eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
679 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 27 : پس منتظر موندم تا بالاخره به حرف اومد. پرسید: اومدی اینجا ؟” گفتم: “برای چی می پرسی؟ کار بدی کردم داداش ؟”. گفت: “نه منظورم این نیست.اینه که دو دو تا چهار تا کردی؟ برای چی میای؟ برای اینکه بگن تو هم رفتی جبهه؟ یا اینکه چون همه رفتن تو هم اومدی؟ یا چی؟ خودت بگو. می خوام بدونم چی فکر می کنی؟” من“کمکت می کنم تا متوجه بشی . سکوت کردم. حمید ادامه داد: من یک روز توی جبهه بعد از یک نبرد طولانی و چند شب نخوابیدن به چادر برگشته بودم و دلم می خواست فقط بیفتم روی زمین و بخوابم. هنوز تنم روی زمین خوب جا بجا نشده بود که فرمانده اومد و صدا زد چند نفر داوطلب بیان باید بریم شهدا رو از پشت خط بیاریم. از فرط خستگی خودم را به نشنیدن زدم. عده ای دست بلند کردند و راهی شدند. یک دفعه به خودم اومدم و گفتم داری چیکار می کنی حمید؟ برای چی اینجایی؟ از خودم ناامید شدم و به قدری وجدانم ناراحت بود که از جا پریدم و بلند شدم و خودم رو به اونا رسوندم … ولی ده نفری رو که می خواستند جدا کرده بودند و دیگه منو لازم نداشتند. با خودم گفتم حقت همین بود حمید. الان کاری کردی که به اون نهاد خودت لطمه زدی. کسی نفهمید ولی خودم که فهمیدم…. این روح، این نفس باید مهار بشه. اگر تو به دلیلی که بهت گفتم اومدی اینجا غیر از اینکه بعد از این ,آشفته بشی برات سود نداره. فردا طلب کار جامعه میشی. انتظار داری قدرتو بدونن. ولی این طور نمی شه. هیچ کس نخواهد فهمید که تو چیکار کردی. از کنارت رد میشن بهت حق نمیدن. مردم خیلی زود جنگ رو فراموش می کنن. حتی شهدا رو هم از یاد می برن ….روزی میرسه که از شنیدن نام اونا هم بیزار میشن .. بعد تو سر خورده میشی که من چنین کردم آنها چنان… و این اونی نیست که تو باید بشی. خلاصه با خودت دو دو تا چهار تا کن، اگر اومدی جبهه روی پله دهم وایسا، همه چیز برای خدا و مهار نفست باشه” این را گفت و دستی به شانه ام زد و بلند شد و رفت. حمید بر گشت و من مدتی همانجا نشستم و فکر کردم .وقتی برگشتم حمید و جواد را دیدم که با توپ ور می روند. نزدیک تر رفتم. جیپ را در یک جای کج و سر بالایی نگه داشته بودند و حمید روی گل گیر آن نشسته بود جواد دوربین توپ را تنظیم کرد و نشانه رفت… ولی یادش رفت الله اکبر بگه تا بقیه از شلیک خبر دار بشن و گوششون رو بگیرند. ولی خودش دستش را روی گوشش گذاشت و با آرنج دست چپ فلکه را فشار داد . توپ با صدای مهیب شلیک شد. “حمید از همه نزدیک تر بود. از جا پرید و دستشو گذاشت رو گوشش….. جواد که فهمیده بود چیکار کرده اومد از ترس حمید فرار کنه که تنش خورد به لوله ی توپ و اون چرخید و محکم خورد به سر حمید و اونو نقش زمین کرد … جواد از ترس شروع ” به دویدن کرد. حمید روی زمین افتاده بود، سرش را بلند کرد و با صدای بلند شروع کرد به خندیدن، در حالیکه اصلا صدایی نمی شنید. همه با او می خندیدند جواد صدای خنده ی او را شنید و برگشت دست حمید را گرفت و از زمین بلند کرد. هنوز همه با صدای بلند می خندیدند…. حدود دو هفته حمید و یارانش به پدافند آن منطقه مشغول بودند و منتظر جواب یکی از مراجع که حکم زدن امامزاده را بدهد…… تا بالاخره دستور آمد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 28 : نیروها