eitaa logo
‌اِمـــام‌حــُســِیــنِ‍ـ‌قــَلــبَــمْ‍ــ
1.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
3 فایل
﷽‌ پِدَر بہ‌ تُربَتِ‌ تو باز ڪرده‌ ڪامِ‌ مَرا دِݪم‌ زِ‌ بَدوِ‌ تَوَلُد عَلاقہ‌مَندِ‌ شُماست #امام_حسین_قلبم❤️ کانال تبلیغات ما: https://eitaa.com/joinchat/3283878537C8517c8fc95
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل وایتکس سفید میکنه!!💁🏼‍♀🍶 لکه بر معجزه دست و صورت و نواحی حساس❌📛 ✅فقط با سه بار مصرف شگفت زده میشوید😳👇 https://eitaa.com/joinchat/2098070059Cf1b831dfb1 با محصول شگفت انگیز vip 🤩☝️
🍃پیامبراکرم(ص) فرمود: 🔸 هرگاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر کند او را پیش از مرگ پاک و پاکیزه می کند. 🔸 گفته شد چگونه بنده را پاک می کند⁉️ فرمود: عمل صالحی به او الهام می کند که او بر آن مداومت کند تا زمانی که از دنیا برود. 🔸ريشه هر خيرى در دنيا و آخرت يك چيز است و آن ترس از خداوند متعال است. 🍃امام علی علیه السلام فرمودند اگر میخواهی عاقبت بخیر شوی ۴ کار زیر را همیشه انجام بده(نهج البلاغه) 1⃣خشم خود را فرو بر 2⃣به هنگام قدرت، گذشت کن 3⃣در هنگام عصبانیت، بردبار باش 4⃣در وقت توانایی بر انتقام، ببخش. 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫خانوما کارای وارداتی جدید از ترکیه رسید😍 نمونه ی مانتو و شومیزهای مجلسی مون رو هیچ جا ندیدی❗️👌 شیک مزونی های خاص تاسایز ۶۰ شیک وارداتی اگر دوست داری خاص باشی کلیک کن👇 https://eitaa.com/joinchat/1758003517C9647fa1aa1 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 زود عضو شو تا پاک نشده
سرگذشت واقعی وقتی فهمیدم تو عقد باردار شدم دنیا رو سرم خراب شد، زنگ زدم به رامین، قرار شد هرچی زودتر مقدمات عروسی رو فراهم کنیم، یک هفته مونده به عروسیم موقع اثاث کشی مسعود برادرشوهرم تصادف کرد و مرد‌ و من شدم عروس بد قدم مادرشوهرم،هیچکس نمیدونست باردارم این در حالی بود که هنوز چهلم برادرشوهرم‌ نشده مهسا جاریم ...😥 https://eitaa.com/joinchat/3633840411C4b6ad8ed27 داستان واقعی اقدس🖤
12.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه خوبه کربلا مخصوصا غروب کربلا اگه دلت شکست حرفاتو بگو به کربلا 📺 🎙
اگه بابات گوشیتو چک نمیکنه آروم بزن رو الاغای زیر تا بیارنت تو کانال ایتا 😹👇 🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴 🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴 🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴 🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴 ❌ ورود افراد بی جنبه اکیدا ممنوع 😁🔞👆
من زینبم! یه که برعکس هم سن و سالام اصلا به ازدواج فکر نمیکردم. شاگرد ممتاز کلاس بودم و همه تلاشمو میکردم که دانشگاه قبول بشم. روستامون دبیرستان نداشت و من و دوتا از هم روستاییام ۴سال تمام با پسر همسایمون که ماشین داشت هرصبح میرفتیم دبیرستان شهر و ظهر برمی‌گشتیم. با پدرم توافق کرده بود محصولاتش که برداشت شد یک دهمش رو به ایشون بده بعنوان کرایه ماشین. هرسال طبق قرار عمل میکرد تا اینکه سال اخر محصول زمین پدرم بیش از اندازه پربرکت شد و یک دهمش اندازه پول یه ماشین میشد تا کرایه ماشین. پدرم زد زیر حرفش و اندازه هرسال به راننده سهم داد ولی اون با قرادادی که پدرم پاشو امضا کرده بود تونست کل مبلغ درخواستی رو بگیره. همین باعث شد برادرم ازش کینه به دل بگیره. یروز باعصبانیت رفت سراغش و یه ساعت بعد خبر اومد باهم درگیر شدن و برادرم یه چاقو به زده و اونم درجا تموم کرده. خونوادش سفت و سخت تقاضای داشتن تااینکه با پادرمیونی ریش سفیدای روستا شرط گذاشتن که من با پسر کوچیکشون ازدواج کنم تا رضایت بدن. روز عقد داماد به محض ورود به محضر با عصبانیت چادر سفیدو از سرم کشید و گفت ما عزاداریم چادر سیاه سرش کنید. بعد عقد با بهم نزدیک شد و در گوشم چیزی گفت که همونجا از حال رفتم بهم گفت که میخواد...😱😭👇 https://eitaa.com/joinchat/349241626C26d8f20839