#امام_حسین
هرکسی رو به تو آورد جهان آرا شد
مورد مرحمت انسیهّ الحورا شد
کودکی بودم و با اسم تو مانوس شدم
پای عشقت به سویدای دل من وا شد
هرکه نوکر به کسی گشت همان نوکر ماند
هرکسی نوکر دربار تو شد آقا شد
در زدم بر در هر خانه دری باز نشد
جز در خانه تو در نزده در وا شد
ریزه خواران سر سفره تو شاهانند
آرزو مند گدایی درت موسی شد
تو نگاهم نکنی در بر مردم هیچم
نگهت عزت دنیای من و عقبا شد
سینه زنهای تو در رتبه همه سلطانند
این مقامیست که با دست علی امضا شد
گریه کردن به شما روزی هر چشمی نیست
این متاعیست که در عالم ذر اهدا شد
هیچ کس از لب خوشکیده تو نه نشنید
نظر لطف شما شامل نوکرها شد
سعیدخرازی
@azizamhosen
@yaraliagham
#امام_حسین
در سرخی نگاه شما غم درست شد
از آن غروب بود که ماتم درست شد
از سال شصت و یک که زمین خورد آسمان
حال و هوای ماه محرم درست شد
آدم نبود آدم و اصلا بها نداشت
بعد از قسم به نام تو آدم درست شد
"صد مرده زنده می شود از" تربت حسین
از خاک کربلای تو مرهم درست شد
پیراهن تو را که به دیوار عرش زد
رایت ، علم ، کتیبه و پرچم درست شد
وقتی زبان گرفت کنار تو مادرت
در کوچه های سینه زنی دم درست شد
وقتی صدای بی کسی تو بلند شد
یک بخش از لهوف و مقرم درست شد
با گریه بر غریبی اولاد فاطمه
راه نجات مردم عالم درست شد
سید حجت بحرالعلومی
@azizamhosen
@yaraliagham
#امام_حسین
آنان که خرج عزای تو می شوند
از زائران کرب و بلای تو می شوند
جاری کوثرند و مباهات فاطمه
این چشم ها که نذر ولای تو می شوند
تنها تو قابلی که شهید خدا شوی
هفتاد و دو نفر شهدای تو می شوند
خوشه به خوشه گندم ری بعد کشتنت
اطعام سفره های عزای تو می شوند
مردم به روز حشر که غوغای بی کسی ست
دست تهی دخیل گدای تو می شوند
گیرم که خیمه های تو را زیر و رو کنند
این خانه ها حسینیه های تو می شوند
جواد حیدری
@azizamhosen
@yaraliagham
#امام_حسین
دارد دلم هوای شب جمعهٔ حسین
پر میزند برای شب جمعهٔ حسین
العفو گفتهایم فراوان و گشتهایم
دلتنگ ربَّنای شب جمعهٔ حسین
حالا که سفرۀ رمضان هم تمام شد
ماییم و سفره های شب جمعهٔ حسین
در روضهها به سینه زدیم آخرش بگیر...
این دست را خدای شب جمعهٔ حسین
ما عاقبت به خیر تریم از تمام دهر
البته با دعای شب جمعهٔ حسین
با غم غریبه نیست که با گریه آشناست
این چشم آشنای شب جمعهٔ حسین
بالای قتلگاه بخوانیم و جان دهیم...
دارد دلم هوای شب جمعهٔ حسین
@azizamhosen
@yaraliagham
السلام علیک یا عقیله العرب
#تولد حضرت زینب
شب میلاد #عمه ی سادات
چشم هایم دوباره بارانی ست
دلِ آتش گرفته از عشقم،
میزبانِ شبی زمستانی ست
شبی از جنس عشق و نور و امید،
شبی ازجنس شوق و شور و شعف
چشم وا کرده روی دست زمین
دختر سربلند شاه نجف
در بیان ستایشت بانو
با #غزل هم زبان ما
لال است
از بهشت خدا به سوی زمین
آمدی و #حسین خوشحال است
آمدی و شد آسمان و زمین،
غرقِ نور تو حضرت زینب
عاشقانه قنوتِ گریه بگیر!
