💝نقش ویژه #مادر در تربیت و موفقیت فرزندان
◽️بازخوانی سخنان شنیده نشدۀ «امام» در تجلیل از مقام «زن»
#تربیت_فرزند
◽️برق ویلاهای پرمصرف قطع میشود
توانیر اعلام کرد تامین برق باغویلاها در اولویت شرکتهای توزیع برق نیست و در صورت مصرف نامتعارف برق، این اماکن با قطعی برق مواجه خواهند شد.
◽️رأی الیوم: اسرائیل و ترکیه به دنبال اشغال خاک سوریه هستند
یک روزنامه الکترونیکی چاپ لندن، با انتشار گزارشی به ابعاد مطامع ترکیه و رژیم صهیونیستی به خاک سوریه برای اشغال آن پرداخت و تأکید کرد که تلآویو و آنکارا، به دنبال تحقق رؤیاهای دیرینه خود هستند.
◽️انهدام جنگنده آمریکا توسط پدافند آمریکا
ارتش آمریکا اعلام کرد که مرتکب اشتباه شده و صبح امروز در جریان بمباران یمن یکی از هواپیماهای جنگی F18 خود را بر فراز دریای سرخ رهگیری کرده است که منجر به این شد که جنگنده سرنگون و دو خلبان مجبور به ترک هواپیما شوند.
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر معظم انقلاب امروز در دیدار با مداحان:
🔸مرتب میگویند که جمهوری اسلامی نیروهای نیابتی خودش را در منطقه از دست داد! این هم یک غلط دیگر! جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد.
🔸یمن میجنگد چون با ایمان است؛ حزبالله میجنگد، چون قدرت ایمانی او را به میدان میکشاند؛ حماس و جهاد میجنگند چون عقیدهشان آنها را وادار میکنه به این کار میکند. اینها نیابت از ما ندارند.
🔸ما اگر یک روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم. ۱۴۰۳/۱۰/۲
♦️انصارالله: حملات به یمن، پشتیبانی ما از غزه را متوقف نمیکند
🔸الحوثی از رهبران جنبش انصارالله یمن: حملات آمریکا به یمن، تروریستی است. این حملات برای پشتیبانی از رژیم صهیونیستی جهت کشتار مردم غزه صورت میگیرد. رفتارهای تروریستی علیه یمن باعث توقف پشتیبانی ما از غزه نخواهد شد.
🔹«هاشم شرف الدین» وزیر اطلاعرسانی دولت نجات ملی یمن (مستقر در صنعاء) به شبکه المیادین گفت: روشن است که آمریکاییها از اشتباهات خود درس نگرفتهاند و همچنان به دست ما یمنیها، طعم ذلت را خواهند چشید. هر کشوری که از تجاوزات رژیم صهیونیستی به یمن پشتیبانی کند، شریک این تجاوزات خواهد بود و تبعات تصمیم خود را خواهد دید.
♦️اولین جرقههای اعتراضات علیه الجولانی در سوریه زده شد
🔹منابع سوری خبر دادند که عناصر وابسته به ابومحمد الجولانی طی روزهای گذشته، دهها نفر را در حلب ربوده و زندانی کردهاند.
🔹صبح دیروز نیز تعدادی زیادی در حلب تجمع کرده و ضمن درخواست آزادی ربودهشدگان، علیه تشکیل حکومت سکولار در سوریه شعار داده و خواستار تشکیل «دولت اسلامی» در سوریه شدند.
🔹اما پس از این اعتراض، عناصر وابسته به هیئه تحریرالشام، زنان 10 تن از معترضان را نیز ربوده و زندانی کردند.
🔹پس از این واقعه طایفه زنان ربوده شده شب گذشته، سلاح به دست خیابانها آمده و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط زنان زندانی شدند.