جیپ را آماده کردند. حمید یک نی را از چند جا سوراخ و با یک پارچه در اگزوز فرو کرد و بعد پروانه جیپ را در آورد تا صدا ندهد. ساعت سه نیمه شب راه افتادن . جیپ از آبراهه ی فصلی به طرف امامزاده حرکت می کرد. هوا بشدت تاریک بود. آبراهه خشک و قلوه سنگهای ته آن مانع حرکت آرام آنها میشد. بالاخره در دویست متری امامزاده در دل سیاه شب رو به شیب رود خانه ایستادند. حمید با نگرانی گفت: “جای بدی وایسادیم نکنه خاکها بریزه…” فورا بیل را از توی جیپ بر داشت و جلوی حرکت جیپ را گرفت. از دور چند زاغه تانک را دید که بدون حرکت ایستاده بودند. پیدا بود که همه خوابند. حمید به جواد گفت: “کالیبر پنجاه رو بزار مطئمن باشیم به هدف می خوره”. جواد ترسیده بود، دست و پایش می لرزید با تعجب گفت: “آخه وقت نداریم! اگه فقط یک گلوله شلیک کنیم همه بیدار میشن. پشت زاغه ها پر از تانکه خیلی خطر ناکه. باید زود در بریم” حمید دستی به شانه ی جواد زد و گفت: “اونا همه خوابن! تا بیدار بشن و ما رو بزنن ما در رفتیم نگران نباش.” جواد کالیبر پنجاه را گذاشت و نشانه گرفت و شلیک کرد. گلوله به خاطر نورش نمایان شده بود و از کنار گلدسته گذشت. حمید فورا لوله توپ را دوباره به طرف امامزاده تنظیم کرد و دستور شلیک داد. گلوله باز هم از کنار گلدسته عبور کرد و به آن بر خورد نکرد . مجید با حسرت نفس عمیقی کشید و دچار ترس و دلهره شد. جواد بیشتر از همه ترسیده بود. با سرعت دوید که سوار ماشین شود اما حمید با عجله گفت: “نه نه. صبر کنین یکی دیگه می زنیم” جواد همان طور که می لرزید با صدای خفه ای گفت: “نه بخدا دیگه وقت نداریم هممون کشته میشیم” صدای روشن شدن تانک و جرق جرق حرکت آن در سیاهی شب پیچید. جواد وحشت زده گفت: “حمید تانک…تانک دارن میان …..” حمید بی توجه به حرف او کلکس توپ را باز کرد و پوکه ی آنرا بر داشت. دستش سوخت و با سرعت آنرا رها کرد. جواد مرتب میگفت: حمید! دارن میان. فایده نداره. تانک گرفت رومون. بیا بریم. بخدا فایده ”نداره.” حمید بدون توجه به او گلوله را انداخت و کلکس را بست. جواد همچنان التماس می کرد و بقیه هم توی ماشین می لرزیدند. “حمید بیا بریم تو رو خدا حمید الان شلیک می کنند دارن میان….” و صدای شلیک تانک و موج انفجار و شکستن شیشه های ماشین، گلوله از بالای جیپ گذشت. از وحشت و ترس، موهای بدنشان سیخ شده بود و می لرزیدند. مرگ از بیخ گوششان گذشته بود. مجید با وحشت پرسید:حمید چی بود؟ “ولی حمید مشغول کار خودش بود… به جای او جواد به زحمت آب دهانش را قورت داد و گفت: “خدا رحم کرد. تانک بود. شلیک کرد. زود باش حمید الان دوباره می زنند…” اما حمید بیکار نبود و با تعرض گفت “وقت نداریم” و گلوله ۱۰۶ را شلیک کرد. گلوله از پنجره ی کوچک امامزاده وارد شد و به مهماتی خورد که در آنجا ذخیره شده بود. انفجار ها پشت سرهم و پی در پی صدای مهیبی ایجاد می کرد. هر انفجار پشت سرش انفجار بعدی… بچه ها دست همدیگر را گرفته بودند. امامزاده فرو ریخت و آسمان روشن شد. حمید سریع پشت فرمان نشست و استارت زد تا فرار کنند، ولی ماشین روشن نمی شد. فورا پایین پرید که پارچه اگزوز را در بیاورد ولی نمی شد. یکی از بچه ها با سرعت انبردست را برداشت و به کمک حمید رفت. او گوشه ی پارچه را گرفت آنرا بیرون کشید https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 29 : گلوله های عراقیها مرتب به اطراف آنها می خورد. جلوتر وعقبتر… حمید دوباره استارت زد و ماشین روشن شد. دنده عقب از سر بالایی رودخانه با سرعت باال رفتند. هنوز امنیت نداشتند، چون در تیررس دشمن بودند. تا خودشان را به خاکریز رساندند. نیروهای خودی آماده ی پشتیبانی بودند. جیپ به خاکریز رسید و خودش را به آن طرف رساند. حمید ماشین را خاموش کرد و همه با هم یک نفس عمیق کشیدند.