ابرِ رحمت به حرمت زینب
پر زدی تا در آسمان ، پُر شد،
همه جا از شمیم عطر خدا
آمدی بین واژه های نفاق
خط کشیدی به زیر سطرِ خدا
در ازل عاشقت شده ست #حسین
که ندیده تو را خریدار است
روز میلاد تو تجلی ِ
عشق و ایثار هر #پرستار است
چه مدینه چه کربلا چه دمشق
دل من هست #روضه خوان حرم
در رهت جان خویش را دادند
#فاطمیون...#مداافعان حرم
حسین جعفری
#ولادت_حضرت_زینب_ سلام_الله_علیها
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
عاشق و معشوق یکی میشوند
عشق در این بزم بجایِ همه است
هرچه که دارند به هم میدهند
هرچه که دارند به پای هم است
یک شبه تا قرب تو را میبَرَد
عشق پَرِ قرب خدای همه است
عشق اگر نغمهی روز و شب است
هرچه که دارد همه از زینب است
بر تنِ این دشت که باران نشست
نور دمید و تبِ طوفان نشست
تا به ابد هیچ پشیمان نشد
آنکه سر راهِ کریمان نشست
دید که در پای علی عاشقیم
بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست
راه نشان داد و دلم پر گرفت
رفت نجف گوشهی ایوان نشست
مژدهی جبریل چه بود از شعف
حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست
گفت که پیغمبرِ عشق آمده
حضرتِ زهرای دمشق آمده
اینکه شده خاک تو از احترام
قامت عشق است علیهالسلام
گرچه ندیدند تو و سایهات
سایهی تو بر سرِ ما مستدام
ملتفتِ بابِ تو پیغمبران
ملتمس نافلههایت امام
مجمع انوارِ جلال و جمال
جلوهی ذاتیِ خدا را تمام
خادمِ تو حضرت بابالحسین
چادرِ تو زینتِ بیت الحرام
مُلک و مَلک مات خروشِ تو است
بیرقِ عباس به دوش تو است
پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ
بین دلت جز حرم ذات هیچ
پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو
هرچه که طامات و عبادات هیچ
پیش تو و هدیهی قربانیات
خیریه و خدمت و خیرات هیچ
آنهمه طوفان که ندیده است نوح
پیشِ قد عمهی سادات هیچ
هرچه که غم دیده زمین و زمان
پایِ غمِ پیر خرابات هیچ
آمدهای کوفه پشیمان کنی
شام به یک صاعقه ویران کنی
نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت
در وسط معرکه باید نوشت
حضرت زهرایِ پس از فاطمه
ای نفست بیت علی را بهشت
زندهی تو هفت حرم های ما
خاک درت مسجد و دیر و کنشت
هم حرمت هم حرم کربلا
ساخته شد از دلِ ما خشت خشت
من بفدای قلم شاعری
آنکه از الطاف نگاهت نوشت:
"خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در برِ دُختِ علی
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست"
تا که نیافتد به رویت آفتاب
بر سر نیزه سر عباس هست
بر جگرت قبل حسینت زدند
آنهمه تیغی که به یکجا نشست
قطرهی خونی که به دوشت چکید
از سرِ بر نیزه ، دلت را گسست
تا به ابد بر سر خود میزند
چوبهی محمل که سرت را شکست
سنگ از این ، چوب از آن خوردهای
جای همه زخم زبان خوردهای
* دوبیت از استاد موسوی گرمارودی
حسن لطفی
#حضرت_رقیه_س_ولادت
نازدانه دختری چون قمری آمده است
خنکای عاشقی بر جگری آمده است
نام اوریشه ی هرظلم وستم سوزانده
بی سبب نیست به شاخه ثمری آمده است
آمد آن یار به داد دل تنها برسد؟!
