eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ  عجل علی ظهورک یا صاحب زمان
ری قبله گشته با حرم سیدالکریم عزت گرفته با قدم سیدالکریم   عقده گشای قبر خراب حسن شده صحن و سرای محترم سیدالکریم   عیسای شهر ما نفسش مجتبایی است اعجاز ها نموده دم سیدالکریم   از کودکی شفای مرا مادرم گرفت وقت نماز با قسم سیدالکریم   در روز حشر هم همگی قد علم کنیم در زیر بیرق و علم سیدالکریم   هر کس که پیر گریه شده از غم حسین سیراب گشته با کرم سیدالکریم   بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم حال و هوای کرببلا دارد این حرم   عبدالعظیم آمد و عبد خدا شدیم با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم   دنیا و آخرت همۀفخر ماست این همسایۀعزیز دل مجتبی شدیم   شکر خدا که صاحب ما با کرامت است شکر خدا که بر سر کویش گدا شدیم   یک بار اتفاقی از این صحن رد شدیم یک عمر، چون نسیم سحر با صفا شدیم.   چون ریشه های پرچم سبزش بدست باد در هر طواف زائر کرببلا شدیم   دانی زچیست این همه شان و مقام او دانی زچیست ریزه خور این سرا شدیم   فرمود: امام شیعه ((انت ولینا)) عبدالعظیم ما همه از تو رضا شدیم   بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم حال و هوای کرببلا دارد این حرم   اینجا چونان ملائکه در رفت و آمدیم مهمان خانوادۀآل محمدیم   پای ضریح حضرت طا ها مدینه ایم پای ضریح حضرت حمزه به مشهدیم  
معصوم گفته بر در دیوار این حرم ما عطر سیب از حرم کربلا زدیم   عشاق این دیار همه گریه کن شدند ما هم به این امید در این خاک آمدیم   مدیون مهربانی زهرا شدیم ما ممنون این همه کرم و لطف بی حدیم   جامانده ایم از سفر کربلا، ولی در این دیار بر همه عالم سرآمدیم   شب های جمعه گریه کنان کنج این حرم انگار صحن کرببلا رو به گنبدیم   بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم حال و هوای کرببلا دارد این حرم   ای شاه سر بریده عزیز خدا حسین این سرزمین گرفته شمیم تو را حسین   با هر سلام در حرم سیدالکریم پر می کشیم تا حرم کربلا حسین   این خاک بوی خون گلو را گرفته است این سرزمین برای تو شد خون بها حسین   مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند در زیر دست و پا، زده ای دست و پا حسین   مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین   مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع رفته تن بدون سرت تا کجا حسین   مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند حتما” شبیه مادرتان بی هوا حسین   مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند. چون از جلو بریده نشد از قفا حسین   مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند یک عده گرگ های بی حیا حسین   مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین   مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
ای بلندای عشق، قامت تو ای سلام خدا ، به ساحت تو خاک بوس سیادتِ تو زمین جایگاهت ولی به عرش برین آسمانی ترین مسافرخاک قدر و شأن تو کِی شود ادراک ای ذراری حضرت زهرا بنده ی با ارادت زهرا افتخارت همین بس ای والا باشی از نسل سیدالنُّجبا بس که بودی تو فاطمه سیرت مصطفایی منش علی صولت در سماوات چون ستاره شدی تو اباالقاسمی دوباره شدی نور توحید در نگاهت بود تربت عشق سجده گاهت بود ذکر تحلیل با تکان لبت چشمه ی نور در نماز شبت ای هدایت گر هدایت ها راوی صادق روایت ها بس که در عشق مستدامی تو دست بوس چهار امامی تو تا لبت عرضه ای ز دین کرده معرفت پیش تو کم آورده اعتقادت ز بس که بنیادیست صله اش لطف حضرت هادیست معرفت پیش تو کم آورده اعتقادت ز بس که بنیادیست صله اش لطف حضرت هادیست بهر تهذیبتان بگفت آقا انت تولینا هم باقی تو غرور اصالتیه منی حسن من حسین در حسنی آبرودار خاک مایی تو صاحب مُلک خون بهایی تو تو صفابخش دین و آیینی عزت