⚫️ روضه ی #امام_صادق سلام الله علیه از زبان جناب #مفضل
بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ اِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْقَاسِمِ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ:
وَجَّهَ أَبُو جَعْفَرٍ اَلْمَنْصُورُ إِلَى اَلْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ وَ هُوَ وَالِيهِ عَلَى اَلْحَرَمَيْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى اَلنَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ فَأَخَذَتِ اَلنَّارُ فِي اَلْبَابِ وَ اَلدِّهْلِيزِ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَتَخَطَّى اَلنَّارَ وَ يَمْشِي فِيهَا وَ يَقُولُ أَنَا اِبْنُ أَعْرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ .
🔻مفضل بن عمر گويد: منصور (خليفه عباسى) بحسن بن زيد كه از طرف او والى مكه و مدينه بود، پيغام داد كه: خانه جعفر بن محمد را بسوزان، او بخانه امام آتش افكند و بدر خانه و راه رو سرايت كرد، امام صادق عليه السلام بيرون آمد و در ميان آتش گام برداشته راه ميرفت و ميفرمود: منم پسر أعراق الثرى منم پسر ابراهيم خليل اللّٰه (كه آتش نمرود بر او سرد و سلامت گشت).
📚 الکافي ج ۱، ص ۴۷۳
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
4_6001512747940972329.mp3
10.09M
⚫️ معارف #امام_صادق " سلام الله علیه ".
🔻عالم ربانی حاج شیخ عبدالحسین #بندانی_نیشابوری
#شهادت_امام_صادق_سلام_الله_علیه
#صوت
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#امام_صادق_علیه_السلام
#تاریخ_مستند
🩸کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی / کاش ای آتش! به زینب هم گلستان میشدی ...
{حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش}
در نقلها آمده است:
🥀 منصور دوانیقی ملعون به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان!
🥀 او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
📋 أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد).
📚الکافی ج١ ص٣۶٧
✍ آه یا امام صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد:
🥀 بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
📜 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
📜 يا هٰذِه ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟! چرا اینجا ایستادهای؟!
📜 فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#امام_صادق_علیه_السلام
#تاریخ_مستند
🩸نوحُالأئمه گفت: «نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ»...
مرحوم حاج سید مرتضی نُجومی کرمانشاهی - که از علمای برجسته شیعه در عصر حاضر بودهاند - در کتاب «فیض قلم» این روایت را از امام صادق عليهالسلام نقل کردهاند که حضرت فرمودند:
📋 نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ علیهالسلام نَوحَ الثَّکْليٰ عَلَي وَلَدِها
▪️ همچون مادرِ بچهمُرده بر إمام حسين عليهالسلام نوحه کنيد!
📚فیض قلم، ص۵۰
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸گوشهای از حالات امام صادق «علیهالسّلام» در مصیبتِ سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه»
حضرت امام صادق علیهالسّلام همواره، روضهدارِ عزای سیدالشهداء علیهالسلام بودند و به هر بهانه به یاد آن حضرت میافتادند و منقلب میشدند ... در پارهای از روایات، به احوالاتِ امام صادق علیهالسلام به هنگام یاد سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه» ، اشاراتی شده است که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
🔖 چنان غَمی بر قلب آن حضرت مینشست که دیگر اختیار حال خود را نداشتند ...
روزی جناب ابابصیر در محضر امام صادق علیهالسلام بودند که یکی از فرزندان آن حضرت وارد شدند؛ امام علیهالسلام آن پسر را به آغوش کشیدند و به شدت گریه کردند ... سپس به جناب ابابصیر فرمودند:
📋 یَا أَبَا بَصِیرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ أَتَانِی مَا لَا أَمْلِکُهُ بِمَا أَتَی إِلَی أَبِیهِمْ ... (۱)
▪️ای ابابصیر! هر گاه به یکی از فرزندان امام حسین علیهالسلام نگاه میکنم، حالتی به من دست میدهد که دیگر اختیار آن حال را ندارم به خاطر مصیبتی که بر سر جدّشان اباعبدالله الحسین علیهالسلام آوردند ... (امام صادق علیهالسّلام «فرزند خودشان» را میبینند، اما به یاد مصائب جدّ غریبشان سیدالشهداء علیهالسلام میافتند!؟ گوئیا دنبال بهانهاند برای بیتاب شدن برای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 مانند مروارید، قطرات اشک از چشمانشان میافتاد ...
عبدالله بن سنان گوید: در روز عاشورا خدمت امام صادق علیهالسّلام رسیدم؛
📋 فَأَلْقَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ.(۲)
▪️دیدم که رنگ چهره آن حضرت پریده، سرتاپای وجودش را حزن گرفته است؛ اشک از چشمان مبارکش همانند دانههای مروارید، میافتاد.
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 با یاد سیدالشهداء علیهالسلام دیگر در آن روز، تبسّمی هم بر لب نداشتند ...
در روایت آمده است:
📋 مَا ذُکِرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی یَوْمٍ قَطُّ فَرُئِیَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُتَبَسِّماً فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِلَی اللَّیْلِ (۳)
▪️هیچ روزی نبود که یادی از سیدالشهداء علیهالسلام در نزد امام صادق علیهالسّلام بشود، مگر آنکه دیگر کسی آن حضرت را تا شب، خندان نمیدید.
و یا در جای دیگر فرمودند:
📋 فَمَا أَنْغَصَ ذِکْرَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام لِلْعَیْشِ!إِنِّی مَا شَرِبْتُ مَاءً بَارِداً إِلَّا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ (۴)
▪️یادِ سیدالشهداء علیهالسلام چقدر عیش و آسایش را تلخ و ناگوار مىكند! من هيچ گاه آب سرد نمىنوشم مگر اينكه امام حسين علیهالسلام را ياد مىكنم!
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 به گونهای گریه میکردند که نزدیک بود از حال بروند و غشّ کنند ...
راوی گوید: وقتی که از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: چگونه میشود در یک بدن (پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام) بیش از هزار زخم جا شود؟!
📋 فبَکیٰ عِندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَلَیه.(۵)
▪️در این هنگام، حضرت آنقدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند و از حال بروند!
📚(۱) کامل الزیارات، ص۸۳
📚(۲) مصباح المتهجد، ص۵۴۷
📚(۳) الأمالی الصدوق، ص۱۲۲
📚(۴) الأمالی الصدوق، ص۲۰۵
📚(۵) بحر المصائب، ج۵ ص۲۴۵
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#امام_صادق_علیه_السلام
#مقتل_مستند
🩸 منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیهالسلام را به شهادت برساند، امّا ...
در نقلها آمده است:
🥀 روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیهالسلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیهالسلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف میشد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیهالسلام از قصر او خارج شدند.
🥀 ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟!
منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با چهرهای غضبآلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم،
📋 فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ
▪️رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهمن نزدیک شد، پنجههای خود را گشوده بود و دامن بهکمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجههای خود بفشارد.
📚مُهَج الدعوات،سیدبنطاووس،ص۱۹۲
✍ آه یا رسول الله...
کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل میشدید...
در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📜 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه،
▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیهالسلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند،
📜 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیهالسلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَما قَبَّلَهُ رَسولُ الله
▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیهالسلام کمی باز شد و با صدای بیرمقی به آن ملعون فرمودند:
وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمدهای! آنجایی را که نشستهای، دائماً رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میبوسید...
📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳
📚ناسخالتواریخ،سیدالشهداء علیهالسلام، ج۲ ص۳۸۶
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa