eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
23.8هزار ویدیو
696 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(42).mp3
4.4M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و هفتم : ختم نهج البلاغه نامه ۵۳ ، بخش سوم از بند ۱۲ تا آخر نامه
18.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃بزرگترین بلا و امتحان امام زمان(عج)🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۷۶ علی را خطاب میدهم میگویم:علی اقا سلام عرض شد . علی از فکر بیرون می آید میگوید: هان ...بله ...سلام خندم میگیرد میگویم: عاشق شدی ها . از حرف خودم خنده ام بیشتر میشود . علی چیزی میگوید که من هم میشنوم: به گمونم . خندم قطع میشود یعنی چی به گمونم ،من حرفم رو به شوخی گفتم . یعنی عاشق کی شده ؟؟؟؟؟؟ در طول مسیر فکرم همش مشغول حرف علی بود . با صدا زدن مامان به خود می آیم : آوا هواست کجاست رسیدیم ،اون از علی اینم از تو . از ماشین پیاده میشوم .همه زود تر از من وارد حسینیه میشوند . عمو علی به سمت قسمت برادران میروند .ومنو مامان،خاله هم به سمت قسمت،خانم ها میرویم . روبه مامان میکنم میگویم:مامان من میرم اون ته میشم میخوام تنها باشم . مامان: باشه اخر مجلس دیگه خودت بیا کنار ماشین آقا حسین شلوغ میشه نمیشه همدیگه رو پیدا کرد من:باش از مامان،خاله جدا میشوم . جای خلوتی را پیدا میکنم میشینم . سرم رو به ستونی که کنارم هست تکیه میدهم ،نمیدانم چی میشود که گریه ام میگیرد . مداح هنوز روضه نخونده ولی من گریه ام میگیرد خدایا ،چرا علی اینجوری شد ؟حافظشو از دست داد،منو یادش نمیاد ،مگه نمیخواست مدافع حرم بشه ،؟چی شد ؟ من:حضرت زینب اومدم توی مجلس روضتون بی بی زینب ،شمارو به سر بریده ی برادرتون قسم میدم ، که کاری کنین علی حافظشو بدست بیاره ،امشب تو ماشین یه حرفی رو زد همش تو فکر نکنه ....اصلا ولش کن بی بی زینب اگه علی حافظشو بدست بیاره دیگه مخالفت نمیکنم .که پاسدار حرمتون بشه . ادامه دارد ......🥀 نویسنده:فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۷۷ موقعی که گریه من قطع میشه که مداح شروع میکنه به روضه خواندن باز هم اشکام از نو شروع به باریدن میکنن . * امشب از حضرت زینب خیلی کمک خواستم امیدوارم خودش کمکم کنه . تقریبا خلوت میشود .که عزم رفتن میکنم . پلاستیک کفش هایم را برمیدارم از حسینیه بیرون میام ‌. کفش هایم را به پا میکنم .وبه طرف در خروجی حسینیه میروم سرم را که بلند میکنم با دو چشم قرمز اشکی مواجع میشوم . علی ؟؟ از ۳کیلومتری هم میشه تشخیص داد که چقدر گریه کرده . به چشم هایم خیره نگاه میکند انگار او هم متوجه قرمزیه ، چشمانم شده است . سرم را پایین میگرم راه میو فتم . به ماشین که میرسم ،مامان ،خاله را میبینم که کنار ماشین ایستاده اند . مامان: اقا حسین رو ندیدی؟ من:چرا دیدم دارن میان بعد از چند دقیقه عمو وعلی هم می آید . سوار ماشین میشویم . هنوز چند دقیقه از حرکتمون نمیگذرد که میگویم من:عمو میشه منو همینجا پیاده کنین ؟ عمو مامان همزمان میگوید: این و قت شب؟ من: قول میدم که ساعت ۱۰نیم خونه باشم . با اسرار های من بالاخره قبول میکنند ، موقع پیاده شدن از آینه چشمم به علی میوفتد نگاهم میکند . نمی توانم چیزی از چشمانش بخوام . خداحافظی میکنم . وپیاده به طرف گلزار شهدا حرکت میکنم . خدارو شکر فاصله ی چندانی از ندارد . ادامه دارد .....🥀 نویسنده: فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۷۸ بعد از چند دقیقه پیاده روی به گلزار شهدا میرسم . گلزار شهدا با فانوس های چراغی کمی روشن است . به قطعه ی شهدای گمنام میروم . ومزار رفیق شهیدم رو پیدا میکنم .کنار مزار میشنیم . سلام آقا حسین رفیق شهیده من ،آقا حسین امشب زیاد دلم گرفته . تنها کسی که میتونست آرامش روبهم بده گلزار شهدا مزار شما بود . اقا حسین و......... گذر زمان از دستم رفت موقعی به خودم اومدم دیدم ساعت یازده نیمه ،برام جالب شد که چرا کسی بهم زنگ نزده . خواستم بلند شم که کسی از پشت سر صدام زد . این وقت شب اینجا چیکار موقعی خانم خانما؟ بلند شدم رومو کردم طرف صدا یه مرد که قیافش خیلی غیر معمولی بود وکمی ترسناک . دوروغ چرا ولی ترسیدم . سعی کردم صدام نلرزه گفتم : به شما مربوط نیست . یه خنده ی بلندی سر داد . که حرصم در اومد . یهو قطع شد گفت: کسی حق نداره با من اینجوری حرف بزنه فهمیدی؟ از لحنش ترسیدم ولی چیزی نگفتم . مرده: هرچی داری بده من . من:چی...زی ندارم مرده:پس خودت بیا . من:من جایی نمیام . خدایا خودت کمک کن .یکهو به چاقو در اورد گرفت روی صورتم : میایی یا یه یادگاری بزارم روی صورتت ؟، ترسیدم اومدم جوابشو بدم که صدای یه نفر اومد: اگه جرعت داری بزار . مرده سرش رو به سمت صدا حرکت داد . کم کم اومد نزدیک که با دیدنش تعجب کردم . علی ؟؟؟ الان ؟؟؟تنهایی؟؟اینجا؟؟؟؟ مرده: شما چیکاره ای؟، علی با حالتی خیلی عصبی گفت: همه کارش همین الان هم زود از اینجا برو . مرده تسلیم نشد یکهو به طرف علی حوله ور شد . یه جیغ بلندی کشیدم .که علی گفت:، آروم . داشتن باهم دعوا میکردن نمیدونستم چیکار کنم ترسیده بودم ،بد تر این بود که مرده چاقو داشت ولی علی چیزی نداشت . ** نمیدونم علی این همه زور رو از کجا اورده .وجدانم گفت: خب معلومه دیگه الکی که نمی خواسته مدافع حرم بشه . از اون ور خودم: اون که حافظشو از دست داده . موقعی به خودم اومدم دیدم که مرده فرار کرده از دست علی علی نفس زنان اومد طرف ..... ادامه دارد ......🥀 نویسنده:فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نبینی واقعا از دستت رفته 😊 زیبا ترین ‌کلیپ❤️ عشق جانم امام زمانم❤️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
41.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همخوانی زیبای «حیدر حیدر» با صدای سیدصالح برادیگاهی و محمود اسیری.. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتو کلیپ محرم علیپور ارواح مطهر رایاد کنیم به ذکر صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط نحوه رفتن مهمه..... خوشابسعادت انی که اینجا...... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌿 مومن‌ضعیف‌همونیه‌ڪه‌دلش‌میخواد ڪیلومترهاپیاده‌بره تاحرم‌امام‌حسین‌روزیارت‌ڪنه.. امادلش‌نمیادازخواب‌سحربزنه ونمازصبحش‌روبخونه💔😔 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🔰🌸راه های کسب حضور قلب در نماز🌿🌱🌼 یک مرتبه وارد نماز نشویم . با مقدمه و با مؤخره . از هنگام وضو شروع به توجه بکنید . بعضی ها وقتی وضو می گیرند با دیگران حرف می زنند. اولا موقع وضو دعاهایی وارد شده است اگر آن دعاها را حفظ نیستید صلوات بفرست . یعنی موقع وضو با غفلت نباشی. ائمه ما از هنگام وضو حالشان عوض میشد . امام حسن مجتبی (ع) از هنگام وضو منقلب می شد . این ها مهیا شدن برای گفتگو با خداست . به ما اذان و اقامه سفارش شده است . روایت است که کسی که اذان و اقامه می گوید ، دو صف فرشته پشت سر او صف می بندند که خیلی از بزرگان آنها را می دیدند . هواپیما وقتی میخواهد اوج بگیرد که یک مرتبه اوج نمی گیرد ابتدا مقداری روی زمین می رود و آماده میشود و بعد اوج میگیرد . شما قبل از نماز که می خواهید اوج بگیرید و پرواز بکنید یک مقدار قبل باید آمادگی هایی درست بکنید . بعد از نماز هم یک مرتبه نماز را ترک نکنید . بعد از نماز احترام نماز اقتضا می کند که دعایی بکنیم ، تعقیباتی بخوانیم مخصوصا تسبیحات اربعه و روایت داریم که شما بعد از نماز یک دعای مستجاب دارید . حیف نیست که این دعای مستجاب را نکنید و بروید . از امام صادق (ع) نقل است که قبل از ورود به نماز یک توسلی به یکی از ائمه بکنیم . یک لحظه امام حسین (ع) را در نظر بگیر ، طول نمیکشد . یا ابا عبدالله شما نماز را بپا داشتی ، کاری کن که من هم بتوانم نمازم را خوب بخوانم .   یکی دیگر اینکه در نماز هر جمله ای را که می خواهیم بخوانیم معنی اش را به ذهن بیاوریم . از آیت الله بهجت به تواتر رسیده است که هر جا در نماز حواستان پرت شد اشکالی ندارد این به درد شیطان نمی خورد ، عمدی بیرون نروید ، سهوی بیرون رفتن از نماز به درد شیطان نمی رخورد . آنجایی که حواستان هست و می فهمید که دارید بیرون می روید ، برگردید . اگر سهواً حواستان می رود اشکالی ندارد . شیطان می خواهد که کسی عمداً دنبالش راه بیفتد ، راه افتادن سهویی به دردش نمی خورد ." https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─