eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
23.8هزار ویدیو
697 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 امام خامنه ای: ♦️ارزش کارگر ارزش حیات جامعه است. 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷⬛️ ♦️تشیع -رضا_الداغی در مشهد دو شنبه ۱۱ اردیبهشت ساعت ۱۵ از مهدیه مشهد تا حرم مطهر رضوی 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 [📖 ] 🔺️ مقام معظم رهبری : 💢 را باید با انجام داد. ۱۴۰۲/۰۱/۰۳ هر قرآن را بشنوید ✋ 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 153.mp3
7.35M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و پنجاه وسوم خطبه ۱۷۶ بند ۴ تا ۸
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پنجاه و سوم ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 4⃣ ضرورت كنترل زبان 🔻 سپس مواظب باشيد که اخلاق نيکو را در هم نشکنيد و به رفتار ناپسند مبدّل نسازيد. زبان و دل را هماهنگ کنيد. انسان بايد زبانش را حفظ کند، زيرا همانا اين زبان سرکش صاحب خود را به هلاکت می اندازد. به خدا سوگند! پرهيزکاری رانديده ام که تقوا برای او سودمند باشد، مگر آنکه زبان خويش را حفظ کرده بود و همانا زبان مؤمن در پسِ قلب او و قلب منافق از پَسِ زبانِ اوست. زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنی گويد، نخست می انديشد، اگر نيک بود اظهار می دارد و چنانچه ناپسند بود، پنهانش می کند، در حالیکه منافق آنچه بر زبانش آمد می گويد و نمی داند چه به سود او و چه حرفی بر ضرر اوست؟ و پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ايمان بنده ای استوار نگردد تا دل او استوار شود و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد.» پس هرکس از شما بتواند خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک و زبانش از عِرض و آبروی مردم سالم ماند، بايد چنين کند. 5⃣ پرهيز از بدعتها ای بندگان خدا! آگاه باشيد! مؤمن کسی است که حلال خدا را هم اکنون حلال و حرام خدا را هم اکنون حرام بشمارد و آنچه را مردم با بدعت ها تغيير دادند، چيزی از حرام را حلال نمی کند زيرا حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان چيزی است که خدا حرام شمرده است. پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختيد و از تاريخ گذشتگان پند گرفتيد، مَثَل ها برای شما زده اند و به امری آشکار دعوت شده ايد، جز ناشنوايان کسی ادّعای نشنيدن حق را ندارد و جز کوران و کوردلان کسی ادّعای نديدن واقعيّت ها را نمی کند. آن کس که از آزمايش ها و تجربه های خدادادی سودی نبرد، از هيچ پند و اندرزی سود نخواهد برد و کوته فکری دامنگير او خواهد شد، تا آنجا که بد را خوب و خوب را بد می نگرد. و همانا مردم دو دسته اند: گروهی پيرو شريعت و دين و برخی بدعت گذارند که از طرف خدا دليلی از سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و نوری از براهين حق ندارند. 6⃣ ويژگيهای قرآن 🔻همانا خداوند سبحان کسی را به چيزی چون قرآن پند نداده است که قرآن ريسمان استوار خدا و وسيله ايمنی بخش است. در قرآن بهار دل و چشمه های دانش است؛ برای قلب جلايی جز قرآن نتوان يافت، به خصوص در جامعه ای که بيداردلان در گذشته و غافلان و تغافل کنندگان حضور دارند. پس هرجا کار نيکی ديديد، ياری کنيد و هرگاه چيز بد و ناروايی مشاهده کرديد، دوری گزينيد، زيرا پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) همواره می فرمود: «ای فرزند آدم! کار نيک را انجام ده و کار بد را واگذار، اگر چنين کنی در راه راست الهی قرار خواهی داشت.» 7⃣ اقسام ظلم و ستم 🔻آگاه باشيد! که ظلم بر سه قسم است: ظلمی که نابخشودنی است و ظلمی که بدون مجازات نمی ماند و ظلمی که بخشودنی و جبران شدنی است؛ امّا ظلمی که نابخشودنی است، شرک به خدای سبحان است که فرمود: «خداوند هيچ گاه از شرک به خود در نمی گذرد.» و امّا ظلمی که بخشودنی است، ستمی است که بنده با گناهان بر خويشتن روا داشته است؛ و ظلمی که بدون مجازات نيست، ستمگریِ بعضی از بندگان بر بعض ديگر است که قصاص در آنجا سخت است؛ مجروح کردن با کارد يا تازيانه زدن نيست، بلکه اينها در برابرش کوچک است! پس مبادا در دين دورويی ورزيد، که همبستگی و وحدت در راه حق گرچه کراهت داشته باشيد از پراکندگی در راه باطل گرچه مورد علاقه شما باشد بهتر است، زيرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه آيندگان، چيزی را با تفرقه عطا نفرموده است. 8⃣ ضرورت خودسازی ♦️ای مردم! خوشا به حال کسی که عيب شناسی نفس، او را از عيب جويی ديگران باز دارد و خوشا به حال کسی که به خانه و خانواده خود پردازد و غذای حلال خود را بخورد و به اطاعت پروردگار مشغول باشد و بر خطاهای خويش بگريد، همواره به خويشتنِ خويش مشغول باشد و مردم از او در امان باشند. ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۴۷ قسمت ۲ معیار صداقت و شجاعت و عفت(1).mp3
4.88M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 3⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 3 ) 🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت 🔰 اوّلین مسأله ای که در حکمت ۴۷ نهج البلاغه ؛ ارزش و میزان اندازه گیری آن مشخص شده است ، ارزش شخصیّت هر انسانی است. 🔻حضرت علی علیه السلام می فرماید : « قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ » " ارزش هر انسان به اندازه همّتی است که دارد." همت یعنی متمرکز کردن ، به خدمت گرفتن ، بسیج کردن همه توان و امکانات برای یک هدف ، یک مقصود و یک خواسته مهم . 🔵 در بحث همّت در نهج البلاغه، شش نکته مهم ارائه شده است که به ترتیب عبارت اند از : 🔸 ۱. ارتباط همّت با طینت 🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ۲۳۴ نهج البلاغه، وقتی که رابطه صفات اخلاقی با سرشت و گِل انسان ها را بیان می کنند ، در بخشی از آن فرمایش می فرمایند : « وَ بَعضُ النّاسِ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ» ؛ " بعضی از انسان ها قد بلند کم همّت اند. " 🔸 ۲. نکته دوم آثار بلند همتی است. 🔻در حکمت ۴۶۰ امیرالمؤمنین (علیه السلام) حلم و اَنات را که همیشه همراه هم هستند دو نتیجه بلند همتی می دانند . حلم یعنی بردباری ، اَنات یعنی درنگ ؛ در مقابل عجله کردن. کسی که همّت بلند دارد ، عجله ندارد. کسی که همّت بلند دارد ، در مقابل مشکلات و ناملایمات ها و اذیت و آزارها ، حلم و بردباری دارد. 🔻 در حکمت ۴۶۰ می فرماید : « الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة » " حلم و انات با هم هستند ، که این حلم و اَنات را بلند همتی نتیجه می دهد ، یعنی اینها از نتایج بلند همّتی هستند. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد...
‌🔻شهادت روی پیاده‌رو توصیف اولیه از غیرتمندی مردی اهل دیار سربداران؛ شهید مهندس حمیدرضا الداغی: «بر اساس شنیده ها»  🔹ساعت به نُه و نیم نزدیک می شود؛ حمید دارد می رود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمی زند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمی دمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟!   🔹چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتاده اند به جان دو دختر. نزدیک شان شده اند. چنگ می اندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک می کند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد می کند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند.  🔹پسران می خواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را می کشد عقب. نمی دانم داد می زند کمک می خواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را می کشد. حمید که می بیند از آن طرف خیابان می آید. داد می زند که ول کنید چه کارش دارید؟!  🔹خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمی دانم حمید آن  لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن می زند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. دختری که ماسک زده چیزهایی می گوید. دختر دیگر که موهایش ریخته ست روی شانه اش بدون روسری چیزی نمی گوید. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت.   🔹دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از  مردها که کچل است می رود دو پسر را دور می کند.  🔹خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد می‌کند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است. 🔹یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید: - کمک 🔹یک نفر زنگ می زند ۱۱۵. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى كما. 🔹آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می‌ گیرد می گوید: بابا نیومده کجاست؟ 🔹یک ساعت بعد یعنی یازده شب از فرمانداری زنگ می زنند به همسر حمید می گویند: «آقای شما با کسی خصومت دارد؟» همسر حمید می گوید: «نه چرا می پرسید؟ یعنی دوباره به خاطر امر به معروف کاری کرده؟»... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─