عراقیها بعد از پنجاه روز از امامزاده عقب نشینی کردند و با حمله های ایران مجبور شدند که از پشت رودخانه ی نیسان ۱۲۶ کیلومتر عقب تر بروند. بعد از این پیروزی سپاه او را به کرج فرا خواند و او باز گشت. حمید به خوبی توانسته بود توانایهایش را در کاری که انجام می داد نشان دهد. حالا از صبح زود به سپاه می رفت و تا ساعتی از شب نمی آمد. وقتی هم که در خانه می آمد مشغول کار بود. نقشه می کشید و روی کاغذ یادداشت برمی داشت. او درباره کاری که می کرد حرف نمی زد چون ماموریتهایی بود که سپاه به عهده اش می گذاشت. ولی مادر خوشحال بود از اینکه او اینجا مشغول است و حرفی از رفتن نمی زند. اما دیری نپایید که باز او زمزمه ی رفتن کرد. قبل از اینکه برود یک روc با جواد نزد خواهرش فهیمه رفت. خواهر که شیفته ی برادر بود، از او استقبال کرد و چای و شیرینی آورد و او در حالیکه شیرینی می خورد با همان نگاه با حیا، به خواهر گفت: “خواهر جان، ببخشید منو. یه کاری داشتم که چون از دست هیچکس بجز تو بر نمی اومد، پیش تو اومدم.” خواهر از اعماق قلبش خوشحال شد، چون معمولا حمید از کسی چیزی نمی خواست و این نهایت شادی برای خواهری بود که نگران و بی قرار برادر بود. حمید گفت: ببین، یک کوله پشتی می خوام که هر چیزی یک جای مشخص داشته باشه که وقتی عجله دارم دنبالش نگردم؛ و جا دار باشه تا بتونم مهمات با خودم ببرم. الان یک کوله دارم هر وقت که یک چیزی می خوام باید یک ساعت دنبالش بگردم. موقع جنگ این کار شدنی نیست.” شاید باور کردنی نباشد… گویی در دل خواهر مهربان قند آب می کردند. کامش شیرین شد، چون حمید از او چیزی خواسته بود. با دل و جان قبول کرد و وقتی بعد از خدا حافظی با برادر در را بست، فورا و با ذوق و شوق فراوان شروع کرد به کشیدن الگو برای دوختن کوله …. کوله را دو روزه دوخت و از روی عشقی که به حمید داشت، خودش آنرا به کرج برد تا بتواند خوشحالی او را ببیند. وقتی حمید کوله را دید، مثل بچه ها ذوق می کرد آنرا زیر و رو کرد و هی برای همه تعریف می کرد که: “ببینید! جای چاقو! جای چراغ قوه! جای قمقمه! جای دوربین. فقط جای دوربین خالیه. به خدا حرف نداره خواهر. عالی شده. مرسی. ممنون. دستت درد نکنه.” و خواهر را در آغوش گرفت و بوسید. “اصلا فکر نمی کردم به این خوبی بشه. حالا کوله من بهترین کوله ی جبهه اس. این هزار بار از چیزی که من می خواستم بهتره. واقعا زحمت کشیدی.” او آنقدر خوشحالی و تشکر کرد که خواهر مزد دستش را صد چندان گرفت و همان جا تصمیم گرفت برای حمید یک دوربین بخرد و فردا صبح این کار را کرد. موقع دیدن دوربین خوشحالی و قدردانی حمید هرچه بود فهیمه صد چندان از او بیشترخوشحال شد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقیری که یک شبه به اوج ثروت رسید 🎙استاد https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
[°•💕☁️•°] دلبرۍ خدارو ببین✨ داره میگھ: تا خداٺ منم از حرف مردم ناراحٺ و اندۅهگین نباش…🥺♥️ ○°•___☁️💕___•°○ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
تو بگو چشم هایت تشنه کدامین نسیم آشناییست که هر روز صبــح تا نامی از عشق می برم خورشید را در آغوش میکشی... 🕊 سلام برشهیدان سلام بر آنانیکه در آخرین فراز زیارت نامه خود به سبزترین سیرت و سرخ ترین صورت تاریخ نائل شدند. سلام بر آنانیکه لباس خاکی شان لباس احرام در میقات بود. سلام به اشکهای جاری مناجات بر گونه های خاکی و خونین شان که خط فردای جوانان این سرزمین را با زیبا ترین مرکب عشق بر دیدنی ترین تابلو و تصویر هستی به تماشا می گذارد. وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
16105349401528883743217.mp3
7.42M
مادر منہ میدونہ دردهام رو..!💔😭 🎧 محمد_حسین‌_پویانفر بر و شیعیان تسلیت باد https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
مقدم ازچه مادر.mp3
8.4M
◾️نوحه های 🎧 کربلایی جواد مقدم 🔹 نوحه زمینه از چه مادر دست بر پهلو گرفتی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
مقدم مهربان امامم.mp3
2.15M
◾️نوحه های 🎧 کربلایی جواد مقدم 🔹 نوحه واحد مهربان امامم رسیده آخر کار ◾️ تسلیت به و شیعیان https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 🖼 🛑 ابرقدرت یعنی همین          🍃🔹🍃 😀یکی مثل اسرائیل هر روز شاخ و شانه می کشد و سروصدا می کند که امروز می زنم، فردا می زنم، کسی هم تحویلش نمی گیرد! 🇮🇷یکی هم مثل ایران بدون سروصدا و شلوغ بازی چندتا از موشک هایش را به سایت های غرب کشور می برد و حساب دست همه به خصوص صهیونیست های بزدل می آید. 💯ابرقدرت دقیقاً یعنی همین 💪 🖇 🖇 📎 ج https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌠🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 🖼 🛑 مطالبات معلمین         🍃🔹🍃 ⭕️ طی هشت سال دولت روحانی یکبار هم صدا و مطالبات معلم ها شنیده نشد! 🔻حالا که معلم ها به امید حل مشکلات شون دارن اعتراض میکنن، طبق معمول یه عده لاشخور افتادن وسط و میخوان از دل مطالبات بحق معلم ها رژیم چنج دربیارن! 👈جالبه که محکومین امنیتی هم تو جمع معترضین حاضر شدن! 🖇 📎 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📂 🔹بودجه 1401 در ترازوی کارشناسی قوت‌ها و ابهامات ▫️نشست شورای امنیت سازمان ملل با موضوع برجام در حالی برگزار شد که آمریکا و اروپا سعی کردند بدون اشاره به نقض برجام از سوی آمریکا و بی‌عملی اروپا درخصوص برجام، جای بدهکار و طلبکار را عوض کرده و با مقصرنمایی و اتهام زنی ایران، توپ را در زمین کشورمان بیندازند. نشست شورای امنیت سازمان ملل با موضوع بررسی گزارش دبیرکل سازمان درباره اجرای برجام (قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت) عصر سه‌شنبه 23 آذر در حالی برگزار شد که آمریکا و اروپا در ادامه هراس افکنی و اتهام زنی غرب علیه ایران، سعی کردند بدون اشاره به نقض برجام از سوی آمریکا و بی‌عملی اروپا درخصوص برجام، توپ را در زمین ایران بیندازند و در صورت شکست مذاکرات، ایران را مقصر اصلی آن معرفی کنند. آمریکا و اروپا در نشست عصر سه‌شنبه در مواضعی هماهنگ بر چند گزاره از پیش هماهنگ شده تأکید کردند. اول اینکه نسبت به محدود شدن فعالیت‌های آژانس در ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار بازگشت فوری راستی آزمایی و