#حضرت_رقیه
روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم
بر سرم تاج گلی از یاسِ شببو داشتم
دختر شامی! نبین حالا تمامش سوخته
تو کجا بودی ببینی تا کمر مو داشتم ؟!
زخمهای صورتم با نیشخندت باز شد
کاش بودی آن زمانی که بَر و رو داشتم
فخر نفروش و کنارم آستین بالا نکش
روزگاری مثل تو، من هم النگو داشتم
زل نزن در چشمهای نیمهباز و سرخ من
قبل از اینجا چشمهایی مثل آهو داشتم
غارتش کن مثل مویم؛ شانه میخواهم چه کار ؟!
آه، روزی دستِ بابا را به گیسو داشتم
دست بر دیوار میگیرم شبیه پیرزن
قبل از آوارِ کتک من نیز، نیرو داشتم
معجری که داشتم را دختری دزدید و رفت
خواستم آن را بگیرم؛ دردِ زانو داشتم
چشمهایم خواب را فریاد زد دیشب؛ ولی
مثل شبهای گذشته دردِ پهلو داشتم
عاقبت جای دوا، جام اجل را میخورم
کاش در ویرانه قدری نوشدارو داشتم
رضا قاسمی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم
پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم
میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا
شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم
پس از انشب که از ناقه به روی خاک افتادم
چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم
من از دوش مو عباس رفتم زیر دست زجر
ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم
تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی
لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم
اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم
از ان باشد که از کوی یهودیها گذر کردم
تو دندانت شکسته من سرم عمه دلش بابا
مپرس از من چرا اینگفتگو را مختصر کردم
تو را که در بغل دارم دگر بالا چه کم دارم
مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم
محمدجواد مطیع ها
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
در بیابان..محشری شد ای خدا زیرِ کتک
سرنوشتم مادری شد ای خدا زیرِ کتک
دست بالا برد و با قدرت فرود آورد دست
صورتم نیلوفری شد ای خدا زیرِکتک
زجر بود و بی حیایی و کلامِ ناروا...
قسمتم..خیره سری شد ای خدا زیر کتک
تا که مشتی بر دهانم خورد..دندانها شکست
باز هم پرده دری شد ای خدا زیر کتک
دستهایم بسته بود و پشتِ مرکب می کشید
حال من پشتِ دری شد ای خدا زیر کتک
خاطرم آمد مصیبت های زهرا مادرم...
پهلویم خاکستری شد ای خدا زیر کتک
از تنم چیزی نمانده جز کبودی غیرِ درد..
این رمق ها آخری شد ای خدا زیر کتک
روضه های یک سه ساله جمع شد در راهِ شام
نیست گویا دختری شد ای خدا زیر کتک
آخرین حرفم ..کلامِ آخرم تایید کرد..
در بیابان محشری شد ای خدا زیر کتک
محسن راحت حق
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
غساله بر این تن بریز آهسته تر آب
این چشم های خسته تازه رفته در خواب
غساله زد حال تو آتش بر وجودم
دیدی چه آمد بر سر ِ یاس کبودم
غساله می پیچی به خود از بی قراری
انگار که در خانه دختر بچه داری
غساله باور می کنی این نازدانه
هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه
غساله این قد ِکمان کرده کمانت
پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت
غساله جای دست را دیدی به رویش
آتش بگیر از جای آتش روی مویش
غساله نازش را بکش تا می توانی
جای تمام شامیان کن مهربانی
غساله والله این سه ساله خارجی نیست
می دانی اصلا این شهیده ، دختر کیست
غساله والله این سه ساله شاهزاده است
او دومین ریحانه ی این خانواده است
غساله می بینی چه آمد بر سر او
دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او
غساله دختر بچه این حد پیر دیدی
تو شاخه ی گل در غل و زنجیر دیدی
غساله مزد زحمتت با مادر ما
شد مثل اسما قسمت تو غسل زهرا
محمدحسین رحیمیان
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
شعلههای خیمهها موی سرش را... بگذریم
رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم
یک پدر با چشمهایی نیمهباز از روی نی
سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم
هر زمان چشمش به سرها میخورد در بین راه
شمر پیش چشمهایش خنجرش را... بگذریم
درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو میگرفت
با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم
در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه
خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم
با عمو عباس گفت آخر نمیبینی مگر
خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم
با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست
دلخوش است از اینکه بر سر معجرش را... بگذریم
سجاد احمدلو
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
ﺳﯿﻼﺏ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺭﺩ ﺧﺴﻮﻑ ﺷﺐ ﻗﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
قبلا صدای ناله او سوز و آه داشت
این مشت آخرى اثرش را گرفته بود
آن زیر ﭘﺎ فتادن مابین كوچه ها
تاب و توان بال و پرش را گرفته بود
بازار شام عمه نشد یاریش كند
چون تازیانه ها سپرش را گرفته بود
هر جا که خورده بود نگاهش به دست زجر
بی اختیار باز سرش را گرفته بود
شیرین زبان خانه ارباب ای دریغ
تلخی این سفر شكرش را گرفته بود
ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﮐﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻋﻤﯿﻖ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ
ﺟﺎﭘﺎﯼ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
حسین صیامی
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#مناجات_با_خدا_مناجات
پیمانه بلای مرا بیشتر کنید
روزی کربلای مرا بیشتر کنید
من پای صحبت (أرنی) ایستاده ام
هر چند (لن ترای) مرا بیشتر کنید
تا این که یک شبه ره صد ساله را روم
تاثیر (ربنای) مرا بیشتر کنید
در بطن درد، راز تکامل نهفته است
دوران ابتلای مرا بیشتر کنید
گاهی که از قضا و قدر خسته می شوم
سهمیه ی رضای مرا بیشتر کنید
بنده بدون خشیت و امید، بنده نیست
پس خوف من، رجای مرا بیشتر کنید
وقتی که از گناه دلم تیره می شود
اوقات روضه های مرا بیشتر کنید
با خستگی روح به جایی نمی رسم
پس لذت دعای مرا بیشتر کنید
تنها نگاه توست مرا می دهد شفا
لطفاً کمی دوای مرا بیشتر کنید
راه رسیدن به خدا، راه کربلا است
روزی کربلای مرا بیشتر کنید
شاعر : حسین ایزدی
مناجات با خدا
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__سرود
افتاده در دلم خدا
ديوونگي و شور و شين
از يومن پاك مقدمِ
رقيه دخترِ حسين
عشق الستم ـ رقيه رقيه
اي همه هستم ـ رقيه رقيه
دل به تو بستم ـ رقيه رقيه
سيدتي يا رقيه رقيه (3)
با ديدن گلِ رخش
هر ديده مبتلا ميشه
اگه كسي حاجت داره
حاجت اون روا ميشه
عشق الستم ـ رقيه رقيه
اي همه هستم ـ رقيه رقيه
دل به تو بستم ـ رقيه رقيه
سيدتي يا رقيه رقيه (3)
امشب تو آغوشِ حسين
انگار يه ماهِ كامله ست
صورت اين ياس شبيه
رخسار بيبي فاطمه ست
عشق الستم ـ رقيه رقيه
اي همه هستم ـ رقيه رقيه
دل به تو بستم ـ رقيه رقيه
سيدتي يا رقيه رقيه (3)
براي اربابم حسين
مليكه دختر اومده
همه با ديدنش ميگن
انگار كه مادر اومده
عشق الستم ـ رقيه رقيه
اي همه هستم ـ رقيه رقيه
دل به تو بستم ـ رقيه رقيه
سيدتي يا رقيه رقيه (3)
حضرت رقیه (س)
سرود
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__میلاد
شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است
از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است
اینجا سیاه کردن دفتر عبادت است
اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است
ابر کرم ببار که هنگام رحمت است
از گوشه های لعل لبت می چکد عسل
دیوانه تو بوده و هستیم از ازل
آقا بگیر دست مرا نیز لااقل
ای قهرمان عرصه پیکار در جمل
وقتی قیام می کنی اصلاً قیامت است
خاکی تر از تمامی شاهان عالمی
زیباترین سروده دیوان عالمی