من و احمد سوری
تعداد سوریها تو کمپ شمارهی پنج اردوگاه «بوکا» از بقیه خیلی بیشتره. کلهم ١٧ تا چادریم با ٢۵٠ اسیر که از این تعداد ١۵٠ نفر فقط سوری هستند. تو سوریها رفیق کم ندارم. قرآن آمریکایی من پیش از اینکه هدیهی «جرج بوش» باشه، به واسطهی «نعیم» بهم یادگاری داده شد. «خالد» که همین چند شب پیش موفق به فرار از اردوگاه شد خیلی دوست داشت من هم همراهشون اقدام به فرار کنم. «عبدالرحمن» که یه مولتی میلیاردر زاده است ولی با مشی درویشی، بیشتر با من درد دل میکنه. اینها از اعضاء معمولی اسرای سوریاند. ولی نکته اینجاست که اغلب سوریهای کمپ ما، سلفیاند با گرایشهای اخوانالمسلمین و چه بسا از اعضاء القاعده.
بزرگ اینها پیرمردیه به اسم «شیخ حسن الشامی». شیخ، امام جماعت اینها هم هست. جلسات مستمری هم با آدماش داره. ایامی که به مناسبت فاطمیه با بچهها مراسم عزاداری و سینهزنی داشتیم، در کنار ایرنیها، چند تا از رفقای لبنانی و سودانی هم شرکت میکردند، ولی الباقی همه تماشاچی بودند تا جایی که یک روز عصر شیخ با عصبانیت پا شد اومد جلوی چادرمون و سر تماشاچیها که عمدتاً از همین سلفیها بودند داد و هوار کرد که یا برید تو جمع شیعیان سینهزنی کنید، یا متفرق شید برید سر چادرهای خودتون. تماشاچی نباشید!
در کنار «شیخ حسن» همیشه یه جوون ١٩، ٢٠ ساله دیده میشه که اسمش احمده و ما بهش میگیم «احمد سوری». «احمد» و «عمران» رفیقش برای اوقات فراغتشون کوله میدوزند. مثل من که یا خوشنویسی میکنم، یا در حال ساختن وسایل رفاهی هستم! کولههای «احمد» و «عمران» از سجادههاییه که آمریکاییها در کنار قرآن بهمون دادند. سجادهها طرح نظامی لجنی داره و معمولاً با چند نخ سیگار معامله میشه. ولی کولههایی که «احمد» میدوزه سه پاکت سیگار قیمت داره. و به جرأت گرونترین کالای اردوگاهه.
ما روزی شیش نخ سیگار سهمیه داریم و با اون خیلی چیزها رو معامله میکنیم. پاکت شیر، بستهی آبمیوه، سوزن خیاطی، پنیر سهگوش، پتو، لباس کارگاهی یهسره. ولی سه پاکت سیگار برای یه کوله خیلیه.
«احمد» ارتباطی با من نداره. برعکس «عمران» که خیلی خوشمشربه. «احمد» جز با «عمران» فقط با «شیخ حسن» جوره. یک جورهایی مرید شیخه. همیشه یک قدم عقبتر از شیخ دنبالشه. یک جورهایی سوگولی شیخه. آمریکاییها با شیخ ارتباطی نمیگیرند ولی «احمد» رو هر چند روز یک بار واسه بازجویی میبرند. بازجویی رو شیخ و رفقای «احمد» میگند، ما که از اصل موضوع خبر نداریم. خود من تا پیش از اینکه از اردوگاه «کراپر» خارج بشم، به اسم بازجویی زیاد از کمپ بیرون برده میشدم. یه مدت حتا کلی رو من کار کردند که بتونند از دهنم کلمهی پناهندهگی خارج بشه. آخر سر به «سعید» گفته بودند «کلهی سهیل بدجور بوی قرمهسبزی میده.» با همین الفاظ فارسی. فکر کنم واسه دعوای من با افسر ایرانیالاصل آمریکایی «فرهاد» بود که سر حکومت ایران با هم کل کل کردیم. بعد از اون ماجرا دیگه سفرهای به اسم بازجویی واسهم پهن نکردند.