نظارت آژانس شدند. آن‌ها در بخش دیگر مواضع خود بر چند محور مشخص متمرکز بودند؛ یکی تأکید بر اینکه «خواسته ایران فراتر از برجام است» و همچنین «فعالیت‌های هسته‌ای ایران مغایر برجام» و دوم اینکه «پنجره فرصت به‌سرعت در حال بسته شدن است» و «اگر مذاکرات شکست بخورد تقصیر ایران است!» جلب آنکه تروئیکای اروپا با فرافکنی و بدون اشاره به نقض تعهدات برجامی از سوی آمریکا و تعلل اروپا در برجام ادعا کردند که ما از سال 2015 تعهدات خود را انجام داده‌ایم! در این نشست، همه طرف‌ها نسبت به مذاکرات وین ابراز امیدواری کرده و خواهان ضرورت بازگشت به برجام و لغو تحریم‌های برجامی شدند. آنتونیو گوترش خواستار لغو تحریم‌های آمریکا علیه ایران شد و چین و روسیه هم به ضرورت لغو تحریم‌های آمریکا اشاره کردند اما آنچه بیش از همه رخ می‌نمود تلاش آمریکا و اروپا برای عوض کردن جای بدهکار و طلبکار و مقصرنمایی و اتهام زنی به ایران بود. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔹اقتصاد ایران در سال 2022 از رکود تورمی خارج می‌شود مؤسسه اعتباری فیچ پیش‌بینی کرد اقتصاد ایران در سال میلادی پیش‌رو که از دی‌ماه آغاز می‌شود، از رکود تورمی خارج شود. موسسه اعتباری فیچ در گزارشی به تحلیل صنعت بانکداری و خدمات مالی در ایران پرداخت و چشم انداز خود درباره این بخش از اقتصاد ایران را ارائه داد. به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، پیش‌بینی متغیرهای کلان مانند تورم و رشد اقتصادی از دیگر بخش‌های این گزارش موسسه فیچ است. گزارش فیچ تأکید می‌کند با ترمیم تولید و صادرات نفت، احتمال کاهش فشار بر ارزش ریال ایران وجود دارد. در ادامه این گزارش، بر کاهشی شدن سطح تورم ایران و بهبود قدرت خرید مصرف کنندگان تاکید دارد؛ از همین رو مصرف خصوصی و تشکیل سرمایه ثابت حقیقی افزایش قابل توجهی خواهد یافت. بر اساس پیش‌بینی فیچ، در سال ۲۰۲۲، رشد اقتصادی در ایران به 4/4 درصد خواهد رسید و نرخ تورم کاهش می یابد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔹توافق سؤال‌برانگیز با آژانس قبل از پیشرفت در مذاکرات وین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔹شهید فخری‌زاده همیشه خود را پرورش‌یافته مکتب امام خمینی(ره) می‌دانست https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔹یادم نمیاد! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست ودوم وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و سی و پنجم (۱۴۰۰/۹/۲۵) 🔻خطبه ۱۵۶ تا خطبه ۱۵۵
🌹سهم : خطبه ۱۵۶ تا ۱۵۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : برای مردم بصره پس از پیروزی در جنگ جمل در سال ٣٦ هجری، ایراد شد 1⃣ ضرورت اطاعت از رهبری (و نكوهش از نافرمانی عايشه) مردم بصره! در پيدايش فتنه ها هر کس که می تواند خود را به اطاعت پروردگارِ عزيز و برتر مشغول دارد چنان کند. اگر از من پيروی کنيد به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخی ها باشد. امّا عايشه، پس افکار و خيالات زنانه بر او چيره شد و کينه ها در سينه اش چون کوره آهنگری شعله ور گرديد. اگر از او می خواستند آنچه را که بر ضدّ من انجام داد نسبت به ديگری روا دارد، سر باز می زد. به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسی اعمال او با خدای بزرگ است. 2⃣ ره آورد ايمان ايمان، روشن ترين راه ها و نورانی ترين چراغ هاست. با ايمان می توان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نيکو به ايمان می توان دسترسی پيداکرد. با ايمان، علم و دانش آبادان است و با آگاهی لازم، انسان از مرگ می هراسد و با مرگ دنيا پايان می پذيرد و با دنيا، توشه آخرت فراهم می شود و با قيامت بهشت نزديک می شود و جهنّم برای بدکاران آشکار می گردد و مردم جز قيامت قرارگاهی ندارند و شتابان به سوی ميدان مسابقه می روند تا به منزلگاه آخرين برسند. 3⃣ يادآوری برخی از ارزشهای اخلاقی و ويژگيهای قرآن گويا می نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوی منزلگاه های آخرين در حرکتند، هر خانه ای در بهشت به شخصی تعلّق دارد که نه ديگری را می پذيرند و نه از آنجا به جای ديگر انتقال می يابند. همانا امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از اوصاف پروردگارند که نه اجل را نزديک می کند و نه روزی را کاهش می دهد. بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهی و نور آشکار و درمانی سودمند است که تشنگی را فرونشاند. نگهدارنده کسی است که به آن تمسّک جويد و نجات دهنده آن کس است که به آن چنگ آويزد، کجی ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود و تکرار و شنيدن پياپی آيات کهنه اش نمی سازد و گوش از شنيدن آن خسته نمی شود. کسی که با قرآن سخن بگويد، راست گفته و هر کس بدان عمل کند پيشتاز است. (در اينجا مردی بلند شد و گفت: ای اميرالمؤمنين! ما را از فتنه آگاه کن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سؤالی نفرموده ای؟ پاسخ داد:) 4⃣ خبر از فتنه ها و شهادت خويش ♦️آنگاه که خداوند آيه ۱ و ۲ سوره عنکبوت را نازل کرد که: "آيا مردم خيال می کنند چون که گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها می شوند؟." دانستم که تا پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ميان ماست، آزمايش نمی گرديم. پرسيدم: ای رسول خدا! اين فتنه و آزمايش کدام است که خدا شما را بدان آگاهی داده است؟ فرمود: «ای علی! پس از من، امّت اسلامی به فتنه و آزمون دچار می گردند». گفتم: ای رسول خدا! مگر جز اين است که در روز اُحُد که گروهی از مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودی: ای علی! مژده باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: «همانا اين بشارت تحقّق می پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟». گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! چنين موردی جای صبر و شکيبايی نيست بلکه جای مژده شنيدن و شکرگزاری است و پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی! همانا اين مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمايش می شوند و در دين داری بر خدا منّت می گذارند. با اين حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن می پندارند. حرام خدا را با شبهات دروغين و هوس های غفلت زا، حلال می کنند، شراب را به بهانه اينکه آب انگور است و رشوه را که هديه است و ربا را که نوعی معامله است، حلال می شمارند!». گفتم: ای رسول خدا! در آن زمان مردم را در چه پايه ای بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟ پاسخ فرمود: «در پايه ای از فتنه و آزمايش». ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : خطبه ۱۵۶ تا ۱۵۵ ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : در آفرينش خفاش 1⃣ وصف پروردگار ♦️ ستايش خداوندی را سزاست که تمامی صفت ها از بيانِ حقيقتِ ذاتش درمانده و بزرگی او عقل ها را طرد کرده است، چنان که راهی برای رسيدن به نهايتِ ملکوتش نيابد. او خدای حقّ و آشکار، سزاوارتر و آشکارتر از آن است که ديده ها می نگرند. عقل ها نمی توانند برای او حدّی تعيين کنند تا همانندی داشته باشد و انديشه ها و اوهام نمی توانند برای او اندازه ای مشخّص کنند تا در شکل و صورتی پنداشته شود. پديده ها را بی آنکه نمونه ای موجود باشد يا با مشاوری مشورت نمايد و يا از قدرتی کمک و مدد بگيرد آفريد. پس با فرمان او خلقت آن به کمال رسيد و اطاعت پروردگار را پذيرفت و پاسخ مثبت داد و به خدمت شتافت و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچی نکرد. 2⃣ شگفتيهای خفّاش ♦️ از زيبايی های صنعت پروردگاری و شگفتی های آفرينش او همان اسرار پيچيده حکيمانه در آفريدن خفّاشان است. روشنی روز که همه چيز را می گشايد، چشمانشان را می بندد و تاريکی شب که هر چيز را به خواب فرو می برد، چشمان آنها را باز می کند. چگونه چشمان خفّاش کم بين است که نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنی گيرد نوری که با آن راه های زندگی خود را بيابد و در پرتو آشکار خورشيد خود را به جاهايی رساند که می خواهد، روشنی آفتاب خفّاش را از رفتن در تراکم نورهای تابنده اش باز می دارد و در خلوتگاه های تاريک پنهان می سازد، که از حرکت در نور درخشان ناتوان است، پس خفّاش در روز پلک ها را بر سياهی ديده ها اندازد و شب را چونان چراغی بر می گزيند که در پرتو تاريکی آن روزی خود را جستجو می کند و سياهی شب ديده های او را نمی بندد و به خاطر تاريکی زياد از حرکت و تلاش باز نمی ماند. آنگاه که خورشيد پرده از رُخ بيفکند و سپيده صبحگاهان بدمد و لانه تنگ سوسمارها از روشنی آن روشن گردد، شب پره، پلک ها بر هم نهد و بر آنچه در تاريکی شب به دست آورده قناعت کند. پاک و منزّه است خدايی که شب را برای خُفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزی قرار داد و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود و بال هايی از گوشت برای پرواز آنها آفريد تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده کنند، اين بال ها چونان لاله های گوشند بی پر و رگ های اصلی، امّا جای رگ ها و نشانه های آن را به خوبی مشاهده خواهی کرد. برای شب پره ها دو بال قرار داد، نه آن قدر نازک که در هم بشکند و نه چندان محکم که سنگينی کند؛ پرواز می کنند در حالی که فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند، اگر فرود آيند با مادر فرود می آيند و اگر بالا روند با مادر اوج می گيرند. از مادرانشان جدا نمی شوند تا آن هنگام که اندام جوجه نيرومند و بال ها قدرت پرواز کردن پيدا کند و بداند که راه زندگی کردن کدام است و مصالح خويش را بشناسد. پس پاک و منزّه است پديدآورنده هر چيزی که بدون هيچ الگويی باقيمانده از ديگری همه چيز را آفريد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (8) (1).mp3
13.1M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد وسی و پنجم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶ تا خطبه ۱۵۵