ا ﷽ ا
#حدیث
💎ثمرات سجده شکر
🔻امام صادق عليهالسلام:
سَجدةُ الشُكرِ واجِبَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ تُتِمُّ بِها صَلاتَكَ و َتُرضى بِها رَبَّكَ وَ تُعجِبُ المَلائِكَةَ مِنكَ...؛
❇️ #سجده_شكر بر هر مسلمانى واجب است، با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود میسازى و فرشتگان را به شگفتى میآورى.
📚 منلایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۹۷۹
•┈┈••✾••┈┈•
@azizamhosen
@yaraliagham
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
#دلتنگ_جمکران
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
درخیــالم بال و پر وا می کنــم تا جمکران
می شود در چشم خیسم باز پیدا جمکران
نور سبـــز پنــج گنبــد می دهد آرامشــــم
با حضــور مهــدی زهـراست زیبـا جمکران
"العجل مولایَ" از هرصحن می آیدبه گوش
می شــود غرق دعـا و شـور و آوا جمکران
می نوازد جـان و دل را نغمهٔ "یابن الحسن"
حال ما را می شـود محـوِ تماشــا جمکران
یک نفــر آورده با خـود کـودکــی بیمــار را
تـا کنـــد بیمـــاری او را مـــداوا ، جمکران
یک نفر دارد توســـل می کند با اشک و آه
شاهـــد این التماس و بغــض گویاجمکران
هـر که شـد درمانده از کار طبیـبان میشود
راهـیِ قــم سمتِ درمـانگـاه آقــا ، جمکران
دوست دارم تا ابد باشم در این سِیرِ خیال
تا دهد جا در میـانِ خـویش، ما را جمکران
باز شـد روز سه شنبه کـاش گردد قسمتم
یک سفـر در اوج این دلتنگی ام تا جمکران
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۲/۲۰
سه شنبه های امام زمانی
@majmaozakerine
#کانال نوحه مجمع الذاکرین
مدح حضرت ابوالفضل علیه السلام
سر مینهم امشب به کف پای ابوالفضل
تا مست شوم از می مینای ابوالفضل
با ذکر ابوالفضل زند غیرت ما موج
شور است و شرف سرّ الفبای ابوالفضل
قاموس شرف را زدم آن روز تورّق
تا بلکه کنم حلّ معمّای ابوالفضل
عباس: ادب عشق وفا غیرت و مردی
دریایی از اینها شده معنای ابوالفضل
گفتند قمر، قرص قمر گشت خجالت
خورشید بود ذرۀ سیمای ابوالفضل
حیران شده بر قامت او سرو دلآرا
جانم به فدای قد رعنای ابوالفضل
حیدر که خودش بازوی خیبرشکنی داشت
بوسه زده بر دست توانای ابوالفضل
سرلشکر و سرهنگ زیاد است به عالم
اما نشود هیچ کس همتای ابوالفضل
در کربوبلا داد به او شاه علم را
چون زیبد علم بر قد و بالای ابوالفضل
در عرصه به هر کس که نظر با غضب افکند
افتاد ز وحشت به قدمهای ابوالفضل
«إنّی أنا العباس» که میگفت به میدان
میگشت عیان هیبت عظمای ابوالفضل
در خاتمۀ جنگ بسی کشته که دیدند
خوردهست به طومارشان امضای ابوالفضل
✍منکلام:کربلایی علیرضا حضرتی
توسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
در چهره ی خود نور خدا دارد ابولفضل
سرلوحه ای از عشق ولا دارد ابولفضل
از نور رخش گشته فروزان رخ هستی
بنگر به جمالش چه صفا دارد ابولفضل
خود ساقی لب تشنه عشق است و ولیکن
در جام لبش٬آب بقا دارد ابولفضل
وی همچو علی٬عاشق ذکر است و عبادت
بر لب همه دم حمد و ثنا دارد ابولفضل
اسطوره ی غیرت بود و کان شجاعت
چون موهبت شیرخدا دارد ابولفضل
از موهبتش در عجب است عالم هستی
آسان نتوان گفت چه ها دارد ابولفضل
خاک کف پایش شده تاج سر عالم
راس دو جهان در کف پا دارد ابولفضل
برگو به مریضی که جوابش بنمودند
بر هر مرضی راه شفا دارد ابولفضل
ای شیعه بزن چنگ توسل به وجودش
بر اهل ولا٬فضل و عطا دارد ابولفضل
یک عمر(فتا)بر در وی کرده گدایی
لطفی ز ازل بر شعرا دارد ابولفضل
✍منکلام:استاد حاج حسین فرهادی مراغه ای
.
#امام_زمان
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
اي منجي رهاييِ دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتا بيا
اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو!
اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا
ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست
اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا
از غربت غريب مدينه بگو بما
اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم به خامس آل کسا بيا
احياگر صحيفه ي سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا
شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه خواند ، يوسف زهرا تو را بيا
تو نور چشم عالم آل محمدي
سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا
از كودكي جواد الائمه به ياد توست
آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا
تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند
ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا
حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت
اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا
سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز
سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا
عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل
اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا
آقا قسم به درد اسيري عمه ات
با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا
#محمود_ژولیده
............................................................