اینجا اما همین «احمد» رو هر چند روز یک بار و هر بار چندین و چند ساعت میبرند بازجویی. فقط هم «احمد» رو میبرند و نه حتا «شیخ حسن الشامی» رو. خیلی وقتها که شاهد برگشتن «احمد» از بازجوییام، به نظر خیلی خسته میاد. اول میره میچپه داخل مسجد یا همون سه تا چادری که به اسم مسجد علم کردیم و یکی دو ساعتی میخوابه بعد پا میشه میره پیش رفقاش. «عمران» هیچ وقت از «احمد» و بازجوییهاش به من چیزی نمیگه. ولی روی بازجویی شدنش تأکید میکنه. هر چند باید به منی که طعم بازجویی شدن رو چشیدم حق بده زیاد سادهلوح نباشم.
من و جولانی
٢١ سال از اسارت و آزادی من میگذره. تو این ٢١ سال با نگاه به گذشته هیچ وقت نفهمیدم «بهزاد» که جز چهار اسیر دار و دستهی «رجوی»بود، در ازای چی با آمریکاییها همکاری میکرد. یا «سمیر» که لبنانی و شیعه بود، چه چیزی رو به آمریکاییها منتقل میکرد که بهش یه رفاه نسبی اعطا میکردند. یا «رانی» در رفاقتش با «پِرییرا» به چی میخواست برسه.
ولی وقتی این روزهای سوریه رو مرور کرده و آدمهاشون رو سبک سنگین میکنم و عکسهای منتشر شده رو مقایسه میکنم، میبینم «احمد سوری» چه فرایند پیچیدهای رو طی میکنه تا به امروز برسه. دور از وطن و در عربستان به دنیا میاد، ترمهای اول دانشجوییش به قصد جهاد به عراق میاد و تقریباً در ایام اسارت من، به جرم گرایش به القاعده و ارتباط با «ابومصعب الزرقاوی» با رفقای دیگهش دستگیر میشه. سال ٨۵ پس از آزادیش و با کشته شدن «زرقاوی» با «ابوبکر البغدادی» که اتفاقاً اون هم در کمپ شمارهی دوی «بوکا» و رو به روی کمپ ما در بین عراقیها بود بنای تأسیس «دولت اسلامی عراق و شام» رو میذاره. تو سال ٨٩ با تبعیت از روشهای «شیخ عبدالمجید الطرابلسی» جنبش «جبهةالنصره» رو تأسیس کرده و علیه حاکمیت سوریه سلاح میکشه. بعدش با «البغدادی» و «داعش»به مشکل میخوره و با «القاعده» هم همراهی نمیکنه و گروهش به «فتح الشام» تغییر عنوان میده. یه مدت بعد میشه «احرار الشام» و شکلی دیگه به ستیزهجوییش میده و دست آخر با پرچم «تحریر الشام» بساط خودش رو تو «دمشق» پهن میکنه و از طرف حامیهای آمریکاییش، میشه «ابومحمد الجولانی» رهبر انقلاب سوریه.
من و «جولانی» روزهای مشترک زیادی در بند آمریکاییها داشتیم. در یک کمپ بودیم. در یک چادر قرنیهمون اسکن شد. با یک دوربین عکس پرسنلی ازمون گرفته شد. در یک صف برای گرفتن جیرهی غذا و سیگار میایستادیم. با یک قصد به بازجویی برده میشدیم. ولی خروجیها چهقدر متفاوتاند. آمریکاییها دیگه چه برگهای آسی دارند واسه رو کردن؟
آزاده باش
من و جولانی ٢١ سال از اسارت و آزادی من میگذره. تو این ٢١ سال با نگاه به گذشته هیچ وقت نفهمیدم «بهز
بخشی از خاطرات سهیل کریمی مربوط به زمانی که به همراه سعید ابوطالب به دست نيروهای آمريكايی و انگليسی در عراق اسیر شد