من که هرشب با خيالت گرمِ صحبت مى شوم
هر كجا هستى بخواب آرامِ جانم شب بخير ..
#مهدى_خداپرست
🏴 @azhardarisokhan
و هر کسی
به اندازه ی دلتنگی هایش
درگیر شب است...
#ليلا_مقربى
🏴 @azhardarisokhan
هدایت شده از از هر دری سخن
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🏴 @azhardarisokhan
با یک سبد نسیم ؛ با یک بغل شمیم
سرسبز و گل فشان ؛ صبح شما بخير
ای جمع هم نظر ؛ روشن تر از سحر
بر بال کهکشان ؛ صبح شما بخير
وقت شما سپید ؛ سرشار از امید
بخت شما جوان ؛ صبح شما بخير
همسایه های نور ؛ چون آیه های نور
در اوج آسمان ؛ صبح شما بخير
در آستان عشق ؛ در بوستان عشق
همرنگ ارغوان ؛ صبح شما بخیر
🏴 @azhardarisokhan
این روزها خودم ایرانم و روح و روانم پر کشیده تا کجاها..
یک آن چشم باز میکنم و خودم را توی مرز مهران میبینم.
گیت ایران را رد کرده ام و در صف گیت عراق توی شلوغی جمعیت و زیر داغی آفتاب شره شره عرق میریزم.
لحظه ای دیگر توی ون نشسته ام. راننده ی عراقی چنان سرعتی میرود که افتادنش در هر چاله ی جاده؛ قد یک تصادف، ضربه دارد!
دفعه ی بعد خودم را در نجف میبینم. از شارع الرسول بیرون زده ام و رسیده ام به حرم امیرالمومنین. ابهت حرم من را گرفته! اما آرامشش هم عجیب است! انگار آمده ام خانه ی پدریم!
🏴 @azhardarisokhan
از هر دری سخن
دفعه ی بعدی که چشم باز میکنم در مسیر پیاده رویم! دارم میروم کربلا..
دارم عمود میشمارم! موکب دار داد میزند: شایْ ایرانی!
و استکانهایش را هرمی چیده تا بالا!
لحظه ای بعد رسیده ام..
توی حرمم..
از کفشداری به هر زحمتی هست گذشته ام..
از پله های باب القبله پایین آمده ام..
دست به سینه گذشته ام و میگویم:
السلام علیک یا ابا عبدالله!
🏴 @azhardarisokhan