آنقدر دام گنه دور و بری آمده است
همه ی عمری به خود بوده ام و مانده منم
برامام عاشقان یک سپری آمده است
بخدا دار و ندار دل رسوای من است
بهرشادی گریه از چشم تری آمده است
این سه ساله من خسران زده را آدم کرد
مژده ازولادتش یک خبری آمده است
تا ابدسائلم و ریزه خور رقیه ام
روزی عمر ز دست دختری آمده است
بی سبب نیست به لب نام رقیه دارم
به سرم حالت شور دگری آمده است
خانه ی حضرت ارباب پرازشادی شد
ازسماوات به دلبر نظری آمده است
این رقیه است دگربرده دل ازبابایش
باده ی ناب نگر سوی پری آمده است
روزی ام رابده بادست کریمانه ی خود
به سوی مجلس بانوگذری آمده است
هاتف ازغریب رسید آمد و گفتاخبری
مژده بر شاه دوعالم دختری آمده است
باز (مجنون )به لبش نام تورا آوردهِ
چون رقیه بر حسین ناز وپری آمده است
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
»
❤️ #حـــــسینجان_مقتل
👋 #زیارتےاربابــــ
به یقین میرسم از باده ی احسان حسین
نخورم رزق کسی مگرمن از نان حسین
به نخ چادر زهرا گره ای خورد دلم
بین این دَهرشدم عبد پریشان حسین
دست ما را به خداوند رسانده کرمش
لطف ارباب نگر شدم مسلمان حسین
باوجودحرمش هرچه حرم زنده از اوست
زائر صحن نجف هم شده مهمان حسین
مدد حضرت حیدر همه رامست نمود
سرخوش آن لحظه نشینم سر ایوان حسین
سر در عرش خدا نام حسین است فقط
کاش مارابنویسند به رضوان حسین
بعد یک عمر فقط دم زدن از اوعشق است
همه جاسوختم از شعله ی سوزان حسین
غصه راه مخور، راه اگر دشوار است
میرسدتابخدا نقطه ی پایان حسین
بودم از روز ازل گوش به فرمان حسین
کاش(مجنون )سحری شوی تومهمان حسین
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
جانم علی (ع)
حمد لله تاقیامت من گداي حیدرم
تابه محشرهر چه باشم از براي حیدرم
از تولد يا كه نه روز ازل تا روز حشر
ای جماعت مست مست و آشناي حیدرم
رو گرفته ماه امشب از حلولِ ماهِ من
در نماز و سجدهي شكرِ خداي حیدرم
شاهکارخلقتست وشاهکارعالمست
من چو مبهوتان عالم در هواي حیدرم
جان دهم گر جان پذيرد، پيش پاي مرتضی
خود به مسلخ ميبرم چون من فداي حیدرم
شکرلله اشهدما دراذان شدیاعلی
تا شود روزي بگويم خاكِ پايِ حیدرم
چشمِ ابري من امشب پر ز بارانِ میشود
سينه گويد عقده دارِ عقدههاي حیدرم
شکرلله والی ما فاتح آن خیبرست
چون قلندر تا ابد من هم صداي حیدرم
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
----------------------------
آنکه باعشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سر شهادت بوده محرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خواند حدیث ام ایمن بر امام
من به جرات گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد علم
چون حسن بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است
وصف زینب را ز من مشن بیا در کربلا
خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجا اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
"منزوی " هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آنهم زینب است
زنده یاداستادمنزوی اردبیلی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
نوشته اند اگر بی صدا دعایت را
رسانده اند به گوش دعا صدایت را
فرشته ماحصل هرنفس کشیدن توست
لطافتست که پرمیزند هوایت را