در امتداد دست تو چشمان عالمی
قربان خال هاشمیت جان عالمی
آن نقطه ای که نقطه آغاز خلقت است
ای سفره دار شهر نبی ای بزرگوار
ای توده های ابر کرم! بر زمین ببار
وا می کنم به نام تو لبهای روزه دار
هرگز نمی روم به خداوند زیر بار
باور نمی کنم که مزار تو خلوت است
تا می وزید بوی شما در فضای شهر
می آمدند مردمی از جای جای شهر
در ازدحام، کوچه و پس کوچه های شهر
تا بنگرند جلوه یوسف نمای شهر
یعنی نگاه کردن رویت عبادت است
بر سفره هاست روزی و ماهانه هایتان
گرمی گرفت خانه پروانه هایتان
دیوانه ایم و عاشق دردانه هایتان
سنگین شده ز پستی ما شانه هایتان
این عبد رو سیاه چه اسباب زحمت است
با قاتلت چگونه به یک خانه زیستی
زخم زبان شنیدی و هر شب گریستی
باید که پای درد صبوری بایستی
یا للعجب! کریم مدینه! تو کیستی؟
درد تو درد بی کسی و درد غربت است
دشنام ها شنیده ولی خنده می کنی
دشنام داده را تو چه شرمنده می کنی
هر کیش را به دین خودت بنده می کنی
تو خاطرات فاطمه را زنده می کنی
یک گوشه نگاه تو ما را کفایت است
در بین بچه ها ز همه مادری تری
یعنی تو از تمامیشان کوثری تری
با این عبای سبز، تو پیغمبری تری
پایش بیفتد از همه شان حیدری تری
شمشیر هم به دست تو تمثال غیرت است
کم کم به روضه پای مرا می کشی خودت
شمع مذاب در وسط آتشی خودت
پس طعم درد فاطمه را می چشی خودت
در این مسیر روضه مرا می کشی خودت
در روضه ات هلاک شدن هم شهادت است
شاعر : امیر حسین الفت
امام حسن (ع)
میلاد
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امیرالمومنین__ع__نوحه
ليله قدر من همسر حيدر مادر مادر
شب قدر است و دلم خانه اي از عشق و صفاست
به شب قدر قسم ليله ي قدرم زهراست
شب قدر است و مرا تا به لحد زمزمه است
قدر من کوثر من هستي من فاطمه است
دل من باغ گل نور به سينه دارد
شب قدر است و دلم ميل مدينه دارد
شب قدر است صفاي شب احيا زهراست
ذکر من زمزمه من همه دم يازهراست
فاطمه جان به سپهر دل من بَر تويي
به خدا وند قسم قدر شب قدر تويي
فاطمه جان ز لبم بوي خدا مي بويم
که شود اشک به ديده به تو مادر گويم
چشم من دوخته امشب به تو و احسانت
اي بي بي پدر و مادر من قربانت
دوست دارم که به ايوان رفيعت باشم
زائر خسته دل پشت بقيعت باشم
دوست دارم که به قلبي پر از عشق حسين
رخ نهم از دل و جان به خاک بين الحرمين
امیرالمومنین (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__سرود
حاج رضا یعقوبیان
در ضیافت الله. سبط رسول الله
آمد حسن نور چشم علی ولی الله
مولا حسن جانم مولاحسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
گل در چمن آمد. نور ذوالمن آمد
در نیمه ی ماه خدا مولا حسن آمد
مولا حسن جانم مولاحسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
در شادی جهان شد نور حق عیان شد
زهرای مرضیه زمقدمش شادمان شد
مولا حسن جانم. مولاحسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
شادی شده برپا. در همه ی دنیا
روشن شده چشم علی و حضرت زهرا
مولا حسن جانم. مولاحسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
نخل ولابر داد دوباره ثمر داد
خدا هدیه بر محبوبه اش قرص قمر داد
مولا حسن جانم مولا حسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
از کرم الله کریم آل الله
آمد حسن برادر ارشد ثارالله
مولا حسن جانم مولا حسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
ای گل بی حرم گدای این درم
بنما نظر بر حال من حسن جان از کرم
مولا حسن جانم. مولاحسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
مستم ز بوی تو. دستم به سوی تو
بهشت من از کودکی گردیده کوی تو
مولا حسن جانم. مولا حسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
این دلم ز سینه. پر زد به مدینه
رفته تا اون سر زمین که جنت زمینه
مولا حسن جانم. مولاحسن جانم
مولا مدد مولا مدد مولا حسن جانم
امام حسن (ع)
سرود
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar