eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم از زبان حضرت ابالفضل علیه‌السلام خواستم مشک به دستت برسانم که نشد یا که آبی به لبت حیف بجانم که نشد بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد تا نیافتند زمین دخترکانت بی من... خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد پیشِ تو پانشدم آه مرا می‌بخشی گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد دست وقتی که نباشد همه اینها بشود کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد (حسن لطفی
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم باز در معرکه‌ها نوبت جولان شده است شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است کیست این مرد که هنگامه‌ی تیرش پیداست تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده سر بِدُزدید که یک شیر تبسم کرده آمده تا بخرد آبروی میدان را آمده تا که بگیرد نفسِ طوفان را مِیل کرده قدمی دور و بر خویش زَنَد دست بر قبضه‌ی تیغِ دو دَم خویش زَنَد مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد پسرِ سومِ زهرا چه تماشا دارد تند باد است که می‌چرخد و جانکاه بوَد اَشهدُ اَنَّ علیاً ولی الله بوَد چشمها مات علی باز به خیبر رفته این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته گره‌ای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد لحظه‌ی سختِ نبرد است گُلِ لبخندش نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش رقصِ تیغش چه عجیب است هنر می‌خواهد دیدنِ حضرت عباس جگر می‌خواهد هو هویِ تیغه‌ی او وَه چه شتابی دارد پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد بعد هر ضربه‌ی او تازه همه می‌فهمند که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند چند وقتی است که بی پا و سر و دست شده‌اند چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند لرزه می‌افکَنَد آن دَم که قدم می‌کوبد سرِ زینب به سلامت که علَم می‌کوبد پای او ریخته هر‌کس که سری داشته است چه خیالیست حرم را عَلم افراشته است باز می‌آید و مَشکش پُرِ آبست هنوز وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز آه از آن روز که می‌دید که لبها خشک است مَشک‌های حرمش بینِ دو دریا خُشک است رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را تا به خیمه بکشاند یقه‌ی دریا را دختری گفت فرات از لب او می‌آید دلتان قرص بخوابید عمو می‌آید ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف چقدر منتظرش بود رُباب اما حیف به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند شیر می‌آید و از ترس همه پنهانند دست را بس که کریم است همانجا بخشید حاجتِ هر‌چه که تیر است به یکجا بخشید تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد پدرِ مشک ببین مشک به دندان دارد گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد باز هم حرمله اینجا گره‌اش را وا کرد تیری انداخت که غم را به دلِ زهرا دوخت مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت تیر دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد چشم را بوسه زد از پشتِ سرش بیرون شد (حسن لطفی)
  حرم تشنه‌ی آبشاری که داری و زینب اسیرِ و قاری که داری دلِ اهلبیت از حضورِ تو قرص است از این جذبه‌ی اقتداری که داری تو هرجا که هستی حرم هم همانجاست همه گِردِ تو در مداری که داری علی هستی از اَلفَراری که دارند علی هستی از تار و ماری که داری  پُر از صولتی تو/پُر از غیرتی تو/پُر از همتی تو/همه ماتِ این ذوالفقاری که داری/همه بنده‌ی اعتباری که داری/ دیاری که داری/بهاری که داری/ دلِ استواری که داری/و دیوانه‌یِ بیشماری که داری/بس است این غباری که داری/ که صاحب نسب تو/امیرِ ادب تو/یل منتجب تو/و واجب تو و مستحب تو/فقط روی لب تو بگو با دل بی قراری که داری امیری حسین فنعم الامیری اگر رویِ دوشش عَلَم را بگیرد دعاهای زینب حرم را بگیرد برای سرودن از آقاییِ تو خدا باید اینجا قلم را بگیرد زمین تا که چیزی بگیرد زِ دستت کفِ خاکی از این قدم را بگیرد گره‌های کور مرا می‌گشاید اگر چشم اهل کَرَم را بگیرد به دل جا بگیرد/نفسها بگیرد/و بالِ  مرا لطفِ آقا بگیرد/و دستِ مرا پیش زهرا بگیرد/سه ساله به دوشش چه خوش جا بگیرد/نشد در حرم سر به بالا بگیرد/از این سینه‌ها هرچه غم را بگیرد/غبارِ پَرِ چادری محترم را بگیرد/غرورِ حسین است و نورِ حسین / به کف ذوالفقارِ دودَم را بگیرد/و دم را بگیرد امیری حسین فنعم الامیری  کسی پیش امواج دریا نماند به پیش تو طوفان صحرا نماند به لشکر بگویید اگر می‌تواند که حیرانِ آن قد و بالا نماند به جبریل گویید اگر می‌تواند که مبهوت آن چشم زیبا نماند چه خوش میدهی جان به تیغت به میدان چنان میزند سر سری جا نماند چنان میزند سر/چنان میزند پَر/چنان میزنی تو به لشکر مکرر/چو حیدر/از این سر به آن سر/از اول به آخر/که یک تَن در آنجا نماند برای تماشا نماند/و آنکه به ترسی دچار است به فکر فرار است/و زار است بگو زیر این دست و پاها نماند به رویِ لبت غیرِ این بیتِ غَرا نماند امیری حسین فنعم الامیری  دگر این برادر برادر ندارد چرا پیکرِ تو بجز پَر ندارد تو خوردی زمین خواهرت هم زمین خورد دعا کُن تَرَک آیِنه بر ندارد دلت آمد این خیمه‌ها را نبینی مگر این حرم چند دختر ندارد؟ گرفته است زهرا به دامن سرت را کسی تا نگوید که مادر ندارد نفسها پریشان/همه زار و گریان/به فکر عمو جان/رباب است حیران/فقط فکرِ باران/علی تشنه بی جان شده وقت غارت/اسارت /جسارت/نه جانی توانی/بجز خنده آن جمعِ لشکر ندارد/پدر دست بر سر زمین خورده دیگر/و خواهر که می گفت با نوامیس خیمه/کسی با خودش چند معجر ندارد حسن لطفی
حضرت علیه السلام حضرت عباس علیه السلام تاسوعا 👆👇
◾️🎤امام زمان 🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔶🔷 حالا بیا که آمدنت آرزوی ماست بغض هزار جمعه میان گلوی ماست شرمنده ­ایم اینهمه یادت نبوده ­ایم عکست غروب جمعه فقط روبه ­روی ماست ما فکر می­کنیم که او گم شده ولی هر لحظه لحظه اوست که در جستجوی ماست ماهِ مُحَرَمی که می ­آید کنار تو مُحرم شدن به کرب وبلا آرزوی ماست ما گریه می­کنیم که پاکیزه­تر شویم اشک است در نماز که آب وضوی ماست یا صاحب الزمان به خدا ذکر ما تویی وقتی که "یاحسین" همه يِ های ­و ­هوی ماست هر شب کنار روضه ي تو مست می­شویم آب دو دیده يِ تو شراب سبوی ماست ما سینه می زنیم که دل را تکان دهیم نام تو در حسینیه ­ها گفتگوی ماست سینه زدن برای علمدار واجب است این دست و سینه روز جزا آبروی ماست گفتی که زود میرسم آقا به سر زنان هر جا به پا، عزای دو دست عموی ماست "آقا دعای ما که به جایی نمی­رسد" زینب میان ندبه يِ ما روضه گوی ماست 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅نوحه سنتی حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) 🔻سعید نسیمی 1️⃣بند اول از عرش حق رسد هردم ندایی پور ام البنین گشته فدایی دستش جدا شد فرقش دوتاشد از دیده خونفشان گردیده زهرا واویلا واویلا آه و‌واویلا 2️⃣بند دوم برخیز ای ساقی و پشت و پناهم با چشم غرق خون بنما نگاهم در خون نشستی پشتم شکستی از داغت در حرم گردیده غوغا واویلا واویلا آه و واویلا