اگر چه خانه حقیر و اگرچه فرش حصیر
کرم گدا شده در هر قدم گدایت را
بزرگی از تو دمی دست برنمیدارد
ندارد عرش خدا شأن خاک پایت را
قنوت تو غزلی با ردیف همسایه ست
به بیت بیت سحر میبری دعایت را
کم آیه دارترین سوره ی خدا، بانو
نبی درست ادا کرد هر هجایت را
علی برای علی گفتن تو میمیرد
نفس نفس زدنت کشت مرتضایت را
اگرچه راز مدینه ست اشک پنهانت
حسن نمیبرد از یاد های هایت را
قسم به اشک، که بابوسه های مادری ات
گرفته ای ز گلو سهم کـربلایت را
تو زمین خوردی، علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان
#حضرت_زهرا__س__میلاد
مشق مارا قلم عشق شما می زد خط
غیر احساس اگر بود، نوشتید غلط
نمی از کوثر چشمان شما زمزم شد
چشمه اشک شما ساخته در جنت شط
آسمان ها همه از روز ازل زیبا بود
ماه تان درسحر پنج تن افتاد وسط
رهگذار قدمت گرچه هزاران بودند
لب تان رهگذر نام علی بود فقط
تامی آیید ز شور ازلی خواهم خواند
دست من نیست اگر ناد علی خواهم خواند
ای نمک گیر دو دستان تو صدها مریم
ای فقیر تو و اولاد تو صدها خاتم
حرم محترم یادشما یعنی عشق
ای به عشقت همه ی کون و مکان نامحرم
سر تفسیر حیای تو همه مات شدند
ای به کیش نظر لطف مدامت عالم
جای پای تو خداییش همان بالاهاست
آمدی تا متبرک بشود اینجا هم
آمدی آینه در آینه حیدر باشی
آمدی مادر آغوش پیمبر باشی
همه ازفلسفه ی بودن پنهانت، مات
از وقار تو لب آینه گردانت، مات
سطر در سطر نگاه تو امین الله است
مانده جبریل امین بر سر ایمانت، مات
خفته در، یای علی وسعت دریاهایت
بر لب ساحلم آری و زطوفانت، مات
تو مسلمان شده ی حضرت حیدر شده ای
یا علی گشته ز چشمان مسلمانت، مات
صد و ده بار نوشتیم همه یا زهرا
پس سزاوار بهشتیم همه یا زهرا
مدح تو هست به والله که تشریح خدا
اشک هایت شده سر رشته تسبیح خدا
نام تو روی زبان همه در افلاک است
یانه... انگار که خواندند تواشیح خدا
کششی نیست که دستی به دعا بردارند
نامت انگار به عرش است مفاتیح خدا
گرچه در هاله انوار تلألؤ داری
آمدی تا بکنی یکسره تصریح خدا
موقع معجزه در کار خدانزدیک است
عاشقان لحظه دیدار خدا نزدیک است
چشم اگر از سر شوق تو شود تر بهتر
دل اگر بشکند از عشق تو بد تر بهتر
قدمت را سر چشمان دل ما بگذار
فرش راه تو به مولا که لگد تر بهتر
نص قرآن کریم است نماز تو ... بخوان
قل هوالله احد هرچه احد تر بهتر
دربهشتی که به دیدار خدا ختم شود
با شما گربشوم راه بلدتر بهتر
مثل پروانه پر و بال حرم می گردم
وسط غائله دنبال حرم می گردم
حرمت روی زمین نیست کنار عرش است
وکمی خاک مزار تو غبار عرش است
قدمت روی زمین با همه سر سنگین و
در سماوات خداوند وقار عرش است
طاقت فرش نشینی تو را عرش نداشت
هرچه آورده به روزت همه کار عرش است
من به ایمان در خانه تان شک دارم
خانه ات نیست که آنجاست، مزار عرش است
میخ آمد که شود محرمت و آزردی
عرش لرزید، تو وقتی که زمین می خوردی
آسمان بهر تو ای رکن کسا، دیواری
هوس پر زدنت بود و دعا، دیواری
خانه ات طور شد و محسن تو موسی شد
سخت شد کار به تو گشت عصا، دیواری
توکه آیینه قدی امامت بودی
آمد و زود شکست آینه را، دیواری
این همه حرف دو پهلو زده ای با پهلو
اصلا ً انگار نه انگار که با دیواری
وسعت دیدن تو بیشتر از دنیا بود
سهم تو چند صباحی فقط از اینجا بود
شاعر : رضا دین پرور
حضرت زهرا (س)