eitaa logo
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
25.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
57 فایل
تو راشناخته‌ام یا اِله با توبه جدا شدم ز گنه بعدبارهاتوبه بگیردست مرا دستگیرِ تَواّبین😔 که نیست فاصله‌ای(ازگناه تاتوبه) مدیر کانال: @doryazgonah حمایت مالی از کانال هرمقدار تونستی 6063731061109873 مهدی باقریان کانال تبلیغاتمون @azgonahtatobeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️⭐️بدترین اثر گناه⭐️⭐️ @azgonahtatobeh
از گنہ دم به دمم آتش🔥 توفنده شدم🌪 هم شدم از توبہ🙏 خجل هم زتو شرمنده شدم😔 صاحب من!... خالق من!... داور من!... یاور من!... حیف تورا☝️داشته و غیر تورا بنده شدم...😪🍂🍃🌸 @azgonahtatobeh
هدایت شده از علیرضا پناهیان
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تنها شدم؛ چون ایمان ندارم به مهربانی تو! @Panahian_ir
1_20560403
حجم: 5.99M
✨ 🎙مداح: 🔖 منم و هوای تو ، هوای قشنگترین دقیقه ها🔖 🌸 @azgonahtatobeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشبختے✨ همان لحظہ 🍃اے است ڪہ احساس میڪنے خدا☝️در کنارت😍 حضور دارد و تو به احترامش از گناه🍂 فاصلہ میگیرے!..😇🍃🌺 @azgonahtatobeh
♦️♦️ راه شکوفایی تمام استعدادها @azgonahtatobeh
4.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 حاج آقا ○ موضوع: 【 بی نمازی و رفتن برکت از زندگی】 @azgonahtatobeh
هدایت شده از ☺️ J_A ☺️
1_20946683.mp3
زمان: حجم: 3.36M
سخنرانی حاج آقا 🔖 غرور، دام خطرناک شیطان 🔖 ➡️ @azgonahtatobeh
باز هـم ما توبـہ🙏را بشڪستہ ایم🍂😞 باز لبهـایم پریشـان🗣 گـو شدنـد💥 شاعـر ✍چشـم و رخ و ابـرو شدنـد😟 ڪرده بودم توبه 🙏 امـا باز هـم 😣 ظـاهراً درگیر الا هـو شدنـد😪 فرصتے🌱 دیگـر نمانـده تا سحـر🌌 باز بایـد نیـت تڪبیـر ڪرد✊👌 فرصـت🍃 ما ایـن دو روز زندگـے اسـت🌸 زندگے یڪ امتحـان📝 بندگے اسـت🌿🌺 عهـدها🙏بستیـم وبشڪستیـم👐، حیـف🤒 حاصـل ایـن عهـدها 🙏، شرمندگے اسـت😓 گـاه👈 بایـد درمسیـر زندگے🌱🌿 با شجاعـت 💪، نیـت تغییـر ڪرد😊😇 ➡️ @azgonahtatobeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊 چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد. هر بار که او آتشی میان سنگها می‌افروخت متوجه می‌شد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمی‌دانست. چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دست‌گیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می‌داد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشه‌ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می‌کرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: «خدایا، ای مهربان، تو که برای کِرمی این چنین می‌اندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده‌ای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.» @azgonahtatobeh