غزل مصیبت حضرت عباس(علیه السلام) برسر نعش گل ام بنین غوغا شد همه گفتند:حسین بن علی تنها شد تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله ها این چه شوریست که درلشگریان برپاشد تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست این همه تیر کجای بدن تو جا شد با چه بغضی زده این ضربه خدا می داند که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد صورت تو اثر از چادر خاکی دارد گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد
هدیه به حضرت عباس صلوات شور یا زمینه به سبک مسیر رو ضه باز حضرت عباس اب اورم عباس دلاورم عباس ای یاورم عباس می روی از دستم یک تنه هستی تو همه سپاه من ای لشگرم عباس می روی از دستم پیچیده خبر که سر دار افتاد علم از دست علمدار افتاد برسه تا کنار عباسش رو زمین حسین هزار بار افتاد امون ای وای امون از غربت دیدم سر تو خرد عمودو افتادی برابرم‌ عباس می روی از دستم‌ دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت برادرم عباس می روی از دستم‌ سر تو تا بین ابرو واشد کنار پیکر تو بلوا شد همه از تو می برن یک سهمی دور تو معرکه ای بر پا شد امون ای وای امون از غربت بدونه تو می شه خیلی جسارت ها به این حرم عباس می روی از دستم نباشی تو می شه همسفر خولی که خواهرم عباس می روی از دستم تو نباشی می ره بین انظار گذرش می افته توی بازار تو نباشی زینبم پیر می شه می بینه بعد تو خیلی ازار امون ای وای امون از غربت
جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید بگوئید مادرش لیلا بیایید.مباشد مادرش لیلا بیایید.تماشای قد اکبر نمایید. جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید بگویید عمه ش زینب بیایید. علی را بر در خیمه رساند خدا داند که من طاقت ندارم.علی را بر در خیمه رسانم علی جان چراغ شام تارم.فراقت برده آرام و قرارم نچیدم حجلگاه شادی تو.ندیدم من شب دامادی تو امیدم بود تو در هنگام پیری.عصای پیری مادر بگیری به امیدی علی اکبر بیایید.در غم بر رخ لیلا گشاید جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید بگویید عمه ش زینب بیایید. علی را بر در خیمه رساند خدا داند که من طاقت ندارم.علی را بر در خیمه رسانم منو یاذ قد شمشادی تو. منو ناکامی و ناشادی تو منو یاد لب خشکیده ی تو.منو سوز دل تپدیده ی تو منو اون زخمهای بی حسابت.منو اون پیکر در خون خضابت. جوانان بنی هاشم بیایید - علی را بر در خیمه رسانید  
هدیه به حضرت عباس. و حضرت ام البنین حضرت آمنه حضرت عبدالله صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم فدای سرت اگه نمیاد اگر نمی باره بارون فدای سرت اگه اب ریخت اگه مشکت‌ شده گریون پناه حرم پاشو داداش نزاری من و تنها تو علمدارم سپهدارم دلم شده از داغت خون یل ام البنین نکش پارو زمین تموم لشگرم ابوالفضل پرت خونی شده سرت خونی شده امید خواهرم ابوالفضل بند دوم زدن به چشم تو.با تیر زدن با نیزه به پهلوت زدن با گرز و افتاده شکافی بین دو ابروت می بینم هر جارو هستش نشونی از تنت عباس فتاده یک طرف مشکو فتاده یک طرف بازوت دیدی که این لشگر غمت رو برادر روی دلم میزارن عباس دورت کردن داداش تو رو زدن داداش رحمی اینا ندارن عباس واکن چشمای خونت رو ببین کی اومده. اینجا به جای مادرت اومد کنارت مادرم زهرا از اربا‍‌ اربا‍‌ هم دیگه گذشته این تنه پرخون چقدر تیرو‍ و چقدر نیزه شده توی تن تو جا ای ماه من عباس پناه من عباس چی اومده داداش سره تو شبیه اکبرم شدی برادرم چی کار کنم با پیکره تو رضا نصابی