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_معصومه
#مدح
تا که دل را آه سینه راهی قم میکند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم میکند
آه چون از دل برآید کار آتش میکند
بیمحابا رخنهای در جان هیزم میکند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبلهی حاجات مردم میکند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سهشنبه در حریمت نذر گندم میکند
با سلامی نمنم اشک از دو دیده میچکد
کاسهی خالی ما لبریز از خم میکند
نیمهشبها در حرم تا صحنگردی میکنم
ناگهان دل یاد قبلهگاه هفتم میکند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم میکند
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسوپریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم میکند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
باز هم جسم عزیز مادرش گم میکند
#حضرت_معصومه
#شهادت
رسیده ام به نفس هایِ آخرم دیگر
که دست هایِ خزان کرده پرپرم دیگر
میان سینه یِ خود قلب پرپری دارم
نه سایه یِ پدری نه برادری دارم
دو چشمِ من به در اما کسی نمی آید
برایِ دیدنم آیا کسی نمی آید؟
نشد که حرف دلم را به آشنا گویم
به رویِ بستر مرگم رضا رضا گویم
اگر فراق برادر شکست خواهر را
ولی به نیزه ندیدم سَرِ برادر را
تمامِ زمزمه ام زینب است در دَمِ مرگ
که دوخت سویِ عزیزش نگاه آخر را
دوباره روضه به پا کرده ام در این خانه
دوباره می شنوم گریه هایِ مادر را
سرِ پدر به نِی و عمه در هجومِ سنگ
کسی نبود بگیرد دو چشمِ دختر را
میان بزم شراب و کنارِ نامحرم
چو دید چشمِ ستمگر لبانِ پَرپر را
به پیشِ چشمِ یتیمان شرر به جان می زد
بر آن لبانِ ترک خورده خیزران می زد
#حضرت_معصومه
#مدح
سلام خواهـر قـرآن، سلام دختـر دین
سلام مــادر عصمت، سـلالۀ «یاسین»
سلام دختر«طاها» و نور و طور سلام
سلام ای گهـرِ هفت بحــر نـور، سـلام
تـو وارث شـرف و احتــرام فـاطمــهای
تو دختِ موسـیِ کاظـم تمام فاطمهای
عجیب نیست کـه بابا به تو سلام کند
و یـــا امـــام رضـــا در بــرت قیــام کند
تــو پـارهای ز تـن پــاک احمــدی، بانو
تــو مـــادرِ قـــمِ آل محمّـــدی، بـانـــو
حریـم تـو حــرمِ یــازده اــمام هُداست
مــزار گمشــدۀ فاطمـه در آن پیداست
تـو شـو نکــرده بـرای تـمام خلق، امی
تـو زینبِ دگــرِ فاطمـه، بـه شهر قمی
بـه حُـرمت حَـرَمت انبیـــا قیـــام کننـد
زیـــارتِ حــــرمِ یـــازده امـــام کننـــد
تـو چـون امــام رضــا دُرّ هفـت دریایــی
بــه اش آل محمــد همیشـه زهــرایی
سزد که اهل سماوات،خاک پات شوند
خوش آمدی به قم ای اهل قم،فدات شوند
خوش آمدی بـه دیار قـم عمـه سادات
قـدم قدم به قدومت ز اهـل، قم صلوات
به این مقام و این شوکت و این اجلال
سـزد امــام رضـــا آیــدت بـه استقبـال
عجـب نبـــود اگـــر بـــود از ره تجلیـل
ز مــامِ ناقـــۀ تـــو روی دوشِ جبــرائیل
عجب نبــود کــه آن روز از فــراز فلک،
به خـاک بوسیَت آینـد، فـوج فـوجِ ملک
عجب نبـود کـه گوینـد اهل قم، یکسر
که گشته حضرت صــدّیقه وارد محشر
عجب نه اهـل قـم ار افتخـار میکردند
به جـای شـاخۀ گل، سر نثار میکردند
زنان شهـر قـم از هـر طرف، مقـابل تو
ز روی بـام فشاندنـد گـل به محمل تو
ز نـاقـهات همگـی احتــرام مـیکردند
نهاده دست به سینه،سلام میکردند
به احترام تو قم شاخه شاخه گل آورد
جنـایت و ستـم شـــام را تـلافی کـرد
به محفلِ تو فشاندند اشک،جای گلاب
زدند نالـه که زینب کجــا و بـزم شراب؟
به هــر قـدم صلـواتت نثـــار میکردند
تو را به خانـۀ «موسی بنخزرج» آوردند
به بند ناقۀ تو، دسته دسته چنگ زدند
ولی به محمل زینب ز بـام، سنگ زدند
قسم به عـزّت تو، ای به مقدمِ تو درود
که جـای عمــۀ ســادات در خرابـه نبود
به سوی عمۀ تو شامیـان چو رو کردند
به جای گل،سرِ نی،هیجده سر آوردند
به اجـر ایـن همه ارضِ ادب، کرامت کن
به روز حشر،تو از اهل قم، شفاعت کن
#حضرت_معصومه
#مدح
با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان...
🖋برقعی