سرزمین باکینی مُلک ری از تو آبرو دارد پای تو هست خویش بگذارد چه بگویم ز قدر والایت چه بگویم ز شأن عظمایت وصفت این وصف ز بس عظیمی تو حضرت سید الکریمی تو..... شاه زاده گدای خود دریاب رهگذر خاک پای خود دریاب این مرد عصا به دست حجاز یک نظر سوی خاکیان انداز قبله ی خاک ما شده حرمت چشم امید ما بر کرمت هر دم از زمانه دلگیرم راه صحن تو پیش می گیرم ای قرار دل هواییه من مرهم زخم کربلاییه من ای به دلدادگان تو نور عین ای نگار همیشه شکل حسین کوی تو رنگی از خدا دارد خاک تو بوی کربلا دارد ای فرستاده ی رسول الله جانب خون بهای ثارالله
ا ﷽ ا در کنار از مردم مدینه طلب یاری کرد :👇 1⃣ملاقات عمومی : 👤شیخ مفید می نویسد : 📋《حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْحَسَنِ(ع) وَ اَلْحُسَيْنِ(ع) مَعَهَا》 ♦️امام علی(ع) حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار می کرد و چهل روز آن حضرت(س) را بر در خانه مهاجران و انصار می برد. حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نیز همراهش بودند. حضرت فاطمه(س) خطاب به آنان می فرمود : 📋《يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ اُنْصُرُوا اَللَّهَ فَإِنِّي اِبْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لاَ أَجَابَهَا وَ لاَ نَصَرَهَا》 ♦️ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حال به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید. اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد.(۱) 2⃣ملاقات خصوصی : حضرت فاطمه(س) برای در خواست یاری نزد معاذ بن جبل رفت. حضرت(س) به او فرمود : 📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》 ♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی! و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی! اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.  معاذ گفت : 📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》 ♦️آیا غیر از من کسی هست؟ حضرت(س) فرمود : 📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ!》 ♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت : 📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي!》 ♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم! حضرت(س) فرمود : 📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》 ♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم. سپس حضرت فاطمه(س) از نزد معاذ رفت.(۲) 📚منابع : ۱_۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳ حضرت سلام الله علیها حضرت امام علیه السلام @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درمدح امام حسین علیه السلام به تولاّی توعالَم شده ایجاد حُسین «باتوهَرکس که دَراُفتاد وَراُفتاد» حسین مُوراَگَربود بلطف توسُلیمان گردید گذرش گَرکه به این میکَده افتاد حسین هَرکه روکَردبتو ودست بدامان توشد شدبلطف وکَرَمَت خاطراوشاد حسین هَرکسی دست نیازی بسویَت کَرد دراز کردی اورازرَه لطف خود امداد حسین جلوهٔ عشق ببین وبه تماشابنشین هَرکه شدبندهٔ عشق توشُدآزاد حسین نام تواَعظَم اَسماء خداوندبُوَد اسم توتاب وتوانی بدلَم دادحسین درس عشق ازتوگرفته است مسیحای وجود خانهٔ عشق شداز فیض توآباد حسین توبه جبریل امین درس مُحَبَت دادی توبه جبریل اَمین بوده ای اُستاد حسین زائری دیدَم ازاین دَربه حَرَم واردشد میکشیدازته دل ناله وفریاد حسین کودکی غَرق عزا بود دراین دشت بلا شکوه هاداشت اَزآن دشنهٔ بیداد حسین دامن کودکی ازشعلهٔ آتش میسوخت شُعله وَربود هَمی باوَزش باد حسین توسَروجان برَه مَکتَب وقرآن دادی وخداکه همهٔ دارونَدارش بشما دادحسین خسروی فر
