#محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع #بصیرت
برخیز که داغ دل خود باز بگوییم
از غصه ی مردان سرافراز بگوییم
از مادر و از کودک همراز بگوییم
از قلب ترک خورده ی شیراز بگوییم
هر اهل دلی سوخته از این غم و داغ است
شمع غم ما واقعه ی شاه چراغ است
تا صوت اذان پخش شد از حنجر آیات
تا عشق کمر بست به تسبیح و مناجات
در اوج ملاقات خدا، اشرف اوقات
آمد به حرم قاتلِ سرمست و سیه ذات
در ظلمت خود معرکه ی ظلم به پا کرد
رگبار به زوار حرم بست و جفا کرد
آن قاتل بی رحم چه فکری به سرش بود
کز سمت خیابان نه دی گذرش بود
از باب رضا آمد و ظلمی دگرش بود
در صحن جواد، آن سر بیدادگرش بود
«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»
این فتنه، از آشوب منافق صفتان است
ای آنکه در این آتش بی داد دمیدی
با کشف حجابت به کجا ها تو رسیدی؟
اینقدر از این موج بر آن موج پریدی
هی بوق زدی، ناله و فریاد کشیدی
هشدار! که همسنگر تو شمر و یزید است
بر گردن تو حرمت خون های شهید است
هم ایده ی قاتل شدی و فکر سیاهش
پاسخ بده آشوبگر! از کار تباهش
آن پیر زمین خورده که بوده است پناهش؟
آن کودک ده ساله چه بوده است گناهش؟
این داعشیان فکر زن و بچه ندارند
بی منطق و بی عاطفه و بی کس و کارند
ای بی خبر، از قبر و قیامت خبرت هست؟
از پنجه ی تدبیر و عدالت خبرت هست؟
بی عاطفه! از مهر و لطافت خبرت هست؟
از مادر و آغوش محبت خبرت هست؟
آن کودک و مادر ز بلا جام گرفتند
جان داده، در آغوش هم آرام گرفتند
یاران خراسانی! ای مردم مشهد
زوار گرانقدر و دل آشفته ی گنبد
پرسید دل از قدر شهیدان، سخن آمد
«تا یار که را خواهد و میلش به که باشد»
ماییم همه عاشق سلطان خراسان
ای کاش بیفتد سوی ما چشم شهیدان
این جمعیت آمد پیِ تکریم شهیدان
یکپارچه غم شد همه ی کشور ایران
تقدیم ره دین همه ی جسم و سر و جان
جان ها به فدای لب آن تشنه ی عریان
تشییع شد از سم ستوران بدن او
در سایه خورشید رها ماند تن او
شاعر: #سیدروح_الله_موید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
چه فرق می کند اینجا کجای ایران است؟
تمام وسعت ایران حریم ایمان است
بگو به هر که نگاه چپی به ما کرده
نگر به کاسه ی صبرم که رو به پایان است
شدیم یک «یَد واحد» که بی صدا هم نیست
میان پنجه ی ما اقتدار طوفان است
قسم به چادر خونین بر فراز حرم
که حرمت زن ما هم تراز قرآن است
که «آرشام»، «محمدرضا»، «علی اصغر»
به درس روضه رسیدند و امتحان، جان است
دخیل شاهچراغیم و داغ دل داریم
و پشت گریه ی ما خشم و عزم پنهان است
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
لالههای شکفته در شیراز
عطر و رنگ بهار داده به باغ
رو به محراب نور وا شده، سرخ
گلِ گلدستههای شاهچراغ
بانگ خون و حماسه میآید
از گلوی حماسهخوانی ما
باز آواز کوچ پیچیده
در هیاهوی آسمانی ما
باد از باغ اشک زائرها
دستمالی سپید آورده
از مسیر کبوتران حرم
کاروانی شهید آورده
زن: شهیدیست بین چادر نور
مرد: آیینهای خدادادی
زندگی چیست؟ کودکی در خون
گاه امّا به نام آزادی
لالههای حریم شور و شعور
شعر خون خواندهاند با حافظ
آی زائر! زیارت تو قبول
به سفر میروی؟ خداحافظ
پر بکش رو به اوج، هموطنم
فارغ از دشمنان فرسوده
ما همه همدلیم و همقسمیم
آی زائر؟ خیالت آسوده
شاعر: #محمد_مرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️#وداع با پیکر مطهر #شهید_آرمان_علی_وردی💔
لعنت به در
لعنت به دیوار
لعنت به آن مردک پست بیمار
..
@azizamhosen
@yaraliagham
#اخلاقی_و_اندرز
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش
عبودیت به صفات ربوبیت برسد
بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما
اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی ، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش
غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن
ولی به غصه همسایه هات مرهم باش
بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش
شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان
شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش
چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش
کلید قفل شهادت بدست گریه توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب
ایستادم به بلندی بدنم لرزان شد
زیر ِخروار ِنی و سنگ تنت پنهان شد
بسکه مبهوتِ جمال اَحَدیّت بودی
که در آوردنِ پیراهن تو آسان شد
چقَدَر نیزه فرو رفته به جسمت ، گوئی
گودی قتلگهت تنگ تر از زندان شد
نعل تازه به سُم ِ اسب زدن فکر که بود؟
که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد
آنقَدَر زیور و خلخال ربودند ز ما
که به بازار ِ طلا نرخ طلا ارزان شد
سعید خرازی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است
هرکجای کوفه دیدم آشنایان تورا
نان با منت به ما دادند آن هم نان خشک
مردمی که خورده بودند از ازل نان تورا
نیزه ات را عامدانه بین زنها میبرد
ای خدا لعنت کند آقا نگهبان تو را
گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان
جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1#حضرت_زینب
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است
هرکجای کوفه دیدم آشنایان تورا
نان با منت به ما دادند آن هم نان خشک
مردمی که خورده بودند از ازل نان تورا
نیزه ات را عامدانه بین زنها میبرد
ای خدا لعنت کند آقا نگهبان تو را
گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان
جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1#حضرت_زینب
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است
هرکجای کوفه دیدم آشنایان تورا
نان با منت به ما دادند آن هم نان خشک
مردمی که خورده بودند از ازل نان تورا
نیزه ات را عامدانه بین زنها میبرد
ای خدا لعنت کند آقا نگهبان تو را
گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان
جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
جام بلا را سر کشیدی، سر کشیدم من
بنشست تا بر سینه ات از تل دویدم من
از تل به گودالِ تو نبضم هر چی می زد تند
نبضِ تو از تیزیِ آن خنجر دگر شد کند
حامد آقایی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
حورا و طناب؟ وای بر من!
قرآن و شراب؟ وای بر من!
ناموس پیمبر و کنیزی
در شام خراب؟ وای بر من!
در پیش نگاه چند دختر
چوب و لب باب؟ وای بر من!
پیشانی ماه و ضربت سنگ
خورشید و خضاب؟ وای بر من!
در بزم شراب، کس ندیده
ریزند گلاب، وای بر من!
ده طایر پر شکسته، با هم
بسته به طناب، وای بر من!
گیسوی به خونْ کشیده بر رخ
گردیده حجاب، وای بر من!
کی دیده کسی دهد به قرآن
با چوب جواب، وای بر من!
در بزم شراب قلب زینب
گردیده کباب، وای بر من!
پوشیده سکینه از کف دست
بر چهره نقاب، وای بر من!
شد ظلم به اهل بیت «میثم»
بی حدّ و حساب، وای بر من!
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
#حضرت_زینب
در مغربی که طبل اسارت دمیده شد
کار حرم دگر به جسارت کشیده شد
مشعل به دستها به حرم حملهور شدند
ناگه تمام آل عبا دربهدر شدند
چون حال آسمان و زمین گشت بیقرار
حکم امام آمد، علیکُّنَّ بالفرار
با اهل بیت فاطمه مانند بندهها
رفتار کرد دشمن بیدین به خندهها
فحش از دهانشان نمیافتاد لحظهای
سَبّ از زبانشان نمیافتاد لحظهای
آری صدای هلهله و سوت و قهقهه
پیچید تا کرانهی صحرای علقمه
یک بیحیا چنانکه امیرش اشاره کرد
مو میکشید و مقنعه را پارهپاره کرد
اما به جان فاطمه دفع خطر رسید
در زیر مقنعه به حجابی دگر رسید
آن خانوادهای که نگهدار عصمت است
در هر شرایطی به خدا اهل غیرت است
غارتزده ولی نخِ معجر نمیدهد
اهل عفاف روسری از سر نمیدهد
بانوی صبر نعرهی مردانه میکشید
هرجا که تازیانه و سیلی است میرسید
دخت علی مقاوم و پُرصبر و مرد بود
دستی به سر و دست دگر تا خدا گشود
یا رب کجاست میر و علمدار این سپاه
عباس من کجاست که خیمه است بیپناه
ناگاه در غروب پر از داغ کربلا
شد وقت خود نمایی سرها به نیزهها
سرنیزهای که بود به بال و پر حسین
بالا گرفته تازه، بریده سر حسین
یک نیزهدار پشت حرم در پی چه بود
گویا که در تَفَحصِ قنداق بچه بود
تصویر دیگری که بسی شرمآور است
رجّالهای که در پی خلخال و زیور است
دزدان گوشواره خجالت نمیکشند
این مشک و گاهواره به غارت چه میبَرَند
یک صحنه از امام زمان، لب فرو ببند
بیمار را نداد امان، لب فرو ببند
بگذار کُنه روضه بگویم از آنچه بود
سجاد را کشید و سجاده را ربود
طفلی میان حلقهی آتش فرار کرد
اَمَّن یُجیب عمهی سادات کار کرد
ایکاش طفل گمشده زَهرهتَرَک نبود
انگار غیر ترس برایش کمک نبود
غارتگران هنوز کفایت نمیکنند
نعش حسین را که رعایت نمیکنند
برقی به ساربان زد و در قتلگه دوید
انگشت را بهخاطر انگشتری برید
محمود ژولیده
@rozeh_1
#حضرت_زینب
نسبت به قبل بس که تو تغییر کردهای
بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین
یک روح در دو تن همهاش نقل ما دوتاست
تو در تنور رفتی و من سوختم حسین
جانا ز روی نیزهی اعدا نگاه کن
مانند تو عزیز دلم؛ دلشکستهام
گر تو سرت به سنگ حرامی شکستهای
من هم سرم به چوبهی محمل شکستهام
مهدی مقیمی
@rozeh_1