تا غُبار فتنه بَرپا مشود فتنه گَرسَرگرم دعوا میشود جاهل ازجَهلَش گهی سَرکش شود وارد این جنگ بیجا میشود چون غبار فتنه فروکش کند فتنه گَریکباره رُسوا میشود تابخشکانَد دَرخت فتنه را لشکر «مَهدی» مُهَیاّ میشود وای اَگر سَیدّ علی فَرمان دهد لشکرصاحب زمان «پا» میشود دشمن ایران بدانَد عاقبَت کوچه های شَهر غوغا میشود چشم فتنه کُورگردد آخَرَش پیش چَشمَش تار دنیا میشود همچو خاروخَس که دریا پَس زند فتنه گر محو پیش دریا میشود آیَدآخَرآن سَوارسَبزپوش ماه رُخسارَش هُویدامیشود اِقتدا براو کند عیسی مسیح خُرَّم ازاین دَم مَسیحا میشود هَرکه بَراین دَر گدائی میکند گَرگدا هَم باشَدآقا میشود سبزوخُرَّم میشودآخَرزمین روشَن آخَرچشم زهرا میشود امتحانی سَخت درآخَرزمان ازسوی خالق یکتا میشود کوره های امتحان سَخت است سَخت هَرکه شدپیروز شیدا میشود ای خوش آنکه نامهٔ اَعمال او بامداد نور امضاء میشود خسروی فر
داغی نشسته بر دل، از هجر روی یاران درمان نمی توان کرد، حتی به روزگاران بر باغ سبز این ملک، هر دم رسد خزانی آید نفیر بومی، از لانه ی هزاران هر دم ز خون یاران، پیمانه می شود پر تا شورشی بیفتد، در بزم میگساران خوفی نباشد از خصم، صد پاره گر شود تن ما ملت حسینیم، با مُهر سربداران با ناکسان بگویید، بیهوده تا نکوشند این رود می خروشد، با نغمه های باران با زخم ها گرفتیم، ما تاج سربلندی این دُرّ قیمتی هست، از ما به یادگاران روزی رسد به پایان، عمر سیاه ماتم این قصه را بخواندم، از دفتر بهاران جهانشاهی
‍ ‍ . |⇦•شهر ری بوی نو بهار گرفت .. و توسل ویژه ولادت حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام به نفس حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── شور و شوق از دلم قرار گرفت خبر از وصف روی یار گرفت عشق معشوقه را به کار گرفت در کرمخانه کار و بار گرفت شهر ری بوی نو بهار گرفت بوی عطر از سوی قَرَن آمد پسرِ مردِ صف شکن آمد اُسوه‌ی جنگ تن به تن آمد نوه‌ی حضرتِ حسن آمد بوسه باید از این نگار گرفت صحبت از این مقام که آسان نیست شأن تو بر زمانه پنهان نیست هر که شد نوکرت پشیمان نیست بی تو تهران به غیرِ زندان نیست شهر تهران زِ تو عیار گرفت علم فقه و کلام داری تو حکم دین از امام داری تو در کلامت پیام داری تو دسته دسته غلام داری تو حوزه از یمن تو وقار گرفت بوی تربت وزید در حرمت شده باران شدید در حرمت یوسف از ره رسید در حرمت دست خود را برید در حرمت اعتبارش از این دیار گرفت شب جمعه که من خمار شدم از گناهان پر از غبار شدم فارغ از ایل و از تبار شدم به گدا پیشگی دچار شدم دست من را سر قرار گرفت یک شب جمعه دوری ات سخت است تا تو هستی خیالمان تخت است ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ @ewwmajmamolodi
هدیه به امام رضا صلوات واحد سنگین امام رضا با ساعت حرم شده کوک ساعتم رضا در خاطر منی توی هر حالتم رضا دربارگاه تو چه نیازی به گفتن است لب وانکرده میدهی که حاجتم رضا من از در خونت نروم جای دیگری با مهربانی دادی تو بد عادتم رضا هرکس ز عاشقی شده یک قسمتی دلش شکر خدا که عشق تو شد قسمتم رضا با عشق پاک توس گرفتم من بها اگر بی عشق تو به جان تو بی قیمتم رضا رضا نصابی @rezanesabi شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
هدیه به امام رضا صلوات شور یا زمینه تلفیقی امام رضا سلام ای ضامن اهو ای اقای عطوفت ها خدا فرموده در محشر به دست توس شفاعت ها سلطان قلبم    اگه نخوای من و امام رضا  اواره می شم سلطان قلبم اگه بی افتم از چشات دیگه بیچاره می شم تو حرم تو شلوغی ها   می شنوی عرض حاجت ها هر کسی زائرت می شه دیده از تو عنایت ها سلطان قلبم یادمه مادرم من و به دست تو سپردش سلطان قلبم وقتی که اولین دفه من و حرم  اوردش با خاک تربتت اقا   درامیخته اجابت ها چقدر دست تو داده    به زائرها زیارت ها سلطان قلبم بنویس اربعین برای من یه کربلارو سلطان قلبم بزار بازم ببینه چشم من گنبد طلارو رضا نصابی@rezanesabi شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه